متأسفانه در کشورهای جهان سوم چون مردم نمیدانند که چگونه مطالبات و خواستههای به حق خود را به طریق مسالمتآمیز و با زبان گفتوگوی مدنی بیان کنند، بهمحض شروع اعتراضات خیابانی، شعارهای صنفی و مردمی آنان، با مداخله عدهای فرصتطلب و یا ناآگاه، به شعارهای تند ضد حکومت سوق داده میشود و به درگیری آنان با نیروهای مسلح میانجامد. این بلد نبودن روش اعتراض و منجر شدن به درگیری، خشونت و احیاناً کشته شدن تعدادی، بدترین فرجام و نتیجهای است که از یک حرکت مدنی و اجتماعی متولد میشود. ریشه این نابلدی، عدم کارایی و عدم آگاهی مردم در اعتراضات اجتماعی چند چیز است:
1. چون حرکت مردم در این اعتراضات بهصورت جزئی و سازمانیافته و تحت برنامه و رهبریِ مشخصی نیست و بهصورت تودهوار، بیبرنامه و بیهدف انجام میگیرد، لذا عقربه خواستههای مردم دائم تغییر میکند و هرلحظه از شاخهای به شاخه دیگر میپرد و معلوم نمیشود که نهایتاً مردم چه میخواهند! اگر در این کشورها، احزاب واقعی (نه تشریفاتی و ضعف و حکومت ساخته) شکل بگیرد و به آنها آزادی کامل و قانونی جهت اظهارنظر و اعلام خواستههای خود داده شود، مسئولیت تجمعات و میتینگها و اخذ مجوز به عهده احزاب بوده و آنها موظفاند که شعارها و حرکتهای معترضان را ساماندهی و کنترل کرده و از ساختارشکنی و تخریب اموال عمومی جلوگیری کنند. در این صورت اگر همانند کشورهای پیشرفته حتی دائماً اعتراضات خیابانی شکل گیرد با آرامی به پایان میرسد و خواستههای معترضان بعد از پایان یافتن اعتراضات، قابلپیگیری از طرف احزاب خواهد بود.
2. در کشورهای جهان سوم مطبوعات، رادیو، تلویزیون و رسانههای قانونی از آزادی فعالیت برخوردار نیستند؛ لذا در این فضای سانسور شده، رسانههای مجازی و معاند از درون و بیرون کشور، «رهبری افکار عمومی» را به دست گرفته و مطابق اهداف خود به آنها خط میدهند و چون این رسانهها از طرف حکومتها، فیلتر و یا محدود میشوند مردم در گرایش به آنها، حریصتر و کنجکاوتر میشوند و بنا به گفته مشهور: الانسان حریص بما منع (انسان به آنچه منع شود، حریصتر میشود) روزبهروز گرایش مردم به رسانههای بیگانه و مجازی افزایش مییابد. از طرف دیگر رسانههای قانونی که خیرخواه کشورند، در وضعیت هشدار و کنترل قرار میگیرند که نهایتاً فضای جامعه، ملتهبتر و ناآرامتر میشود. اگر در این کشورها به رسانههای قانونی خود آزادی کامل میدادند که در این مواقع بتوانند در کنار انعکاس اخبار و گزارشهای بدون سانسور، با تحلیلهای صحیح، مردمی و کارشناسانه، «هدایت افکار عمومی» را به دستگیرند، تجمعات و اعتراضات مردم، بدون آسیب زدن به جامعه و حکومت، به نتایج دلخواه طرفین منجر میشد.
3. در کشورهای جهان سوم، شفافیت در مسائل مالی و سیاسی وجود ندارد و یا بسیار ضعیف است. همین ابهامات و بیخبر گذاشتن مردم، بهانه به دست رسانههای معاند و مجازی میدهد تا دست به افشاگری بزنند و شاخکهای مطالبات مردم را حساس کنند. آنگاه این افشاگریها و خبردار شدن از پشت پردهها (راست یا دروغ)، باعث بیاعتمادی مردم نسبت به حکومتهای خویش شده و لذا شهروندان جهان سوم همیشه در حالت بیاعتمادی، شک، تردید و ناآرامی و به دنبال آن وقوع جنبشهای زیرزمینی و نهایتاً انقلاب و یا کودتا به سر میبرند. درحالیکه صدها سال است که در کشورهای دمکراتیک؛ که شفافیت وجود دارد، هیچگونه کودتا و انقلابی رخ نداده و همه احزاب بهصورت علنی و بدون ترس و واهمه فعالیت میکنند و مردم همه خرج و دخل کشور را بهراحتی رصد کرده و در تصمیمات سرنوشتساز کشور دخیل میشوند.
4. در کشورهای جهان سوم، قانون اساسی مترقی؛ که همهچیز به نفع مردم و همه اختیارات در دست مردم باشد وجود ندارد و اگر همچنین قوانینی وجود داشته باشد، اجرا نمیشود و عوامل آشکار و پنهان، قانون اساسی را نادیده گرفته و یا دور میزنند و لذا بخشی از قانون اساسی برای همیشه، معطل بر روی کاغذ میماند. درحالیکه در کشورهای پیشرفته تمام اصول قانون اساسی به نفع مردم است و حکومتها، کارگزاران و عوامل اجراییِ مطالبات و خواستههای مردم هستند. در جهان سوم زمانی که مردم میبینند قانون اساسیِ نجاتدهنده آنان وجود ندارد و یا اگر وجود دارد به آن عمل نمیشود، ناامید میشوند و به اعتراضات اجتماعی جهت تحقق خواستههای خویش روی میآورند.
امّا در کشور عزیز ما ایران که انقلابش در اعتراض به خاطر فقدان همین موارد چهارگانه فوق در بستر دینی و اعتقادی رخ داد و باید کشوری الگو و اسوه مبتنی بر دین و علم به جهان ارائه دهیم نهفقط در مقایسه با کشورهای جهان سوم بلکه در مقایسه با کشورهای پیشرفته نیز باید فضایی بازتر، مردمیتر، بانشاطتر و پیشرفتهتر ایجاد کند تا بتواند مورد استقبال ملت خویش و مردم جهان قرار گیرد.