یک فعال سیاسی اصولگرا گفت: یکی از اولویتهای دولت سیزدهم تعیین تکلیف و به سرانجام رساندن برجام با تأمین منافع کشور خواهد بود لذا با این شرایط و تا پایان این دولت نمیتوانیم توقع داشته باشیم که در وین به توافق برسیم.
به گزارش رویداد۲۴ ، روز دوشنبه، بیست و دومین گزارش سه ماهه وزارت امور خارجه در مورد مذاکرات احیا و اجرای برجام تقدیم کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شد.
این گزارش همراه با نامه ظریف به رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با عنوان «آخر دعوانا» ارسال شده است. ۴۴ صفحه از این گزارش ۲۶۲ صفحهای در قالب ۱۴ بخش به ارائه گزارشی از تحولات برجام در طول شش سال گذشته پرداخته است و مابقی به نامهنگاریها و اسناد مربوط به برجام اختصاص دارد.
به گزارش جماران، در این رابطه، خبرنگار جماران با سید حسین نقوی حسینی نماینده اصولگرای ادوار مجلس و سخنگوی پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به گفتگو نشست.
یکی از اولویتهای دولت سیزدهم تعیین تکلیف و به سرانجام رساندن برجام است
*پیشبینی شما از مذاکرات احیای برجام تا پایان دولت حسن روحانی چیست، آیا به نتیجه مشخصی خواهد رسید؟
آمریکاییها تحولات سیاسی در ایران را دنبال میکنند و متوجه اتفاقات پیش رو هستند، به نظر من با توجه به وضعیت حاکم بر فضای سیاسی امروز کشور ۱+۵ در وین دیگر تمایل ندارد با دولت روحانی به توافق برسد و منتظر هستند دولت جدید بر سر کار بیاید و حتی دیدیم که ابراهیم رییسی نیز در راستای سیاستهای کلی کشور اعلام کرد، ما به برجام اعتقاد داریم و باید برجام به سرانجام برسد. منتها یک دولت مقتدر با یک همراهی همه جانبه از داخل میتواند برجام را به سرانجام برساند؛ بنابراین یکی از اولویتهای دولت سیزدهم تعیین تکلیف و به سرانجام رساندن برجام با تأمین منافع کشور خواهد بود لذا با این شرایط و تا پایان این دولت نمیتوانیم توقع داشته باشیم که در وین به توافق برسیم همانطور که محمدجواد ظریف نیز در گزارش خود به مجلس توافق دوم برجام را به دولت آینده منتقل کرد.
مذاکره نوعی جنگ، منتها جنگ دیپلماتیک است
*برخی معتقدند قدرت و اختیارات ابراهیم رییسی در مذاکرات هستهای بیش از حسن روحانی است، آیا ادامه مسیر فعلی در مذاکرات وین ممکن است؟
حدود اختیارات دولت تفاوت چندانی ندارد، تفاوت در نحوه استفاده دولتها از ظرفیتها، امکانات و ابزار دیپلماتیک است. وگرنه حدود و اختیارات در قانون اساسی مشخص است و دولتها با هم تفاوت چندانی ندارند.
علمای علم سیاست میگویند مذاکره یک جنگ است؛ یعنی دو طرفی که پشت میز مذاکره نشستهاند در واقع در میدان جنگ حضور دارند و میخواهند اراده خود را به طرف مقابل تحمیل کنند؛ دولتی هم که پشت میز مذاکره مینشیند، میخواهد منافع ملی کشور خود را دنبال کند.
در عرصه بینالمللی هیچ کشوری نیست که بگوید ما منافع ملی خود را دنبال نمیکنیم و در پی تأمین منافع کشور مقابل هستیم؛ در آن صورت مذاکره معنایی ندارد؛ بنابراین مذاکره نوعی جنگ، منتها جنگ دیپلماتیک است و هر طرفی که با پشتوانه و حمایتی قدرتمند پیش برود طبیعی است که در مذاکره موفق بشود. به نظر من با وجود فضای فعلی که پس از انتخابات در حاکمیت و میان قوا شکل گرفته و این نوع همدلی که در کشور در جریان است، تعامل و حمایت متقابل میان سه قوه را بوجود میآورد و دولت رییسی را برای هر مذاکرهای مقتدرتر از دولت روحانی خواهد کرد و پس از این دو قوه دیگر، بیشتر با دولت همراهی خواهند کرد.
تحلیل خبر
همه کسانی که با علوم سیاسی و روابط بینالملل آشنایی دارند میدانند که مهمترین ابزار دیپلماسی هر کشوری، مذاکره و گفتگو (دیالوگ) است خصوصاً با همتایان خارجی و بالاخص هنگام بروز مشکل و اختلاف و تلاش جهت رفع آنها. هر چقدر یک کشور دارای دیپلماتهای کارکشته و قدرتمند در عرصه بینالملل باشد، بهتر میتواند اهداف و نیات خود را جا بیندازد و برگ برنده را از آن خود کند. روشن کردن اذهان همه ملل و دول در محیط جهانی به عهده وزارت امور خارجه و مجموعه نیروهای وابسته به آن در سفارتخانهها و کنسولگریهاست.
برای رسیدن به این حد از موفقیت، باید همه دیپلماتها، با دوستان و دشمنانشان به فهم مشترک برسند تا زبان همدیگر را بفهمد. ترک مذاکره با طرف مقابل، نوعی واگذار کردن نتیجه به نفع وی است. همانطور که در ورزشهای مختلف، عدم حضور در میدان بازی و مسابقه با حریف و رقیب، واگذار کردن نتیجه به وی و در اصل خدمت به طرف مقابل است چرا که بدون هیچ زحمتی، برنده مسابقه اعلام میشود، مذاکره نکردن با طرف مقابل هم، پیروزی وی را موجب میشود. حتی احزاب داخل یک کشور هم باید دایما با هم مذاکره و حتی مناظره و مباحثه داشته باشند و قضاوت را به حضار و بینندگان بسپارند. امروز، هم اصولگرایان معتدل و روشنفکر و هم اصلاحطلبان بر روی ضرورت مذاکره اتفاقنظر دارند چرا که اگر مذاکره نباشد به جای آن جنگ و کشتار و یا تحریم و فشارهای اقتصادی است. عقل سلیم هم میپذیرد که باید کمهزینهترین راه را انتخاب کرد تا مسیر حرکت، هموار شود. همانگونه که در مقابل حمله و جنگ دشمن باید در میدان حاضر شد و به نبرد پرداخت، در جنگ دیپلماتیک هم باید در مذاکره حاضر شد و صدای خود را به جهانیان رسانید. ترس از مذاکره مثل ترس از میدان جنگ است و باعث غلبه طرف مقابل
میشود.
در جنگ نظامی حتی اگر یک روز زودتر طرفین به آتش بس برسند به نفع هر دو طرف است و از تلفات انسانی و تجهیزات دو طرف جلوگیری میکند. در مذاکره هم هرچه زودتر دو طرف به نقاط مشترک و رفع اختلاف فیمابین برسند به نفع هر دو طرف است. هیچگاه نباید پنداشت که معنای مذاکره، پیروزی یک طرف و شکست طرف دیگر است بلکه هر دو طرف باید به تقسیم منافع متعادل برسند و لذا در مذاکره برد و باخت معنا ندارد بلکه برد - برد مطرح است و همه باید در این برد، سهمی داشته باشند. هر جنگ و تحریمی، آخرش با مذاکره تمام میشود و هیچ جنگ و تحریمی تا به ابد ادامه نخواهد داشت پس چه بهتر همان مذاکرهای که پس از کشتارهای وحشتناک و تخریبهای وسیع و ویرانههای انباشته، میخواهد رخ دهد، قبل از جنگ و تحریم انجام گیرد تا مانع کشتار جمعی و ویرانه گسترده شود.
بدون شک دولت جدید به این نتیجه خواهد رسید که بهترین ابزارش مذاکره و دیپلماسی است و فقط از همین راه میتواند بدون تحمل هزینههای سنگین به نتیجه برسد.