چهار شنبه 13 تیر 1403 7/3/2024

به وب سایت رسمی روزنامه طلوع خوش آمدید

چهار شنبه 11 اردیبهشت 1392 ، 07 : 12

کد خبر : 1887

از 0 نفر 0

یک شاخه گل

یک شاخه گل

منوچهر حبیبی/ یکی از ماه­ های زیبای بهاری، اردیبهشت است. ماهی که طراوات و نشاط و شادابی­اش را در آب و هوای متنوع ایران می­توان حس کرد و دید.

یکی از ماه­ های زیبای بهاری، اردیبهشت است. ماهی که طراوات و نشاط و شادابی­اش را در آب و هوای متنوع ایران می­توان حس کرد و دید.

در این ماه واقعا بهشتی، روزهای پرخاطره هم کم نیستند. یکی از این روزهای باارزش، همانا روز دوازدهم اردیبهشت یا روز معلم است. روزی که سبد سبد گل و شکوفه (خرمن گل) باید به پای معلمان عزیز و زحمتکش این مرز و بوم ریخت تا شاید بخشی از زحمات و کوشش آنان را ارج گذاریم. همان معلمانی که به ما گفته­ اند آزاده باشیم، طبیعت را دوست داشته باشیم، به پدر و مادرهایمان نیکی کنیم، از حق دفاع کنیم و با همدیگر مهربان باشیم و... و...

خلاصه هر کاری می­کنیم، هر حرکتی انجام می­دهیم، گویا چراغ راهمان کلام و سخنان زیبای معلمان و مربیانمان است.

یقینا اولین و مهربان­ترین معلم­مان که همان پدر و مادرمان هستند را فراموش نکرده­ ایم. آنانی که به دستهای کوچک و امیدوار کودکان، شاخه­ های گل می­دهند تا برای عزیزان معلم و مربی و خلاصه همه آنانی که راه درست را به آنان نشان می­دهند هدیه ببرند. هر چند خود گل بردن و گل هدیه دادن، آداب و رسوم خاص خودش را دارد، اما چرا ما گل می­بریم؟ چرا زیباترین و محبوب­ترین هدیه گل است؟

چون گل را همه دوست دارند. چون گل به هر رنگی و به هر بویی که باشد خوشایند آدم­هاست. نشان و سمبل دوستی و عشق است. به هر زبانی که صحبت کنیم، از هر رنگ و نژادی که باشیم، محبت، عشق و مهربانی را دوست داریم و می­شناسیم. خوب چه بهتر از این که شاخه گلی را برای نشان دادن حس و علاقه خودمان به دوست، به یار مهربان، به یک دلسوز واقعی هدیه کنیم؟

ای کاش یک روز بیاید که به جای قلم فرسایی، به جای مقاله نوشتن و تلاش برای نشان دادن ارزش و جایگاه معلم و مربی و اساتید معزز و گرامی، فقط می­گفتیم معلم روزت مبارک. فقط و فقط با یک شاخه گل، تمام آنچه را که گفتنی و نوشتنی بود را به معلمانمان هدیه می­کردیم، اما هنوز که هنوز است باید گفت و نوشت، چرا که گل در دست داریم اما آن حس و عشق پاک را برخی نمی­توانند به معلمان و عزیزان مربی هدیه کنند. اینکه بدانیم و اینکه قبول کنیم که معلم و استادو مربی چه نقشی در زندگی تک تک ما دارد، اینکه باور داشته باشیم که مظهر خوبی­ها معلم است،  از دادن یک شاخه گل و هر هدیه­ ای ارزشمندتر است.

هرچند که هیچ یک از معلمان­مان توقع و انتظاری ندارند، کنار رنج و دردهای همه دانش آموزانی هستند که شاید امروز اینجا و آنجا و در خانواده­ های گرفتار چندان حال و حوصله­ ای ندارند.

به هر حال آنچه بر هر یک از ما از فقیر و غنی، کوچک و بزرگ، کودکستانی و دانشگاهی، تکلیف و وظیفه است این است که خوب باشیم، خوبی­ها را با مهربانی و محبت جبران کنیم و مطمئن باشیم که آنچه پیوند میان آدم­ها را قوی­تر و محکم­تر می­کند همین ابراز عشق، محبت و همدلی کردن­هاست. پس باید بدانیم که پدر و مادر، خواهران و برادران و دوست و فامیل، همه و همه در این ابراز مهربانی کردن، کنار ما و با ما هستند و ما با آنان و کنار آنانیم.

اگر این کار را بکنیم نشان داده­ ایم که درس­های معلمان و مربیان­مان را خوب آموخته­ ایم. اینکه عاشق هم باشیم، اینکه به همدیگر احترام بگذاریم، اینکه از میهن خود دفاع کنیم، اینکه زادگاه و شهرمان بهترین خانه و کاشانه ماست، از درسهایی هستند که در مهد و مدرسه، در دبیرستان و دانشگاه آنها را عینی و عملی می­آموزیم و تجربه می­کنیم.

هنوز صدای زنگ مدرسه و زمزمه­ های معلمان در ذهن و خاطره پدران و مادران است و همه خاطرات تلخ (که نه نمکین) و شیرین روزهای مدرسه را به یاد دارند. روزهایی که بابت تأخیر مورد بازخواست معلم قرار می­گرفتند. روزهایی که برای خوش خط شدن، دوباره مشق­ها را از نو می­نوشتند، روزهایی که برای در ذهن ماندن شعرهای زیبای شاعران بزرگ کشورمان، عاشقانه و مشتاقانه ساعت­ها آنها را در کوچه و خیابان برای حفظ زبان شیرین فارسی و هویت ایرانی­مان زمزمه می­کردند. روزهایی که...

همه و همه به ما آموختند و می­آموزند که برای فردا (امروز) و امروز برای فردا آماده شویم تا راه و چاه را از هم تشخیص دهیم تا خوب و بد زندگی را بشناسیم، تا یار و غمخوار یکدیگر باشیم، تا میهن خویش را کنیم آباد، تا مراقب دام­هایی که سر راهمان می­گذارند باشیم و تو که بغض و کینه از معلم و مدرسه داری، تو که به قول خودت رانده مدرسه­ ای، تو که سرنوشتت را به خاطر به گفته خودت این و آن، عوض شده دیده­ ای، تو بهتر از همه ما می­دانی که معلم راهنمای واقعی است. همان طوری که در روزهای فرار از مدرسه و مشق توجیه می­کردی، امروز هم برای فرار از زندگی رو به توجیه آورده­ای و دنبال مقصر می­گردی. اشکالی ندارد، دیواری کوتاه­تر از مدرسه و معلم و مربی نیست، تو هم روی این دیوار حرکت کن و راه برو، اما حرکت کن و راه برو، نشان بده هنوز جان داری، نشان بده که هنوز لااقل آدمی هستی که می­توانی بگویی، انتقاد کنی و داد بزنی و سهمی در کار و تلاش روزانه داشته باشی.

پس با دلی پاک و قلبی امیدوار، با شادی­هایی که می­توانی و باید به دیگران هدیه کنی، تو هم بیا در جمع همه آدم­ها و در جشن پاسداری و بزرگداشت از مقام و شأن معلم شرکت کن. یادت باشد اگر خدای ناکرده جایی و روزی نامهربانی دیده ­ای، بدان که عیب از معلم تو نبوده و نیست، عیب از آنانی است که هیچ گاه نخواستند که معلم و مربی در جایگاه واقعی خودش باشد.

پس همه ما برای سعادت همه آدم­ها، کنار همه معلمان و مربیان، برای رسیدن به آرزوها و ایده ­ال­هایمان باید بکوشیم.

پس یک شاخه گل را به صورت نمادین به معلمان و اساتیدمان هدیه می­کنیم تا نشان دهیم که ما هم عاشق دوستی و دوست داشتن و فردایی روشن­تر هستیم.

یادمان نرود که از پدر و مادر تا یک دوست مهربان و از مدیر و مربی تا استاد و مشاور، همه و همه معلمان و مربیان عزیز ما هستند.

روز معلم بر عزیزان پرتوان عرصه علم و فرهنگ مبارک باد.


ارسال دیدگاه Post comments


آخرین عناوین « اندیشه »

صفحه اینستاگرام روزنامه طلوع کانال واتس اپ روزنامه طلوع

پربازدیدترین ها