بعضي مواقع كلمات و واژه هايي كه بار مثبت دارند و بايد ابزار جهش و پويايي واقع شوند، آن قدر بد و منفي، تعبير و تفسير مي شوند كه با ضد خود قرين مي گردند. از اين گونه كلمات در اسلام زياد داريم كه مورد ظلم واقع شده اند، همانند: صبر- زهد- گذشت و عفو- تقدير و سرنوشت و... معني “انتظار” نيز عكس و وارونه شده است. برخي براي راحت طلبي و تنبلي، آنچنان به انتظار مي نگرند كه هر نوع فعاليتي جهت تغيير سرنوشت خود را، كنار مي گذارند و مي گويند ما چون منتظر ظهور امام زمان(عج) هستيم و معتقديم به جز آن حضرت هيچكس نمي تواند جامعه را از فساد و ظلم نجات دهد پس بايد صبر كنيم تا امام، خودشان بيايند و همه ي مفاسد را اصلاح كنند. لذا اصلاح طلبي را مخصوص امام زمان(عج) دانسته و خودشان را از هر تحرك سياسي اجتماعي معاف مي كنند كه اين برداشت مخدّر مردم است.
عده اي ديگر د رنقطه ي مقابل گروه فوق، اساساً انتظار ظهور و وجود امام زمان(عج) را نفي مي كنند و مي گويند اينها ساخته و پرداخته ي عده اي است كه مي خواهند برمردم مسلط شوند و از آنها سوءاستفاده كنند.
اين گروه معتقدند كه سوء استفاده از دين در طول تاريخ به نام هاي مختلف وجود داشته و انتظار نيز جلوه اي از آن است.
اما گروه سوم از افراط و تفريط دو گروه قبلي، فاصله دارند و انتظار را لازمه زندگي هركسي كه مي خواهد با اميد و شادابي زندگي كند، دانسته و خود را جاي امام زمان(عج) و يا امام را جاي خود نمي دانند بلكه جايگاه هركس را مخصوص خودش و وظيفه و تكليف هركدام را به جاي خويش، نيكو قلمداد مي كنند.
بايد بدانيم فرهنگ امام زمان، فرهنگ عدالت طلبي، معنويت گرايي، آزادي منشي، پيشرفت و نوگرايي، اصلاح طلبي، پالايش دين از خرافات، حمايت از حق الناس، روشنگري و مبارزه با همه ي بدي ها و عملكردهايي است كه مردم را در فقر، بدبختي، فشار زندگي و دريايي از مشكلات غرق كرده است. اين فرهنگ مهدوي است. فرهنگ مهدوي، فرهنگي است كه زندگي شرافتمندانه، عزت مندانه، توام با رفاه و آسايش را براي مردم مي خواهد و هرچه خلاف آن باشد رد مي كند. اين فرهنگ، چه در زمان غيبت و چه در زمان ظهور و حكومت آن حضرت، بايد عملي شود. اينكه ادعا كنيم كه سينه چاك امام زمانيم ولي در جامعه ي ما، آثار فرهنگ مهدوي مشهود نباشد، خود را فريفته ايم. همين اشاره كافي است .خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.