مردم و مسئولان ما، تفکر همدردی در رده بالایی دارند و اینها تبلور روح عاطفی یک ملت است. زمانی که فرد یا افرادی آسیب میبینند، همه مردم برای دلداری و تسلی دادن به خانواده های آسیب دیده، حضور مییابند و اظهار همدردی می کنند. این حرکت عاطفی، جلوه زیبایی دارد و در کوتاه مدت، خانوادههای آسیب دیده، احساس تنهایی نمیکنند. اما چند روزی که می گذرد و وضعیت عادی میشود، به آرامی امواج غم و اندوه، این خانواده ها را فرا میگیرد و مشکلات جدید اعم از عاطفی، مادی و اداری خود را نشان میدهد. از اینجاست که «همراهی» بیشتر از «همدردی» ضرورت پیدا میکند.
همراهی مسئولان: مسئولان ذیربط در بخش اداری و مالی می دانند که پس از فروکش کردن احساسات، نوبت به بروز مشکلات میرسد و بازماندگان حوادث نباید در پیچ و خم امور اداری و تأخیرهای دراز مدت، گرفتار شوند. در ماجرای پلاسکو (و پلاسکوگونهها) افرادی همه هستی خود را از دست می دهند و باید مورد حمایت قرار گیرند تا دوباره بتوانند با یافتن اعتماد به نفس، روی پاهای خود بایستند. پرداخت بیمه به آسیب دیدگان باید هرچه سریعتر انجام گیرد تا نوشدارو پس از مرگ سهراب نشود. اینها هم اینک نیاز به حمایت دارند و اگر چند ماه بگذرد دائما با دغدغه عدم پرداخت و تنشهای روانی آن مواجه خواهند بود. از طرف دیگر طلب کارانی که قبلا و به امید فروش ایام عید سال به آسیب دیدگان اجناسی فروخته و چک دریافت کرده اند نیز نباید دغدغه اموال فروخته شده را داشته باشند. از طرف سوم کارگرانی که بیکار شده اند و هزینههای زندگی دارند باید علاوه بر دریافت بیمه بیکاری که امری موقتی و کوتاه مدت است، شغل ثابت و پایداری نیز پیدا کنند که یافتن شغل در این شرایط که آمار بیکاران زیاد است، کار دشوار و سختی است و علاوه بر دولت، خود کارگران بیکار شده باید به دنبال یافتن شغل باشند.
همراهی مردم: در این شرایط سخت، مردم باید از هر جهتی که در توانشان هست به آسیبدیدگان کمک کنند. این کمک میتواند از طریق قرض الحسنه، معرفی به بانکها، معرفی به خیریه ها، مهلت خواستن از طلب کاران، اشتغال به کار کردن بیکاران، دادن محل کار به آسیب دیدگان، اجناس را جهت فروش در اختیار آنان قرار دادن و... باشد.
جان کلام اینکه پس از اظهار همدردی باید «تفکر همکاری» حلال مشکلات باشد.