«عدالت یا قسط» از اهداف همه انبیای الهی (دقت کنیم همه انبیاء نه پیغمبر خاصی) در قرآن کریم معرفی شده است. همه پیامبران با کتاب و رسالت آمده اند تا در میان مردم عدالت برپا کنند. پس اگر هدف از ارسال رُسُل و انزال کتب آسمانی را «اقامه عدل» عنوان کنیم، سخنی به نهایتِ درستی گفته ایم.
حال چنانچه هدف از تشکیل حکومت دینی را برپایی عدالت قلمداد کنیم باید میزان موفقیت آن را در درجه تحقق این هدف الهی مورد سنجش و ارزیابی قرار دهیم.
جامعه ما که داعیه پرچمداری اسلام در سراسر گیتی را دارد به طریق اولی باید به جهانیان نشان دهد که توانسته است عدالت را در تمام زمینه ها در کشور خودش پیاده کند.
اینکه تا چقدر توانسته ایم عدالت آموزشی، بهداشتی، حقوقی، جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی، ورزشی، سیاسی، اجتماعی وغیره را اجرا کنیم و رسالت پیامبران الهی را تحقق بخشیم، قابل تأمل است.
اولین کسانی که باید در برابر خداوند و پیامبران الهی پاسخگو باشند مدیران و مسئولان از رده شهرستانی تا سطح کشوری هستند. فقط بحث حقوق های نجومی که به صورت قانونی و غیرقانونی برخی برداشت کردهاند نیست، حتی بحث اختلاس و ارتشاء و رانت و ویژه خواری نیست، چرا که اینها بدون اثبات، تضادشان با عدالت، مبرهن و واضح است. بحث اصلی، برقراری عدالت در زمینه اجرای برنامه ها و حل مشکلات مردم و ارتقای سطح جامعه و کار مفید و عالی برای آنان است.
عدالت، شیرازه زندگی اجتماعی است که اگر متزلزل شود، اساس جامعه انسانی رو به گسست
می رود و هیچ چیز سر جای خودش قرار نخواهد گرفت. در یکی از تعاریف عدل گفتهاند: العدل یضع الامور بمواضعها. «عدل این است که هر چیز در جای خودش قرار بگیرد.»
آیا در حال حاضر همه کس، همه چیز، همه کار... در جایگاه خودشان هستند؟ پیامبران الهی آمده اند تا این معنای عدالت را در تمام تار و پود زندگی بشر جاری کنند، ببینیم ما چه کرده و چه
می کنیم؟!