تنهایی در میان مردم آمریکا رو به افزایش است و هیچیک از گروههای سنی در برابر آن مصون نیستند.
به گزارش ایسنا، پیشتر تحقیقی انجامگرفته بود که نشان میداد افراد ۱۸ تا ۲۲ ساله بیش از دیگر گروههای سنی در آمریکا احساس تنهایی را تجربه میکنند؛ اما نتایج مطالعات جدید حاکی است در این کشور آمار بزرگسالان مسنتری که تنها هستند نیز بالاست.
طبق گزارش جدیدی که از سوی موسسه AARP در آمریکا منتشر شده بیش از یک سوم از بزرگسالان بالای ۴۵ سال در این کشور تنها هستند. در این بررسی بیش از ۳۰۰۰ بزرگسال به پرسشهایی که بهمنظور ارزیابی روابط اجتماعی و احساس تنهایی آماده شده بود، پاسخ دادند. همچنین پرسشهایی در مورد وضعیت سلامت، سبک زندگی، جایگاه اجتماعی- اقتصادی، ارتباطات اجتماعی و موارد دیگر مطرح شد.
در این گزارش آمده است افرادی که به لحاظ تعاملات رودررو تنها هستند و از ارتباطات اجتماعی محدودی برخوردارند، بیشتر دچار احساس تنهایی میشوند. درحالیکه افرادی که در گروههای اجتماعی متنوع و گسترده فعالیت دارند، اغلب با دوستان، همسایهها و اعضای خانواده در تماس هستند و همچنین افرادی که ازدواج کردهاند، کمتر دچار احساس تنهایی میشوند.
به نوشته روزنامه تایم، همچنین سلامت جسمی و روانی با کاهش سطح احساس تنهایی مرتبط است؛ زیرا احساس تنهایی و انزوای اجتماعی با طیف وسیعی از مشکلاتِ مرتبط با سلامت از قبیل مصرف مواد مخدر و بیماریهای قلبی مرتبط هستند.
علاوه بر این، بالاتر بودن سطح تحصیلات توأم با داشتنِ درآمد خوب که از فاکتورهای تأثیرگذار در برخورداری از وضعیت خوب سلامتی بهحساب میآیند، باعث میشود فرد کمتر دچار احساس تنهایی شود.
تحلیل خبر
سرعت شگفتانگیز پیشرفت و توسعه، انسانها را از عاقبت خود غافل و سبکی از زندگی ماشینی را به او تحمیل کرده که به دردها و آلام بشری افزوده است. در سالهای دورتر کمتر کسی احساس تنهایی و بیهمدمی میکرد چراکه هنوز بین اعضای خانوادهها و وابستگان فاصله نیفتاده بود و بیشتر اوقات با هم و کنار یکدیگر زندگی دلچسب و شیرینی را سپری میکردند. گویی طراحان و برنامهریزان درزمینه توسعه و پیشرفت قادر نبودهاند به تمام نیازهای مادی و معنوی انسان پی ببرند و نگاهی تکبعدی داشتهاند و نتوانستهاند و یا نخواستهاند آرامش روحی و روانی بشر محفوظ
بماند.
انسان به ازای دستیابی به پیشرفت و توسعه مادی، سرمایههای پرارزشی را ازدستداده و از خویشتن خویش دور شده و فاصلههای بسیاری گرفته است. خودخواهیها و خودمحوریها، سستی باورها و اعتقادات قلبی و... زندگی انسان را جهنمی و دلها را ناآرام کرده است. ایکاش مشاهده سبک زندگی جوامع «تنها شده»، برای ما «عبرت» میشد و بهجای رهروی کورکورانه و دنبالهروی از آنان، سبک و سیاقی را برمیگزیدیم که هم به لحاظ مادی و هم ازنظر معنوی بتواند ما را ارضا کند و به آرامش و نشاط برساند.