اگر در یک مجلس، اکثریت نمایندگان دارای تفکر سیاسی خاصی باشند، می توان دائما آن جناح را بازخواست کرد و عملکردش را مورد نقد و ارزیابی قرار داد. اما زمانی که هیچ جناحی واجد اکثریت نیست و عده ای نیز به نام مستقل، خود را منتسب به هیچ تفکر شناسنامه داری نمی دانند، هیچ جناحی پاسخگوی عملکرد مجلس نخواهد بود.
در مجلس جدید حدود 100 نفر اصلاح طلب وارد شده اند که در اقلیت هستند و به تنهایی نمی توانند هیچ طرح و لایحه دلخواهی را تصویب کنند جز اینکه بتوانند در پاره ای از موارد رای تعداد زیادی از مستقل ها را با خود همراه کنند. اصولگرایان نیز با کمتر از 80 رای نمی توانند بدون کمک گرفتن از مستقل ها، به مصوبات دلخواهی برسند، گرچه بسیاری از مستقل ها، گرایش اصولگرایانه معتدل دارند و می توانند دائم بین نمایندگان اصلاح طلب و اصولگرا در رفت و آمد باشند و گاهی با این جناح و گاهی دیگر با آن جناح باشند ولی در مجموع نمی توان اکثریتی مشخص با دیدگاه ثابت و برنامه دراز مدت را در آن (مجلس) دید.
چنین مجلسی برای کشوری مثل کشور ما از جهاتی مثبت و از جهاتی منفی است. مثبت بودن آن به این است که گروه ها محتاج یکدیگرند و مجبورند گاه گاهی خواسته های حزبی خود را تعدیل کنند. همچنین همه مراقب هم می باشند و با نظارت بر یکدیگر، جلوی تخلفات تا اندازه ای گرفته می شود و...
اما بعد منفی آن این است که هیچ حزبی نمی تواند یک برنامه ریزی چهار ساله برای نمایندگان همفکرش را طراحی کند و معلوم نیست که مثلا در چند ماه آینده، مجلس چه مصوبات و برنامه ای خواهد داشت.
همچنین به خاطر در اقلیت بودن همه جناح ها، هیچ جناحی مسئولیت کلی عملکرد مجلس را به عهده نمی گیرد و پاسخگوی مردم نیست. گرچه متاسفانه در کشور ما مجالس قبلی هم که اکثریت با یک جناح بود، آن جناح، هیچ برنامه ای ارائه نداد و هیچگونه مسئولیتی را نپذیرفت!
اگر لااقل جایی وجود داشت که نمایندگان به صورت فردی، هرساله و همچنین پس از 4 سال دوره نمایندگی، مورد بازخواست قرار
می گرفتند باز امیدی به پاسخگویی بود ولی متاسفانه این هم نیست.
پس در پایان چهار سال عمر این مجلس، نه تک تک نمایندگان مسئولیت عملکرد جزیی و کلی مجلس را گردن خواهند نهاد و نه هیپچ گروه و جناحی زیر بار پاسخگویی خواهد رفت. تا ببینیم چه خواهد شد!