دو هفته پيش كه توجهات معطوف بزرگداشت هفته دفاع مقدس و بازگشايي مدارس و سفر پر حاشيه روحاني به نيويورك بود ، در مجلس روي لايحه ازدواج سرپرست (پدرخوانده) با فرزند خوانده نيز بحث شد و بالاخره اين لايحه جنجالي با اصلاحاتي تصويب شد و به شوراي نگهبان فرستاده شد تا در صورت تاييد و تصويب اجرايي شود اين مصوبه مجلس از ابتدا با مخالفت هايي روبرو بوده است مخالفت هايي كه همچنان ادامه دارد و اكثريتي معتقدند كه اجازه ازدواج دادن به افرادي كه سرپرستي نوزاد و يا كودكي را بر عهده مي گيرند تبعات ناگوار و زيان بار اجتماعي و اخلاقي مي تواند به دنبال داشته باشد البته در طرف مقابل عده اي نيز آن را به صلاح جامعه و سلامت روحي و رواني افراد تلقي كرده اند و اما اين كه چه درصدي از جامعه با اين لايحه و يا بهتر بگوييم مصوبه مخالف و يا موافق هستند نياز به باز شدن هر چه بيشتر مساله دارد. براي مثال بايد ديد چه تعداد و يا درصدي از زوج هاي ايراني با مشكل فرزند دار شدن روبرو هستند يعني اگر صد زوج را در نظر بگيريد چند درصد از اين زوج ها صاحب فرزند نمي شوند. شايد برخي نگاهي به دور و برشان بيندازند و در همسايگي و فاميل مورد انگشت شماري را بتوانند بيابند البته آمار دقيق دادن در اين مورد كار سخت و غير ممكني نيست اما بياييم فرض را بر اين بگذاريم كه 20 درصد از زوج ها صاحب فرزند نمي شوند شايد برخي بگويند درصد بالايي است اما هميشه براي يك نتيجه گيري مطلوب بايد شانس آمارهاي مرزي و يا زير حد نصاب را كم كرد . تجربه آمار و ارقام دادن مرزي دولت احمدي نژاد درس خوبي بايد براي همه باشد كه به عامل ويرانگري در محاسبات و برنامه ريزي تبديل شد. حال بياييد در نظر بگيريد از اين 20 درصد زوج چه تعدادي براي فرزنددار شدن رو به ازدواج مجدد (مردان) مي آورند و يا سراغ فرزند گرفتن مي روند. حال اگر در خوشبينانه ترين احتمال، فرض را بر اين بگذاريم كه نيمي از اين سرپرست خانوارها (مردان) به علت تشخيص و اعلام پزشكان كه ايراد و مشكل از همسرشان است، رو به فرزند خواندگي نمي آورند. اما از آن نيمي كه مردان به دلايل مختلف از جمله عشق و علاقه بسيار به همسر و اطلاع از عيب و ايراد مردانه در نهايت به اتفاق همسرشان راهكار فرزندار شدن را در فرزند خواندگي مي بينند چه تعداد به سراغ فرزند پسر و چه تعداد به سراغ فرزند دختر مي روند . بر اساس شواهد و آمار و ارقام سازمان بهزيستي احتمال پذيرفته شدن و فرزند خوانده شدن نوزادان دختر بيشتر بوده و هست علت هم اين بود كه مردان نسبت به حفظ حريم خانواده و حرمت و احترام و يا بهتر بگوييم تعصب شان ترجيح مي دهند كه اگر قرار باشد كه سرپرستي فرزندي را در كنار همسرشان بر عهده گيرند همانا نوزاد دختري باشد كه از نظر جنسيت به همسرشان نزديك باشد. البته ناگفته نماند كه بسياري با ديدگاه هاي خاص به اين فرزند خواندگي نگاه مي كنند و ملاك ها و ارزش هاي والاي انساني را هميشه مد نظر دارند و تلاش مي كنند كه اين اقدام خداپسندانه و انساني صورت گيرد و خيلي روي جنسيت فرزند خوانده حساس نيستند .
حال با توجه به آن چه گفته شد از آن 20 درصدي كه با مشكل فرزندار شدن (نازايي )روبرو بوده اند تنها 5 درصد به سراغ فرزند خواندگي و يا قبول كنيم انتخاب فرزند دختر مي روند و اما براي اين كه يك زوج به اين نتيجه برسد كه نياز به فرزند خوانده دارد تقريبا و به طور ميانگين 5 سال وقت لازم است حالا اگر ميانگين سن ازدواج پسران و يا مردان را تا حداقل 25 سالگي پايين بياوريم به اين نتيجه مي رسيم كه يك مرد يا سرپرست خانوار حداقل با نوزاد دختري كه به فرزند خواندگي انتخاب مي كند حدودا 30 سال اختلاف سني دارد هر چند بايد اشاره كرد كه مواردي هم بوده كه فرزند خوانده ها تا حدود سن بلوغ هم داشته اند اما در كل اصل را بر اين گذاشته ايم كه فرزند خواندگي از سن يك سالگي نوزدان صورت مي گيرد حال از اين 5 درصدي كه فرزند دختر را به فرزند خواندگي برگزيده اند چند درصد از اين مردان به علت فوت همسر و يا اختلاف خانوادگي تصميم به ازدواج مجدد مي گيرند و چند درصد نيز در ميان گزينه هاي ازدواج شان چشم به فرزند خوانده خويش كه تقريبا 30 سال اختلاف سني دارند دوخته اند مي بينيد كه درصد و تعداد اين پدر خوانده ها خيلي خيلي كم و اندك است پس براي بررسي چنين لايحه اي در مجلس و تصويب آن نمايندگان بايد با علم و اطلاع از آمار و ارقام و موارد مطرح و ثبت شده درباره ي چنين تقاضاهاي ازدواج و روابطي تحقيق و تصميم گيري كرده باشند كه اگر غير از اين و بر اساس تنها آن چه كه برخي باورهاي ديني مي نامند، عمل شده باشد جامعه با چالش هاي بسياري روبرو مي شود با اين ميزان اطلاعات آماري و سبك و سنگين كردن به خوبي هويداست كه اكثريت افراد جامعه با اين مصوبه مخالف هستند و آن را در راستاي حفظ حقوق كودكان و به ويژه زنان و دختران و اصول اخلاقي نمي دانند. صحبت از زنان به ميان آمد ، آيا اگر چنين مصوبه اي اجرايي شود چه تعداد از مردان كه فرزند خوانده دختر دارند براي برون رفت از ازدواج ناموفق با همسرانشان ميل و گرايش به ازدواج با فرزند خوانده ي خودشان مي آورند و اصلا برخي از خانم ها كه حريم امنيتي خود را در گرو فرزند خوانده دختر مي ديدند آيا چون گذشته تمايل به آوردن فرزند خوانده آن هم از نوع و جنس دخترش دارند؟ آيا آنان نيز نگران نخواهد شد كه به بهانه ي مشكلات و اختلافات خانوادگي و يا پا به سن گذاشتن ، كانون خانواده شان متلاشي شود؟ و اما چنين درصد ناچيزي از مردان كه به هر دليل مي خواهند تن به ازدواج با فرزند خوانده دهند بهتر و شايسته است كه گزينه ي خود را در دختران و خانم هايي بيايند كه لااقل در محدوده ي زندگي نزديك پدر و فرزندي قرار ندارند جستجو و انتخاب كنند به هر حال گر چه پدر خوانده ها با فرزند خوانده ي دختر خود معمولا رابطه خوني ندارند و از نظر شرعي هم مشكلي نيست اما سزاوار نيست اين شيوه و نوع ازدواج قانوني گردد چرا كه برخي از هر قانوني كمال سوءاستفاده را برده و مي برند كه هزينه و زيان هاي جبران ناپذيري براي افراد ، جامعه و كشور داشته و دارد .