در جامعه امروز جهانی، متاسفانه سفسطه و مغالطه کاری در همه زمینه ها رو به پیشروی است. چند قرن قبل از میلاد، سقراط فیلسوف بزرگ مغرب زمین، برای دفاع از «حقیقت» به طرح مباحث عقلانی پرداخت که بتواند شیادان سوفیست که با فریب افکار عمومی، حق را باطل و باطل را حق جلوه می دادند، کنار بزند و مردم را به سمت حق و حقیقت رهنمون شود. در آن زمان سوفسطائیان (سوفیستها) برای اینکه به اهداف خود برسند هر چیزی را به هر چیز دیگر گره میزدند تا آنچه راکه خود میخواهند به اذهان مردم القا کنند. سقراط با تاکید بر اصول اندیشه و فلسفه، علیه آنان مبارزه کرد تا جایی که او را مجبور به نوشیدن جام شوکران کردند و او جانش را در این مسیر فدا کرد.
امروز بعد از حدود 2400 سال دوباره جامعه جهانی به قهقرا و عقب برگشته و همان مشی خلط کردن حق به باطل به صورت سفسطه و مغالطه کاری و به کمک ابزارهای جدید رسانه ای را در سطح وسیع پیشه خود ساخته است.
همه محققان و صاحبان اندیشه میدانند که «عملکرد پیروان ادیان» تاثیری بر «حقیقت ادیان» ندارد. اگر نیمی و یا اکثریت قریب به اتفاق پیروان یک دین، به اعمال و رفتار ناشایست و مغایر با تعالیم آن دین روی آوردند به هیج عنوان به معنای بد بودن یا ناکارآمد بودن آن دین نیست. همه ما می دانیم و دائما شاهد بوده و هستیم که برخی از پیروان اسلام (شیعه و سنی)، پیروان مسیحیت (کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس) پیروان یهودیت و سایر ادیان، مذاهب و آئین ها به اعمال و رفتار ناپسندی دست زده و می زنند و هیچکس آن را به پای آن ادیان نمی گذارد. حتی اگر علما و بزرگان منتسب به یک دین به خطا رفتند و عملکردهای نامطلوب داشتند نباید آن را به پای دینشان نوشت. خداوند انسان را آزاد و مختار آفریده و هر لحظه میتواند به گونه ای عمل کرده و از آزادی و اختیار خود به نفع خود و جامعه و یا به ضرر هر دو استفاده کند.
مهم این است که ببینیم در آموزش و تعالیم ادیان، آیا مجوز اعمال خلاف، ضدانسانی، ضد اخلاقی و ناپسند صادر شده است یا نه؟ اگر دین مجوز امور خلاف صادر کرده، بله قابل نقد و بررسی و طرد است ولی اینکه پیروان آن دین، مسیری خلاف آن را بپیمایند و آثار زشت، ناپسند و تلخی برای بشریت داشته باشد، ربطی به حقیقت دین آنها ندارد چراکه اولین منتقد چنین افرادی، دین خود آنهاست و خداوند جهنم را برای تنبیه همین افراد مطرح می کند. اگر فرد مسلمان (شیعه و سنی) مسیحی، یهودی و... دست به قتل و خونریزی، کشتار جمعی، سرقت مسلحانه، تجاوز به عنف، کلاهبرداری، رشوه، تجاوز به حقوق و حدود مردم و ده ها گناه و عمل خلاف اخلاق و ضد بشری زد، در محضر پروردگار و ادیان راستین و حقیقی محکوم و مجرم می باشد و به خاطر اینکه دیندار است مورد حمایت دین نیست. در قرآن مجید، دائما از «عمل صالح» سخن به میان میآید و شرط دینداری را انجام «عمل صالح و حسنه» قلمداد می کند حال اگر کسی خود را مسلمان نامید و قاری و حتی مفسر قرآن بود و در دنیا هم نمونه و نظیری نداشت ولی برخلاف دستورات قرآن، عمل کرد آیا مورد حمایت خدا، قرآن و اسلام است؟ یا چنین فرد و افرادی در تعالیم اسلامی، جرمشان سنگین تر از مردم عادی است؟ مگر نه این است که گفته شده «حسنات الابرار سیئات المقربین»
کارهای نیک ابرار (که درجهای پائین تر از مقربین دارند) برای مقربین گناه حساب می شود؛ یعنی از مقربین انتظار می رود که سطح عملشان در نیکی ها بالاتر از ابرار باشد، پس چنین دین و کتابی چگونه راضی می شود که پیروانش، عملکرد منفی داشته باشند؟
اگر کسانی در یک دست قرآن دارند و با دست دیگر با شمشیر گردن دیگران را میزنند اینها از شقی ترین و گناهکارترین افرادند و در پیشگاه عدل الهی، جرمشان بسیار سنگین است. این افراد چه مامور و عامل دشمنان دین باشند و چه افراد ساده لوح و سطحی نگری که توسط دیگران شستوشوی مغزی داده شده اند، نتیجه عملشان یکی است و قابل قبول نیست. اگر فردی شب و روز قرآن تلاوت کند ولی عملکردش خلاف قرآن باشد، کمترین خدشه ای به حقیقت این کتاب آسمانی وارد نمی شود و خودش باید پاسخگوی عمل خویش باشد.
متاسفانه امروز برخی به سبک سوفسطاییان دو سه هزار سال پیش، همه چیز را به هم ربط میدهند و نتیجه ناصواب و مغلطهآمیز میگیرند و عملکرد پیروان ادیان و مذاهب را به حساب دین و مذهب آنها می گذارند درحالی که از نظر منطق هیچ مفهوم و مصداقی، الزاما همانند یکدیگر نیست. اگر حتی فرزند پیامبری به خطا رفت (همانند فرزند نوح) هیچ خدشه ای به دین آن پیامبر وارد نمیشود چراکه حقیقیت
دین در گرو عملکرد پیروانش نیست.
گر جملهی کائنات کافر گردند
بر دامن کبریاش منشیند گَرد