بانک جهانی در بررسی خود از وضعیت فقر و رفاه ایران در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۰، این دهه را یک دهه از دست رفته از نظر رشد اقتصادی توصیف و تاکید کرد: در این دهه فقر از ۲۰ درصد به ۲۸.۱ درصد افزایش پیدا کردن و ۴۰ درصد جمعیت ایران در معرض فقر قرار گرفتند.
به گزارش ایرنا از وزارت اقتصاد، بانک جهانی در گزارشی به وضعیت فقر و رفاه توزیع شده در دهه ۹۰ (سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۰) در ایران پرداخته و تاکید کرده است: میتوان از دهه گذشته (۲۰۲۰-۲۰۱۱) برای اقتصاد ایران به عنوان «یک دهه از دست رفته» از نظر فرصت رشد اقتصادی نام برد. طی سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۰ رشد سرانه تولید ناخالص داخلی (GDP) به طور متوسط به نرخ سالانه ۶ درصد کاهش یافته است.با وجود تلاشهای انجام گرفته در جهت گسترش مالیاتی، دولتها در ایران همچنان وابستگی شدیدی به منابع نفتی به عنوان منبع درآمد داشتهاند. درآمدهای حاصل از صادرات نفت، عامل تعیین کننده وضعیت حساب جاری و همچنین منابع مالی عمومی دولت است. بنابراین در مقاطع زمانی افت قیمت نفت دولت با کمبود منابع و کسری بودجه مواجه میشود. به علاوه تحریمهای ثانویه نیز تأثیر مخربی بر روند رشد تولید ناخالص داخلی و نتایج سیاستهای رفاهی کشور داشته است. عدم رشد اقتصادی طی بازه مذکور با تورم و کاهش قدرت خرید خانوار نیز همراه شده است.
۱۰ میلیون فقیر در دهه ۹۰ و افزایش سطح محرومیت
بر اساس این گزارش، از زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران پیشرفتهای چشمگیری در زمینه کاهش فقر به ثبت رسانده است؛ اما در دهه گذشته نزدیک به ۱۰ میلیون ایرانی با فقر مواجه شدهاند. طی سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۰ بخشی از جمعیت ایران که زیر خط فقر بین المللی برای کشورهای با درآمد متوسط رو به بالا (UMIC) قرار دارند، از ۲۰ درصد به ۲۸.۱ درصد افزایش یافته است. بنابراین طی بازه مذکور نه تنها تعداد ایرانیان فقیر افزایش یافته، بلکه سطح محرومیت آنها نیز گسترش یافته است. در پایان دهه مذکور شاهد این واقعیت هستیم که ۴۰ درصد از ایرانیان در شرایطی قرار گرفتهاند که با احتمال بیش از ۲۰ درصد در معرض فقیر شدن در آینده نزدیک قرار گرفتهاند؛ در حالی که این میزان نسبت به سال ۲۰۱۱ ده درصد بیشتر شده است.
این گزارش میافزاید؛ افزایش فقر در ایران طی سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۰ نشان دهنده عدم رشد اقتصادی ست. با فرض اینکه مصرف خانوارها طی سالهای ۱۷-۲۰۱۴ به صورت متوازن رشد مییافت، نرخ فقر نیز با ۲٫۷ درصد کاهش مواجه میشد. لکن خانوارهای واقع در ۴۰ درصد تحتانی توزیع مصرف، از معدود مقاطع رشد اقتصادی در دهه ۲۰۲۰ - ۲۰۱۱ نیز بهره چندانی نبردند. تمرکز بر الگوهای مصرف، نشان دهنده این است که فقیرترین خانوارها در دوران رکود بیشترین آسیب را متحمل شدند و در دورههای رشد اقتصادی کمترین بهرهمندی را داشتند. خانوارهایی که در صدک پایین درآمدی قرار دارند هر سال به طور متوسط حدود ۲ درصد کاهش مصرف واقعی را تجربه کردهاند در حالی که این میزان برای ثروتمندترین خانوارها یک درصد بوده است.
بانک جهانی در گزارش خود آورده است: نوسانات درآمدی طی سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۰ منجر به بروز نوسانات در سطوح فقر شد؛ با این حال، اتخاذ سیاستهای حمایت اجتماعی به عنوان یک ضربه گیر مهم در طول بحران اقتصادی اخیر ایران عمل کرد. از منظر سیاستهای حمایت اجتماعی در ایران گروههای درآمدی بالا به حقوق بازنشستگی و گروههای درآمدی پایین به یارانهها متکی هستند. به دلیل کاهش ارزش یارانههای اعطایی طی دهه اخیر، دهکهای فقیرتر مجبور به اتکای بیشتر به حقوق و دستمزد خوداشتغالی شدند. کاهش ارزش یارانهها در شرایطی رخ داده است که ارزش حقوق بازنشستگی به صورت مستمر با توجه به تورم بازنگری و تعیین میشود. با فرض حذف یارانههای اعطایی در سال ۲۰۱۹ نرخ فقر احتمالاً ۴.۱ واحد درصد افزایش مییافت. بر مبنای این گزارش، طی دهه ۲۰۲۰ - ۲۰۱۱ و در نتیجه تورم دستمزدهای واقعی و درآمدهای خوداشتغالی برای ۸ دهک پایینی درآمدی ثابت باقی مانده است. تمرکز بر روند درآمد نیروی کار در بخشهای مختلف نشان دهنده این است که درآمد مشاغل بخش خدمات یقه سفید در دورههای رونق افزایش بیشتری یافته و در دورههای رکود، کمتر کاهش یافته است. در حالی که درخصوص نیروی کار یقه آبی افزایش درآمد ناچیز مشاغلی که فقیرترین گروهها در آن تمایل به فعالیت دارند منجر به افزایش فقر آنان شده است.
تحلیل خبر
وضعیت فقر و رفاه در ایران
دکتر محمدمهدی جعفری زاده
در این خبر چند واژه به کار رفته که جهت تحلیل باید ابتدا آنها را به زبان ساده تعریف کنیم، سپس به جمع بندی بپردازیم: خط فقر، سطح محرومیت، یقه سفیدان، یقه آبیها. علاوه بر این کلمات و واژهها آشنایی با فقر مطلق و نسبی هم ضروری است.
-خط فقر از نظر بانک جهانی در شرایطی رخ میدهد که فرد روزانه کمتر از 15/2 دلار درآمد داشته باشد و مجبور باشد با همین مقدار، زندگی را بگذراند.
-محرومیت، عدم برخورداری از فرصتها، حقوق و امکاناتی است که برخی افراد نسبت به سایرین، گرفتار آن هستند. میزان عدم دسترسی به آنها، سطح محرومیت آنان را مشخص میکند.
-فقر مطلق، عدم توانایی فرد را در رفع نیازهای اولیهاش نشان میدهد و فقر نسبی، این عدم توانایی را در مقایسه با سایر گروهها و افراد مشخص میکند.
-یقهسفیدها و یقه آبیها، به کارگران و افرادی که به کارهای خدماتی اداری، حرفهای و یا مدیریتی مشغول هستند یقه سفید و به کارگرانی که به مشاغل یدی و سخت اشتغال دارند و حقوق کمتری نسبت به گروه اول دریافت میکنند، یقه آبی گفته میشود.
اگر معنا و مفهوم فقر را در حلقههای فوق جستجو کنیم درمییابیم که در جوامع مختلف حد و مرز و طبقه بندی فقرا با هم متفاوت است اما آنچه مهم است این نکته است که در جامعهای که ثبات اقتصادی وجود ندارد به علت تورم و افزایش پی در پی قیمتها، دائماً بر آمار فقرا افزوده میشود و یقهسفیدها در رده یقه آبیها قرار میگیرند، از طرف دیگر یقه آبیها به مرتبه پایینتری سقوط میکنند. لایههای جدید فقر باعث میشود که بر سطح محرومیت محرومان افزوده شود و فرصتهای قبلی و امکانات پیشین نیز از دسترس آنها خارج شود. اگر طبق تعریف بانک جهانی از خط فقر، آمار ایرانیان زیرخط فقر را نسبت به 15/2 دلار در روز (معادل 000/225/3 تومان در ماه)، 10 میلیون نفر بدانیم، مطمئناً در این عدد؛ اجاره خانه، هزینه تحصیل و تفریح و ایاب و ذهاب و ... جایی ندارد. برای برآوردن سطح نازل نیازهای فیزیولوژیک همچون خوراک، پوشاک، دارو و درمان، مسکن و ... به درآمد چند برابری نیاز است. در این حالت نه فقط امکان بهرهمندی از «رفاه» وجود ندارد بلکه فرد محروم حتی نمیتواند تا اندازهای از «سطح محرومیتاش» بکاهد.