در همه کشورها، دانشگاهیان پیشتاز دفاع از آزادی و عدالت و مطالبه کننده حقوق مردم هستند. حکومت ها در برابر این منبع عظیم جوانان معمولا دو نوع برخورد دارند: بعضی از آنها با مدارا و همراهی و شنیدن صدای این نیروهای مردمی فرهیخته، به سامان دهی اوضاع برمی آیند و به استقبال نظرات و دیدگاه های آنان می روند. در این صورت تمرین دمکراسی و آزادی خواهی در دانشگاه ها قوام و دوام می یابد و پس از فارغ التحصیلی دانشجویان، هیچکس به خاطر فعالیت هایش در جنبشهای دانشجویی با مشکل مواجه نمیشود. این تفاهم و تعامل حکومت با دانشگاه ها، هم به نفع حکومت، هم به نفع دانشجویان و هم به نفع مردم وجامعه خواهد بود. معمولا این نوع برخورد، در کشورهای پیشرفته و توسعه یافته رخ می دهد.
اما برخی حکومت های دیگر، فعالیت های سیاسی و اجتماعی دانشجویان را به نوعی در رقابت و شاید در مخالفت با خود قلمداد میکنند و از گسترش آن وحشت دارند و لذا مبنای برخورد با دانشگاه ها را کنترل آنها میدانند. اینها معتقدند اگر دانشجویان آزادانه به فعالیت سیاسی، اجتماعی روی آورند به آرامی دیگر اقشار و طبقات اجتماع را متأثر از خود کرده و متعاقب آن جنبش های کارگران، بازاریان، روحانیون را شکل می دهند. آنگاه انرژی متراکم آنها، کل حکومت را تهدید می کند. به دنبال این نوع طرز تفکر بود که حکومت شاهنشاهی به سرکوب دانشجویان در 16 آذر پرداخت. هر چند در ابتدای کار احساس پیروزی کرد و تلقی سران رژیم این بود که دانشجویان، دیگر جرأت فعالیت سیاسی را نخواهند داشت، ولی فعالیت های دانشجویان و جنبش های دانشجویی دو لایه پیدا کرد: یکی لایه زیرزمینی و مخفی که بعدا از درون آنها سازمانها و گروه های مبارز شکل گرفتند و تا پیروزی انقلاب اسلامی آرامش را از رژیم سلب نمودند و دیگر لایه آشکار که گاه گاهی به اعتراضات و اعتصابات مختلف به بهانه غذا، خوابگاه، امکانات رفاهی وغیره میپرداختند و زنگ هشدار را می نواختند.
این لایه های دانشجویی به نوعی به یک تقسیم کار نانوشته روی آورده بودند و در یک کارکرد دراز مدت، کانون مخالفت با حکومت شاه را همچنان گرم و روشن نگه داشته و مترصد آگاه شدن توده ها و پیوستن جنبشهای کارگری، بازاریان، دانش آموزان و مردم به مبارزین بودند. حمایت روحانیون روشنفکر و مبارز از دانشجویان و همکاری با آنان نیز بر این شتاب افزود و مسیر را جهت تبدیل شدن به یک انقلاب مردمی مهیا و فراهم ساخت و بدین سان انقلاب اسلامی نضج گرفت.
انقلاب اسلامی مدیون همه مردم خصوصا دانشجویان و دانش آموزان است. هر دانشجو و دانش آموزی فرزند یک کارگر یا کارمند یا بازاری و غیره است و این مجموعه آنچنان در هم تنیده شده اند که قابل تفکیک نیستند. احترام به دانشجویان، احترام به ملت است چرا که فرزندان آگاه ملت و زبان گویای آنانند. حق طلبی، آزادی خواهی و عدالت جویی آنان را باید تکریم و تشویق کرد و بستر فعالیتهای سیاسی اجتماعی را برای آنان فراهم ساخت تا برای همیشه سنبل حریت ملت و مطالبهگر حقوق مردم باشند.