رشد هردين، مسلك، مكتب و آييني به اين است كه پيروان خود را از جهل و ناآگاهي برهاند و دريچه ي جهان فهمي، دگرفهمي و جامع نگري را برآنها بگشايد. اينكه كدام دين و مكتب بهتر از بقيه ي است يك ملاك محكم آن، اين است كه چقدر به پيروان خود اجازه مي دهد كه “حرف هاي ديگران” را بشنوند و بهترين آن را انتخاب كنند. برپايه ي همين استدلال خداوند حكيم در قرآن مي فرمايد: فبشر عبادي الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ( پس به آن گروه از بندگانم كه سخنان(مختلف) را مي شنوند و از بهترينش پيروي مي كنند بشارت دهيد)
اصولا موقعي كه ديني، گروهي، فردي نسبت به داشته هاي خود مطمئن است و براساس منطق، توانايي اقناع ديگران را دارد، از شنيدن سخنان موافق و مخالف هيچ هراسي ندارد بلكه چون در مناظرات و مباحثات، دست پُري دارد و نهايتا با تكيه بر منطق و عقل، پيروز ميدان خواهد شد، از نظرات مخالفين استقبال مي كند. اما اگر از رويارويي با افكار و گفتار ديگران بترسد و توانايي اثبات حقانيت ديدگاه هاي خود را نداشته باشد، يا به تحريم شنيدن سخنان ديگران روي مي آورد و يا با سنگ و چوب و اسلحه و زور، سعي در خفه كردن و ساكت كردن طرف مقابل مي كند.
و يا بعضي مواقع براي شنيدن سخنان ديگران “شرط” مي گذارد، مثلا در فلان زمان، در فلان مكان، به شرطي كه فلان زمينه فراهم شودو... باذكر شرايط پيدر پي، سعي مي كند وانمود كند كه حرف زدن ديگران، بلامانع است ولي حالا وقتش نيست!! در حالي كه اظهار نظر در همه ي شرايط، هم حق مردم است و هم به نفع همگان، چراكه تا تضارب انديشه و افكار نباشد حق، نمايان نمي گردد. به قول فلاسفه: تعرف الاشياء باضدادها(هرچيزي با ضدش شناخته مي شود) باطل هيچگاه نمي تواند نابود كننده ي حق باشد بلكه در شناخت حق و معرفي آن به ديگران كمك مي كند. ما كه دين مان پرچم دار گفت و گو و مشوق افراد در شنيدن نظرات گوناگون است و خداوند اين روش را ميپسندد، چرا از سخنراني افراد خارج از حزب و گروه خويش مي ترسيم؟ آيا اين روش، قرآني است؟ آيا مورد پسند خداست؟ آيا عدالت اقتضا ميكند كه فقط كساني كه با ما هم عقيده اند،حرف بزنند و ديگران حق سخن گفتن نداشته باشند؟ آيا قانون اساسي ما اين تك صدايي را تاييد مي كند؟ آيا انقلاب ما، اين محدوديت ها را قبول دارد؟ اگر بعد از 36 سال از گذشت انقلاب، با سخنراني يكي دو نفر- آن هم از افراد درون انقلاب و نظام- ترس آسيب به نظام را داشته باشيم، آيا انقلاب و نظام را سست و شكننده معرفي و قلمداد نكرده ايم؟ زماني جاي تعجب بيشتر مي شود كه كساني خود را نمايندهي مردم در مجلس بدانند ولي با صدها توجيه، سخن گفتن را فقط حق عده اي انگشت شمار بدانند! اين دوستان و عزيزاني كه اين گونه فكر ميكنند لحظه اي به خود آيند و ببينند چه كار مي كنند؟ چقدر با ملاك قرآني و معيارهاي يك جامعه ي قوي و مقتدر، همسو يا ناهمسو هستند؟ با نشنيدن سخنان دوستان انقلاب، به جاي آن ، دنياي مجازي و الكترونيك، چه سخنان ديگري به خورد مردم مي دهد؟ آيا مي توانيد براي هميشه جلوي آنان را هم بگيرند؟ اگر در درون محيط خودمان ، فضا را اين طور سفت و سخت ببنديم، از فضاي خارج از كشور و هلهله هاي آنان به صورت صوتي، تصويري و مكتوب در امان هستيم؟ امروز يك دانش آموز ابتدايي با يك گوشي موبايل مي تواند با همه ي دنيا ارتباط داشته باشد و شبكه هاي اجتماعي، زودتر از تمام رسانه هاي رسمي، انبوه اخبار را به خورد آنان مي دهند. باور كنيد كه همه كساني كه مي گويند “به بن بست مي رسيد” دلسوزند و درست مي گويند.
بياييد دوستانه و برادرانه با هم طرحي نو ، به روز و پويا انتخاب و اجرا كنيم وگرنه از همين جا، ديوار بن بست به روشني نمايان است، خوب نگاه كنيد زياد با آن فاصله نداريد.