در زمان های گذشته که کشور ها و حتی شهرها و روستاهای مختلف با هم ارتباط بسیار اندکی داشتند، هر کس فقط تحت تاثیر فرهنگ حوزه زندگی خود قرار داشت ونسل ها می آمدند و می رفتند و تغییری در هنجارها و ارزشها و آداب و رسوم آنها مشاهده
نمی شد . به تدریح که وسایل نقلیه آمد و راه های ارتباطی ساخته شد و بخشی از مردم از روستاها به شهر ها واز شهر های کوچک به شهرهای بزرگ و از کشوری به کشور دیگر رفت وآمد کردند، برخی از اجزای فرهنگی آنها هم با خود به حوزه زندگی خویش وارد کردند و معمولا این انتقال فرهنگی، یک طرفه بود یعنی از حوزه های زندگی بزرگتر به حوزه های زندگی کوچکتر انتقال می یافت. جاذبه های شهرها برای روستائیان و جاذبههای کشورهای بزرگتر و پیشرفته تر برای سایر کشورها باعث ورود فرهنگ آنها به پایین دست میشد با پیشرفت سریع و روز افزون تکنولوژی، صنعت و فناوری، این نقل و انتقال نیز سریع تر و وسیع تر میگشت و در چند سال اخیر که اینترنت و شکبه های اجتماعی با سرعت غیرقابل تصوری در همه گوشه های دنیا، حتی دورترین نقاط روستا ها، خود نمایی کرد، مردم بدون نیاز به مسافرت و یا مهاجرت به شهرها و کشورهای دیگر، میزبان فرهنگ کشورهای تولیدکننده و منتشرکننده این سخت افزارها و نرم افزارها شدند به طوری که از بچه های دبستانی تا پیران کهنسال در حوزه
اثر پذیری از این فناوری واقع شده و به سرعت بر افکار، رفتار، اخلاق، عقاید، منش، شخصیت، هنجارها، ارزشها، نیازها وکنشهای آنها اثر گذاشته و جامعه را با نوعی گسست فرهنگی و بی هنجاری مواجه ساخت. متولیان جامعه نیز که آمادگی رویارویی با چنین شرایطی نداشته و ندارند و کتاب و مطبوعات هم با محدودیت های خاصی روبرو هستند، نمیدانند چه کار باید بکنند؟ به نظر می رسد برخوردهای سلبی و قهر آمیز در این حوزه جواب نمی دهد بلکه امروز فقط از یک راه می توان این امواج فرهنگی را مهار کرد و آن « نو آوری متقابل در عرصه جدید است » و گرنه همه باخته اند و از دست دانشگاهیان، روحانیون، معلمان، والدین، نویسندگان و نخبگان هیچ کاری برنخواهد آمد و همه شکست خواهند خورد.