در روز جهانی بدون خودرو، یک فعال حوزه محیطزیست ضمن اشاره به نقش پررنگ مقامات ایرانی در ترویج فرهنگ نفی خودرومحوری و رونق دوچرخهسواری، دستاوردهای کمپین سهشنبههای بدون خودرو را تشریح کرد.
محمد درویش در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به تاریخچه «روز جهانی بدون خودرو» اظهار کرد: روز جهانی بدون خودرو از سال ۱۹۹۴ در دنیا شکل گرفت و حدود پنج سال بهطور کجدار و مریز پیگیری شد تا اینکه از سال ۱۹۹۹ این کمپین با حمایت سازمان ملل بهطورجدی در کشورهای مختلف دنیا جای خود را باز کرد. در حال حاضر نیز هرساله ۱۵۰۰ شهر دنیا مراسم روز جهانی بدون خودرو را برگزار میکنند و در هرسال به تعداد شهرهای حامی این روز افزوده میشود.
وی با تأکید بر تغییر نگرش مردم در عصر حاضر در مورد خودروی محوری تصریح کرد: بالغبر ۲۰ سال است که دنیا به این نتیجه رسیده است که «خودرومحوری» بهعنوان مقولهای که زمانی ارزش تلقی میشد، امروزه مضرات و خسارتهای جدی برای کیفیت زندگی انسانها به بار میآورد. متأسفانه در شرایطی که دنیا بیش از دو دهه است که اشتیاق خود را به طراحی مبلمان شهری بر اساس خودرو محوری مهار کرده، در کشور ما هنوز هم برخی شهرداران و مسئولان عالیرتبه تصور میکنند که شناسه یک شهر توسعهیافته تعداد پلها، اتوبانها، تقاطع غیرهمسطح و پارکینگهای طبقانی است.
تحلیل خبر
زمانی شهرداریها که بلدیه نامیده میشدند، وظیفهای را جز نظافت و آبپاشی معابر نداشتند و نگاه به شهر و شهروند، نگاهی سطحی و عادی بود؛ اما بهتدریج با گسترش شهرها و ماشینی شدن جبری زندگی شهرنشینان، شرح وظایف و خدمات شهرداریها نیز گسترده شد، بهگونهای که امروز از نوزادان تازه تولدیافته تا مردگان، همگی بهنوعی و یا بهنحوی با شهرداریها سروکار دارند و مرتبط هستند و بودونبودشان به این مجموعههای پیچدرپیچ و تودرتو گرهخورده است.
از سلامت جسمی و روانی شهروندان گرفته تا آمدوشدهای آنان همه به شهرداریها وابسته شده است. تولید و یا زدودن انواع آلودگیهای هوایی، صوتی و نوری نیز بستگی به عملکرد شهرداریها دارد. سیاستگذاریها و برنامهریزیهای شهری هم میتواند در راستای انسانمحوری و بها دادن بهسلامتی شهروندان باشد و هم برعکس میتواند شهروندان را قربانی خودرو، پل، زیرگذر و روگذر و... کرده و عوارض پرداختی آنان را برای تقابل با زیست سالم و طبیعی آنان هزینه کند.
نحوه شهرسازی و اداره امور شهر هم میتواند شهروندان را به سمتوسوی تنبلی و عدم تحرک بکشاند و هم میتواند شادابی، نشاط و تندرستی آنان را تضمین کند، بهگونهای که حتی متولیان سلامتی جامعه نمیتوانند مانند شهرداریها، مردم را به سبک و سیاق یک زندگی با آرامش و بدون دغدغه هدایت کنند.
حال باید با دقت به عملکرد شهرداریها و شوراهای اسلامی شهرهای کوچک و بزرگ توجه کرد و مدیران آنها را زیر ذرهبین قرارداد و رصد کرد تا پی برد که چگونه و با چه دیدگاههایی سرنوشت کیفیت و کمیت زندگی میلیونها انسان را در دست گرفتهاند؟!