کسانی که با علوم سیاسی و علوم اجتماعی آشنایی دارند میدانند که دنیای سیاست، دنیای معادله و فرمول است. افرادی که بهرهای از علوم سیاسی و یا علوم اجتماعی و یا علوم مرتبط با آن، ندارند تنها در صورتی می توانند نقش یک سیاستمدار موفق را بازی کنند که مشاوران بسیار قوی و زیرک و متخصص در علوم سیاسی و علوم مرتبط با آن داشته باشند و خودشان نیز بالقوه ذکاوت فهم پیچیدگی های مسائل سیاسی خصوصا در صحنه بین الملل را دارا باشند.
سیاست تقریبا مثل ریاضیات است که به صورت روشمند باید مسائل آن را حل کرد. اگر شما با یک معادله یک مجهولی یا چند مجهولی ریاضی برخورد کنید فقط با استفاده از روش های خاصی می توانید آن مجهولات را تبدیل به معلوم کنید، با زور و فشار و سر و صدا و احساسات، هیچ معادله چند مجهولی حل نمیشود. دنیای سیاست پر از معادلات چند مجهولی است که فقط یک سیاستمدار فوق العاده باهوش و متخصص می تواند آنها را حل کند و در بازی برد و باخت سیاسی، اقبال را به نفع خود و کشورش رقم زند.
در برابر یک پدیده سیاسی و حرکتی که رقیب سیاسی شما آغاز کرده است باید همه جوانب، احتمالات و برنامه های او را به خوبی شناخت؛ پس مرحله حل معادله و کشف مجهول مرحله ساده ای نیست. هر اشتباهی در این مرحله باعث اشتباه در مرحله بعد می شود یعنی تصمیمی که شما بر اساس آن شناخت، خواهید گرفت غلط و خطرناک خواهد بود.
مثلا رقیب شما تصمیم می گیرد که بر روی «مهره ای» در کشور شما فعالیت کند و اهدافی را در کوتاه مدت و بلند مدت در نظر میگیرد، او در این مرحله میتواند چند روش زیر را پیشه خود کند: 1- دفاع و مشهور کردن مهره 2- مخالفت ظاهری با او و قهرمانسازی از او 3- در حالت سکوت و چراغ خاموش و بی سر و صدا او را رشد دادن.
این سه روش نهایتا به یک نتیجه می رسد ولی اینکه در چه مقطعی کدام روش باید پیشه شود تا به نتیجه مطلوب خویش برسد، به شرایط و اوضاع سیاسی و دیدگاه مردم بر مثبت یا منفی بودن مخالفت یا همراهی با رقیب بستگی دارد. در اینجا شناخت نوع بازی رقیب، بسیار مهم است.
چه بسا رهبران و سیاستمدارن مشهوری در سطح دنیا بودهاند که خود را مخالف دشمن میپنداشتهاند ولی با مخالفت خود، عملا در زمین رقیب و به نفع او بازی میکردهاند بدون اینکه خود بدانند که چه میکنند!
دشمن گاهی برای ترساندن دیگران لازم است که مخالفی سرسخت داشته باشد تا بتواند دیگران را با خود همراه کند و جبهه متحد علیه او تشکیل دهد. شناخت این معادله که آیا مخالفت و ستیز با دشمن به نفع اوست یا نرمش و ملاطفت، از همان معادلههای چند مجهولی است که به راحتی قابل کشف و حل نیست. دشمن گاهی با وادار کردن رقیبش به جنگ به منافع سرشار می رسد، زمانی با کشاندن وی به نرمش و صلح به اهداف خود می رسد، گاهی با سکوت و داد و ستدهای پشت پرده، منافعش تامین میشود. اینکه در چه شرایط و مقطع خاصی کدامیک از روشهای فوق توسط دشمن در دست اجراست، فهم سیاسی عمیق و معادله شناسی دقیق می طلبد. گاهی ظاهرا دشمن خود را طرفدار جنگ نشان می دهد ولی در پشت پرده، اصلا علاقهای به جنگ ندارد و می خواهد به روش مسالمت آمیز به اهدافش برسد. زمانی برعکس، ظاهرا از صلح و مذاکره و آرامش سخن میگوید ولی برنامه های نظامیاش در پشت پرده اولویت اول دارد. فهم دقیق این اهداف پشت پرده، باعث میشود که شما بدانید چگونه موضع گیری کنید که ناخواسته در زمین دشمن و به میل او بازی نکنید.
همه مسائل سیاسی- به ویژه سیاست خارجی- مملو از معادلات چند مجهولی پیچیده است که اول باید به طریق علمی و هوشمندانه رمزگشایی شود سپس تصمیم مناسب و موضع گیری به موقع و موثر در قبال آن اتخاذ گردد.
گاهی مخالف و موافق، هر دو از یک اتاق فرمان، دستور می گیرند و برای پیشبرد و اهداف خود، به دو گونه ظاهرا متضاد عمل کرده
(مثل آمریکا و روسیه) ولی در پشت پرده یک هدف واحد را دنبال می کنند.
امروز اهداف همه قدرت های جهانی «درگیر کردن مسلمانها با یکدیگر» و«شکستن توان نظامی، اقتصادی و انهدام نیروهای انسانی آنها توسط یکدیگر» است.
با تامین این اهداف، رژیم صهیونیستی در ساحل امن قرار گرفته و مسلمانها خودشان همدیگر را قتل عام کرده و همزمان نام اسلام نیز با خشونت و ترور در اذهان مردم جهان عجین نموده تا آنها نه فقط به سمت اسلام متمایل نشوند بلکه تنفر هم پیدا کنند.
جنگ بین شیعه و سنی، عرب و عجم و مسلمانکشی بیسابقه در کشورهای مسلماننشین، زمین گیر کردن مسلمانان و غارت ذخایر خاورمیانه و... از
این معادلات چند مجهولی است...
به هوش باشیم که دشمنان،
بازی پیچیده ای را دنبال
می کنند.