هرگاه واژه «خستگی» به کار می رود عموما ذهن شان به سمت خستگی ناشی از کار و فعالیت می رود، غافل از اینکه این نوع خستگی، نه تنها برای جسم و روح انسان مضر نیست، بلکه مفید و ضروری نیز هست. اگر پس از یک روز کار، احساس خستگی کردید با چند دقیقه استراحت و خواب، رفع خستگی شده و شاداب و بانشاط از خواب برمی خیزید. در این حالت احساس رضایت و مفید بودن برای خانواده و اجتماع، به انسان نوعی شادی و آرامش
می دهد که نهایتا بهداشت جسمی و روانی فرد را تأمین می کند.
اما انواع دیگر خستگی وجود دارد که به صورت مزمن در بدن باقی می ماند و روح و روان انسان را دائما اذیت می کند از جمله:
خستگی ناشی از بیکاری: این نوع خستگی که با خود احساس پوچی، بی مصرف بودن، سربار بودن، تنزل جایگاه و وابستگی به جیب دیگران همراه دارد، نتایج منفی و مضرّی در جسم و روان افراد از خود به جای می گذارد. بهترین کمک به این افراد، توانمندسازی آنان در جهت رسیدن به نوعی کسب و پیشه است تا از این احساس منفی خارج شوند.
خستگی ناشی از فقر: منظور از فقیر در اینجا، افراد گدا که دستشان جلوی دیگران دراز است، نیست بلکه منظور کسانی هستند که شغل هم دارند ولی درآمدشان کفاف زندگی روزمره و تأمین مخارج زن و فرزندشان را نمی دهد. این خستگی با کمبود و نداری و بدهی و قسط پیوند خورده است.
خستگی ناشی از ثروت زیاد: بعضی افراد، به خاطر داشتن پشتوانه قوی مالی، چون همه تفریحات، غذاها، خودروها، منازل ودیگر امکانات در اختیارشان هست به مرور زمان از این همه امکانات و تکرار آنها خسته
می شوند و دیگر هیچکدام از آنها برایشان لذت بخش نیست. اینها به تدریج احساس خستگی و
بی حوصلگی کرده و بهداشت روحی و جسمی متعادلی نخواهند داشت.
خستگی ناشی از استرس: فشار روحی و استرس، زمینه آرامش و آسایش را در فرد از بین
می برد و انرژی او را تلف و بی جا مصرف می کند. در این حالت فرد بر اثر اضطراب و نگرانی، شدیدا خسته می شود، حتی امکان دارد متوجه استرس و افسردگی خودش نباشد ولی ندانستن، دلیل بر نبودن نیست.
خستگی ناشی از عشق زودگذر: عشق های امروزی بعضا ریشه و اصالت در شخصیت و روح و روان برخی افراد ندارد لذا پس از مدت کوتاهی، طرفین از یکدیگر خسته می شوند و بسیاری از طلاقها از همین نوع خستگی نشأت
می گیرد.
شما نیز می توانید تعداد دیگری از انواع خستگی ها را برشمارید و تجزیه وتحلیل کنید آنگاه ببینید در مقابل هر کدام، چه کار باید کرد؟