مدیرکل بهزیستی شهر تهران با اشاره به توزیع بستههای بهداشتی بین کودکان کار و خیابان گفت: در صورت مشاهده علائم کرونا در بین این کودکان آنها به سیستم درمان ارجاع داده میشوند و هزینهای بابت درمان از آنها دریافت نمیشود.
سعید آرام در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه فرایند توانمندسازی کودکان کار و خیابان فرایندی زمان بر و طولانی مدت است، گفت: این روند در دست اجراست و تا الآن از بین ۶۰۰ خانوار شناسایی شده زمینه توانمندسازی ۸۰ خانوار فراهم شده است. به این ترتیب شرایطی ایجاد شده است که کودکان خانوادههای مذکور دیگر در خیابان نیستند.
وی با بیان اینکه با کمک برنامهها و طرحهای آموزشی خانواده این کودکان در مسیر اشتغال قرار گرفتهاند، افزود: در عین حال مددکاران و نیروهای تخصصی در کنار این خانوادهها حضور دارند تا اگر مشکل احتمالی اتفاق بیفتد نسبت به برطرف کردن آن اقدام کنند. برای سایر خانوادههای شناسایی شده نیز این فرایند ادامه دارد تا آنها نیز وارد چرخه توانمندسازی شوند.
مدیرکل بهزیستی شهر تهران در خصوص حفاظت و آموزش کودکان کار و خیابان در برابر شیوع کرونا نیز توضیح داد: بستههای بهداشتی همچنان بین کودکان کار و خیابان توزیع میشود و نیروهای تخصصی اورژانس اجتماعی در محل تجمع کودکان حضور پیدا میکنند تا ضمن ارائه آموزشهای لازم، بستههای بهداشتی را نیز توزیع کنند.
تحلیل خبر
هنگامی که به عبارتهای جدید ناشی از واژگونی سبک زندگی ایرانی فکر میکنیم، متوجه میشویم که چه بلاهای ویرانگری را بر سر خود آوردهایم و به چه نکبتهایی تن دادهایم!
روزگاری عبارت و یا اصطلاح هممفهوم «کودک کار» بنابر وضعیت و فلسفه وجودی خود، بسیار افتخارآمیز بود و دنیایی از اعتمادبهنفس را به کودکان ما هدیه میداد اما امروزه با تغییر 100 درصدی معنا و مفهوم و واژگونی وضعیت گذشته، این عبارات، ننگ و سرزنش را بر پیشانی ما حک کرده و موجب سرافکندگی و خجالت جامعه شده است.
در گذشته پسربچهها در کنار پدر، عمو، دایی و ... و دختران کوچولو همراه با مادر، خاله، عمه و .... در کنار تحصیل، به انواع فنون و هنرها مجهز میشدند و خود را برای آیندهای روشن و مطمئن آماده میکردند؛ اما امروز شاهد و ناظر حضور و وجود کودکانی در سطح کوچهها و خیابانها هستیم که جز گدایی و سرباری برای جامعه و آلوده و آغشته شدن به انواع و اقسام انحرافها، تخلفها، بیماریهای جسمی و روحی و ... چیز دیگری نمیآموزند و دریافت نمیکنند و برای سپردن خود به آیندهای مبهم، تاریک، پردردسر و شَر، روزگار
میگذرانند.
بهراستی ما را چه شده و بر سر ما چه آمده است که اینگونه وارونه و به جامعهای پر رنج و درد مبدل شدهایم؟! مگر کودکان ما مردان و زنان آیندهساز جامعه نیستند؟! مگر جزء سرمایههای ارزشمند انسانی کشور محسوب نمیشوند که اینگونه رها شده و بهدست سرنوشتی شوم و مخوف سپرده شدهاند؟! آیا اینان از ذخائر و ثروتهای سرشار کشور سهمی ندارند؟!