معمولا عموم انسان ها ،در زندگي شخصي، خانوادگي و شغلي، سعي و تلاششان بر اين است كه طوري رفتار كنند كه آسايش، آرامش و رفاه شان تامين شود. در صدي از افراد هم اگر خود را در مسير درد سسرساز سياسي و اجتماعي قرار مي دهند ، تا يك حد و درجه اي پيش مي روند و هنگامي كه با مقاومت سرسختانه طرف مقابل و يا اطرافيان مواجه مي شوند، مصلحت را در سكوت و توقف مي بينند.
در اين ميان گروه قليلي در ميان ميليون انسان هستند كه تا آخر پيش ميروند و همه ي ضربه ها و آسيب ها را به جان مي خرند اما بر نمي گردند . از اين گروه قليل ، افراد قليل تر و انگشت شمارتري پيدا مي شوند كه مي توانند رهبري فكري و مبارزاتي مردم را در دست گيرند و ميدان اثر گذاري آنها بر جامعه ، در مقطع خاصي ، زياد است ولي به مرور زمان اين اثرگذاري كم رنگ و بي رنگ و محو مي شود.
گروه ديگر افراد نادري هستند كه سال هاي سال پس از مرگشان به جهت امواج تفكرشان و سلوك و شيوه اي را كه در مبارزه در پيش گرفته اند ، ماندگار و اثرگذار مي باشند. دكتر شريعتي از افراد نادر اخير است . شيوهي فكري و سياسي وي در مبارزه با ديكتاتور پهلوي ، منحصر به فرد است . هيچ فردي نتوانست به اندازه دكتر شريعتي آثار فكري انقلابي در قالب سخنراني و كتاب از خود به جاي گذارد.آثاري كه براي هميشه ماندگار است.
او واقعا در اين عرصه بي همتاست . جملات و عبارات نغز، انتخاب موضوعات بديع و نو، به كارگيري سبكي جذاب در معرفي اسلام و مبارزات ، خستگي ناپذيري و تمام وقت و تمام عمر را صرف مبارزه ي بي وقفه و بيامان كردن ، زدودن خرافات از چهره اسلام و... از ويژگي هاي منحصر به فرد اوست.
شريعتي با اين شيوه ي خود ، بسياري از جوانان را خصوصا دانشجويان و مبارزيني كه تنها مكتب مبارزه را ماركسيسم مي دانستند و به شيوه هاي روسي و چيني مبارزه ، با الهام از ماركس، لنين ، انگلس و مائو معتقد بودند و دين را افيون توده ها و ارتجاعي ومحافظه كار و مانع مبارزه مي دانستند، به سمت اسلام نجات بخش سوق داد و از آنان جواناني اسلامي - انقلابي ساخت.
مرثيه مشهور شهيد دكتر چمران بر مزار دكتر شريعتي كه عالي ترين مضامين را در خود دارد. گويا و مويد همين امر است.
گرچه مي پذيريم كه شريعتي نقاط ضعف و اشتباهاتي نيز داشت اما نقاط قوت و حسن او و تحول آفريني و جايگاه بسيار بلندي كه در مبارزات فكري و انقلابي ملت ما، پيدا كرد آنقدر تا ابد تابنده است كه در ذهن و انديشه هيچ عصر و نسلي فراموش نخواهد شد.
اخيرا در ارديبهشت ماه گزارشي از پانا ديدم كه حجت الاسلام و المسلمين قرائتي در جلسه شوراي اداري استان تهران گفته بود :<مملكت ما دو كمبود اساسي دارد: يكي آن كه آخوندهايش ، نوب صفوي نيستند و ديگر اينكه كت و شلوار پوش هاي آن شريعتي نيستند.> واقعا اين دو كمبود اساسي ، الان در كشور ما بسيار مشهود است.
قدر شريعتي چه كسي مي داند و چه كسي خوب مي تواند شريعتي را بفهمد؟ كسي كه آن شرايط مبارزاتي قبل از انقلاب را درك كرده باشد و خود مبارزي نستوه و مخلصي خدا جوي باشد به نام شهيد دكتر مصطفي چمران .يك بار ديگر مرثيه اين شهيد عزيز را بر مزار دكتر علي شريعتي با هم مرور مي كنيم و در جمله جمله آن غور و تفكرو تامل مي كنيم:
...< اي علي! هميشه فكر ميكردم كه تو بر مرگ من مرثيه خواهي گفت و چقدر متأثرم كه اكنون من بر تو مرثيه ميخوانم!
اي علي! من آمدهام كه بر حال زار خود گريه كنم، زيرا تو بزرگتر از آني كه به گريه و لابه ما احتياج داشته باشي....!
خوش داشتم كه وجود غمآلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو ني وجودم را با هنرمندي خود بنوازي و از لابلاي زير و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آواي تنهايي و آواز بيابان و موسيقي آسمان بشنوي.
ميخواستم كه غمهاي دلم را بر تو بگشايم و تو “اكسير صفت” غمهاي كثيفم را به زيبايي مبدّل كني و سوزوگداز دلم را تسكين بخشي.
ميخواستم كه پردههاي جديدي از ظلم وستم را كه بر شيعيان علي(ع) و حسين(ع) ميگذرد، بر تو نشان دهم و كينهها و حقهها و تهمتها و دسيسهبازيهاي كثيفي را كه از زمان ابوسفيان تا به امروز بر همه جا ظلمت افكنده است بنمايانم.
اي علي! تو را وقتي شناختم كه كوير تو را شكافتم و...
اي علي! تو مرا به خويشتن آشنا كردي. من از خود بيگانه بودم. همه ابعاد روحي و معنوي خود را نميدانستم. تو دريچهاي به سوي من باز كردي و مرا به ديدار اين بوستان شورانگيز بردي و زشتيها و زيباييهاي آن را به من نشان دادي.
اي علي! همراه تو به حج ميروم؛ در ميان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو ميشوم، اندامم ميلرزد و خدا را از دريچه چشم تو ميبينم و همراه روح بلند تو به پرواز در ميآيم و با خدا به درجه وحدت ميرسم.
اي علي! همراه تو به قلب تاريخ فرو ميروم، راه و رسم عشق بازي را ميآموزم و به علي بزرگ آنقدر عشق ميورزم كه از سر تا به پا ميسوزم....
اي علي! تو در دنياي معاصر، با شيطانها و طاغوتها به جنگ پرداختي، با زر و زور و تزوير درافتادي؛ با تكفير روحانينمايان، با دشمني غربزدگان، با تحريف تاريخ، با خدعه علم، با جادوگري هنر روبهرو شدي، همه آنها عليه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ايمان و روح، بر آنها چيره شدي، با تكيه به ايمان به خدا و صبر و تحمل دريا و ايستادگي كوه و برّندگي شهادت، به مبارزه خداوندان “زر و زور و تزوير” برخاستي و همه را به زانو در آوردي.
اي علي! دينداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تكفير كوفتند و از هيچ دشمني و تهمت فروگذار نكردند و غربزدگان نيز كه خود را به دروغ، “روشنفكر” ميناميدند، تو را به تهمت ارتجاع كوبيدند و اهانتها كردند. رژيم شاه نيز كه نميتوانست وجود تو را تحمّل كند و روشنگري تو را مخالف مصالح خود ميديد، تو را به زنجير كشيد و بالاخره... “شهيد” كرد