سه شنبه 2 مرداد 1403 7/23/2024

به وب سایت رسمی روزنامه طلوع خوش آمدید

یکشنبه 4 دی 1390 ، 56 : 23

کد خبر : 765

از 0 نفر 0

نامور نامه ي باستان

نامور نامه ي باستان

محمد رجبي: وزيرفرهنگ مصر در پاسخ به خبرنگاري كه از او پرسيد: ...

محمد رجبي:  وزيرفرهنگ مصر در پاسخ به خبرنگاري كه از او پرسيد:

«چه شد كه مصريان زبان مادري خود را از دست داده وتسليم زبان عربي شدند، ولي ايران، زبان مادری خود را حفظ كرد؟» پاسخ داد:

« ايران فردوسي داشت ، ما نداشتيم.»

                    

(استاريكويف،فردوسي وشاهنامه)  

      حکيم ابوالقاسم فردوسي طوسي ، بزرگترين حماسه سراي تاريخ ايران ويکي از بر جسته ترين شاعران جهان شمرده مي شود، زادگاه اين شاعر بزرگ دهکده "باژ" از طايران طوس است .

       خانواده فردوسي بنا بر نوشته نظامي عروضي: از" دهاقين طوس" وصاحب ثروت و آب و ملک بوده اند ، اما اين توانگري و مکنت طي ساليان دراز به تهي دستي گرائيد  و در روزگار پيري اين بزرگمرد با تنگدستي و نياز  به  سر برد . فردوسي در خانواده اي از دودمان نژاد ايراني و از رده  دهگانان بوده ، گرچه همه ي ايرانيان عشق به ميهن و فرهنگ و زبان خويش دارند، اما در خاندان دهگانان آيين ها و روشهاي زندگي ناب ايراني بن دارتر بوده ، فردوسي در چنين خانداني نگاهباني خويش را از فرهنگ ايراني به بهترين شکل با منطق ويژه خود  به سرانجام رساند .

       شاهنامه بزرگترين حماسه ايراني ويکي ازچند اثرشکوهمند ادبي جهان است، داستان هاي حماسي، روايات تاريخي وايراني قبل از اسلام درکتابهاي بسياري بود، ازجمله کارنامه اردشيربابکان، يادگارزريران بهرام چوبين، رستم و اسفنديار، پيران ويسه، کتاب پيکار، پندنامه بزرگمهر، اندرز خسروپسرقباد(انوشيروان)  

ماديگان شطرنج، آيين نامه وگاهنامه رانام برد، اما برتر وجامع تراز همه ي آنها "خداي نامه " است که کارنامه شاهان کهن بوده و تاليف آن را زمان خسرو پرويزيا يزدگرد سوم، دانسته اند، درمقدمه شاهنامه بايسنقري آمده است که يزدگرد،دانشوري را به تکميل آن مامور ساخت.

       فردوسي را بايد پيشروکساني دانست که به افتخارات ايران کهن جان داده وعظمت آنراآشکارساخته اند، او مظهرعشق به ايران و وطن دوستي  است، دراين بيت مي توان تمام اين زوايا را دريافت کرد.

          همه سربه سر تن به کشتن دهيم         ازآن به که کشور به دشمن دهيم

       ازطرفي مي توان اورا حافظ تاريخ کهن دانست، مطالعه منابع عربي دوره اسلامي وآثار باقي مانده از روزگاران پيش از اسلام نشان مي دهدکه بسياري از روايات شاهنامه درست مطابق خداي نامه هاي پيشينيان است وحکيم طوس در نقل آنها کمال امانت داري را رعايت کرده،نکته ديگر اينکه در اثرگرانبهاي فردوسي، رسوم و آداب وشيوه زندگي مردم ايران کهن به نقل از منابع آورده شده وبه اين ترتيب مي توان بسياري از رسوم را از طريق مطالعه شاهنامه دريافت کرد، به عبارت ديگرشاهنامه ماخذي براي جامعه شناسي تاريخي است.

       يکي از بزرگترين امتيازهاي فردوسي ايمان به اصول اخلاقي است، فردوسي هرگز لفظ رکيک وسخن ناپسند دراثر خود نياورده وهمين امر باعث شده که هجو نامه محمود غزنوي را بسياري ازدانشمندان ومحققان مجعول بدانند وازدرجه اعتبار ساقط کنند.

       اندرزهاي گرانبهاي او گاه باچنان بياني سروده شده که خواننده نمي تواند از تا ثيرآن بي بهره باشد، فردوسي دروصف منظره ها ونمايش صحنه هاي مختلف رزم وبزم بر بسياري ازشاعران پارسي زبان برتري دارد، دروصف هاي او سادگي ، دقت و لطافت بيان باهم آميخته است،بنا برتحقيق " هانري ماسه" فرانسوي درسراسرشاهنامه دويست وپنجاه توصيف وجود دارد که همه ي آنها بديع ودلکش است.

 فردوسي ابرمرد ايراني،بامهربه ميهن، فرهنگ نياكاني ايران را جاودانه ساخت وباسخت كوشي هاي بسياربه نگاهباني چراغ روشن فرهنگ ايراني كمربست وزندگي ودارايي وفرزند بر سر آرمان خويش نهادومانند خورشيدي درآسمان فرهنگ ايراني راهبررهروان نيكي وراستي شد.‌‌‌شاهنامه با همه ي پيچيدگيهاي خويش آسان نمايي ويژه اي دارد كه هرايراني را دلداده آن،ايران ونياكانمان مي كند، شاهنامه خورشيد آسمان ادب جهان وشمه اي ازدرياي بيكران فرهنگ ايراني است .‌

شاهنامه نيز مانند شاهكارهاي ديگر، بي شك داراي برجستگي هاي بسياري بوده كه درميان نوشتارهاي بي مرز گيتي، برترين شاهكار حماسي مردمان جهان ناميده شده، اين برجستگي از زبان، درون مايه، دانش دروني وفرهنگ والاي آفرينندگان آن بن مايه مي گيرد .‌

شاهنامه دردوراني كهن ودرازساخته وپرداخته ودر زما ن سامانيان گردآوري وبه دست رادمرد فرهنگ با شكوه ايراني، به سرود درآمده است، پس داراي پيچيدگي هاي فراوان در زمينه اسطوره هاي ديني، ميهني وهمچنين باورمنديهاي بومي واقليمي است .

 فردوسي خاصيت ويژه اي دارد زيرا اين شاعر بزرگ با بود و نبود ايران وهويت ملي ايرانيان سروكاردارد،  تاريخ ما را زنده ورابطه مارا باگذشته محكم كرد وبين ايران پيش از اسلام وايران بعد از آن پيوند داد وگرنه ما نيزمثل اقوام ديگرهويت ملي وفرهنگي خويش را فراموش مي كرديم .‌

شاهنامه تداعي هاي بسياري دارد ويك نوع اثر نوستالژيك وبناي غم غربت درآن به روشني آشكاراست.فردوسي همنشين غم غربت است وبه زمان هاي دور كه زمان شكوه وعزت ايراني بوده مربوط مي شود .‌

 فردوسي در سده چهارم زاده شده وبايد وي را از دوره ساماني دانست، سبك او حماسي ،اما هنگامي كه بحث نوستالژيك مطرح مي شود، اصل و ريشه نمايان مي گردد ، وي معتقد است كه گوهرانسا نيت واخلاق انسا ني در رفتار عقلاني يا خرد ورزي او آشكار مي شود، خرد، گوهرانسان ووجه امتيازاو از هر موجود غير انساني است، عمل خرد ورزانه، عملي شجاعانه وشجاعت به عنوان كردارخردمندانه،پايه آموزش هاي شاهنامه فردوسي است .‌

 اسطوره وحماسه فردوسي، كم از تاريخ ندارد، زيرا حقايق را بيان كرده ودورهاي از تاريخ بشريت را كه در اين سرزمين روي داده مطرح كرده ، پادشاهاني كه فردوسي درشاهنامه به تصوير مي كشد ديكتاتورنيستند بلكه از فره ايزدي بهرهمند ند، سايه حق ونور خدا هستند .‌

وي معتقد است رستم  پهلوان همه ي داستان هاي شاهنامه به هيچ قدرتي وابسته نيست،بلكه خودش است .‌

 فردوسي حماسه سرايي است كه يكي از مهمترين حماسه هاي  جهان را سروده وشاهنامه كتاب جاودانه سراسر تاريخ است، اين مرد بزرگ سي سال رنج برد تا توانست واژه عجم را كه عرب هاي افراطي در آن زمان به ما نسبت داده بودند، زنده كند، شاهنامه به زبان فارسي سروده شده وهويت ساز مليّت ما به شمار ميرود، هويت را مي توان به مثلثي تشبيه كرد كه يك ضلع آن زبان وادب، ضلع ديگرتاريخ واسطوره وضلع بعدي فلسفه وجهان بيني است، وهرملتي كه اصالت دارد، زبان ملي،تاريخ ملي، اسطوره  وفلسفه ملي دارد .‌

فردوسي وشاهنامه

هرآن كس كه نام مرا كردپست‌                         نگيردش گردون گردنده دست

دو چشم ودوگوش من آهوگرفت                     تهي  دستي و سال نيرو گرفت‌

‌“اين شاه نامه هاست، نداني كه بهترين هر چيز را شاه گويند! چون شاهي كه خوشتر گياهي است

وشاهكار كه نيكتر كرداري است ، و شاهرود كه نيكتر رودي است مردمش را، و شاهين كه برتر پرنده است! واين بهترين نامه است، ‌

مر ياد پيشينيان ترا، تا بداني تو كه هيچ مي پندارند، كئي واز كجايي واز كدام پايه ايي وبر چه پايي، اين شاه نامه هاست كه با آنان كه نياكان به دروغ خويش برتو مي شمرند، نياكان راستين خود بشمري، كه چه بودند وچه كردند وچه بر ايشان گذشت، وچه برتو مي گذرد وچونست كه بدين پايگاه فروافتادند وچگونه بايست برخيزند .‌

 از زير پاي ستم، سر بردارند وبر سر پاي ايستند وستم در زير پاي اندازند وبكوبند، در راه رفته  بنگرند ودست ها به هم گيرند بيستوارند، بالهاي بريده از نو برآورند ونوك خونين را هيچ نشمرند  و     پنجه هاي بريده، به ناخن برنده بيارايند .‌

دست بردار اي مرگ، زياده كار دارم، نخست نزد رونويس كننده بايد رفت وسپس كاغذ فروش وسپس شيرازه بند واين ميان نيز نان بايد خورد يا نخورد؟ وتازه مرا دستينه اي نوآورده اند با سخن پهلواني كه در برابرش درم بايد داد ومرا پشيزي نيست، پس چيزي از باغ پدر بفروشم وخريداري نيست و مي گويد: دراين نامه صد افسانه است .‌

در گذر مي گردم و زبان ها نمي فهمم، گويي بيگانه باشم يا جهان بيگانه، در كابوس زندگي مي كنم يا خوابم، يا درست همين است ومن در جاي خود نيستم؟ ترا به هركه بخواهي سوگند بامن به زبان خودم بگو .‌

سود چيست زيان چه؟ چگونه باغي را سود كنم كه كشوري به زيان مي دهم؟ اگر كشورم را باخته ام پس اين باغ را كه در آنست نيز باخته ام .‌

اين نامه گورستان نيست ومن سنگ تراش، تا با درمي نام هر مرده بر سنگي بياورم، من آن مي نويسم كه خواب زدگان را چشم بينا شود بر خويشتنشان در آينه .‌

بگو اين داستان ها را من نساخته ام، تنها مي گويم وباز مي گويم: تا بدانند كه روزگار با اينان آغاز نشده و با اينان پايان نگيرد . ‌

اين نامه از من دور كن كه درآن خون مي جوشد واشك مي سوزد وفغان ميخروشد ودل مي تپدوزنده ايست كه به شصت هزار زبان سخن مي گويد.” (بيضائي، بهرام، ديباچه نوين شاهنامه )‌

فردوسي، مجموعه اي از ويژگي هاي نيك انساني را فرا تراز دين يا ايدئولوژي خاص مطرح مي كند، نگاه انساني به جهان ونزاكت اخلاقي وپاكي وپرهيزگاري را به اوج مي رساند، درشصت هزار بيتي كه حكيم   بزگوار سروده،يك كلمه مستهجن ودوراز ادب نمي يابيم، شاهنامه جلوه ي تمام خوبي هاست، ضحاك كه منفورترين شخصيت شاهنامه است، وقتي مي خواهد دنائت او را بيان كند، اين گونه مي سرايد :‌

چنان  بد  كنش  ش——وخ    فرزند   اوي            ‌نجست از ره مه——ر پيوند اوي

‌به خون پدر گشته—— همداستان ‌                     ز دانا  شنيدستم  اي——ن داستان

كه فرزند بد گر بود نره شي——ر                       به خون پدرش هم نباشد دلير

اگر در نه——اني سخن ديگر است                   پژوهنده را راز با م——ادر است

‌  باز هم استاد نجيب از خود نمي گويد وتائيد يا تكذيب نمي كند،شنيده خود را، ازقول دانا ودانشمند چنين نقل مي كند: كه اگر پسربا پدر خود دو رويي كند، گناه از مادر است،  چه رسد به اينكه او را بكشد، همان كاري كه ضحاك با پدرش مي كند! پدري كه او را به سختي بزرگ كرده.


ارسال دیدگاه Post comments


آخرین عناوین « اندیشه »

صفحه اینستاگرام روزنامه طلوع کانال واتس اپ روزنامه طلوع

پربازدیدترین ها