متاسفانه شرایط شیراز و به تبع آن استان فارس به گونهای است که اگر هم فرصت مناسبی جهت رشد و شکوفایی به دست آورد توسط فرزاندانش به سادگی از دست می رود.
در استانی همچون اصفهان، همه گروههای سیاسی به سازندگی و پیشرفت استانشان که میرسند همگی با اتحاد و انسجام به یکدیگر کمک میکنند تا استانشان آباد گردد و کار بسیار عاقلانه و مدبرانه ای انجام می دهند ولی در استان فارس ماجرا برعکس است، اینکه اشکال از کجاست باید همه بنشینند و با اعصاب راحت سهم خود را در آبادانی استان و موانع آن مشخص کنند. از اینکه هر طرف، طرف دیگری را مقصر اصلی قلمداد کند برای مردم قابل قبول نیست. اگر گرهای هم در جایی پیش میآید باید با سرپنجه تدبیر باز شود و با دندان سراغ گرهها رفتن کار عبثی است. در استان ما، یک اختلاف کوچک را به جنگ تبدیل میکنند و همه خوشحال میشوند که آتشافروز آن باشند. یک عده خود را این طرفی و عدهای دیگر خود را آن طرفی میدانند و به صفآرایی و دعوا مشغول میشوند. اصلاً فکر نمی کنند که فرصت ها به سرعت از دست میرود و برگرداندن زمان به عقب، امکانپذیر نیست. در این استان کسی نیست که همانند ریشسفیدان سابق، قدرت حل و فصل اختلافات را داشته باشد بلکه هرکدام خودشان یک طرف دعوا هستند. کسانی هم که در اتاق های فکر هستند، به جای تفکر و چارهجویی برای حل اختلافات، به چگونگی مقابله و شکست رقیب میاندیشند، این گونه است که هر دو طرف، ضربه میخورند و قامت راست نمیکنند. مردم نیز با تعجب و تاسف، چارهای جز نظارهگری ندارند. اگر از ابتدا تاکنون مجموعه مدیران و مسئولان استان فارس، افرادی قوی، مدبر و آینده نگر بودند و همه با دیدگاههای متفاوت سیاسی ولی در عمران و آبادانی استان همصدا و همراه میشدند، امروز شاهد این همه عقب ماندگی و ضعف در استان نبودیم. استانی همچون فارس امروز باید بر شهپر توسعه و پیشرفت بدرخشد و در کشور نمونه و الگو و مثال زدنی باشد ولی متاسفانه همین است که میبینیم. در این تحلیل منظور نفی یک گروه و اثبات گروه دیگر نیست بلکه روی سخن با همه گروه ها و افرادی است که مدعی سکانداری استان بوده و هستند، اندکی به خود آیند و راه صلح و صلاح و پیشرفت استان را پیش گیرند وگرنه در ده سال آینده هم در همین نقطه کنونی و یا عقبتر خواهیم بود.