۸۸ درصد جوانان مجردِ ما تمایل به ازدواج دارند و اگر موانع بیکاری و هزینه مسکن را برای جوانان از بین ببریم، جوان ما ازدواج کرده و فرزندآوری خوبی هم خواهد داشت.
رئیس موسسه تحقیقات جمعیت کشور با تأکید بر لزوم در پیش گرفتن سیاست مانع زدایی از ازدواج جوانان و فرزندآوری خانوادهها، گفت: در حال حاضر حدود ۱۲ میلیون مجرد در کشور داریم که از این میان شش میلیون پسر ۲۰ تا ۴۵ ساله و ۵.۶ میلیون دختر ۱۵ تا ۴۰ ساله «مجرد» هستند که اگر وارد تجرد قطعی شوند، از آنجا که طبیعتاً فرزندی ندارند از خود جانشینی باقی نخواهند گذاشت و جمعیت جدید جایگزین نمیشود.
مسعود عالمی نیسی در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه در حال حاضر ۱۲ میلیون مجرد در کشور داریم، اظهار کرد: با کاهش میزان ازدواج، نرخ فرزندآوری نیز در جامعه کم میشود و اگر این ۱۲ میلیون نفر به تجرد قطعی برسند؛ طبیعتاً فرزندی هم نخواهند داشت و جانشینی برای خود باقی نخواهند گذاشت. اینگونه جمعیت کشور شروع به پیر شدن کرده و جمعیت جدید جایگزین نمیشود.
میانگین سنی ایرانیان تا ۳۰ سال آینده به حدود ۴۸ سال میرسد
رئیس موسسه تحقیقات جمعیت کشور با تأکید بر اینکه باید تمرکز خود را بر روی سیاستهای مانع زدایی از ازدواج قرار دهیم، خاطرنشان کرد: از میان این ۱۲ میلیون مجرد، میتواند ۶ میلیون خانواده تشکیل شود و اگر نصف این تعداد نیز ازدواج کنند، در واقع ۳ میلیون خانواده تشکیل میشود و اگر نصف این تعداد خانواده تشکیل شده نیز یک فرزند به دنیا آورند ۱.۵ میلیون ولادت خواهیم داشت.
به گفته عالمی نیسی، میانگین سنی جمعیت کشور در ۳۰ سال آینده به حدود ۴۸ سال میرسد و میتوان گفت در سال ۱۴۳۰ حدود ۳۳ درصد از جمعیت کشور سالمند میشود و این به آن معنا است که از هر ۱۰ نفر ۴ نفر سالمند خواهند بود.
وی با اشاره به آمار سرشماری سال ۱۳۹۵، خاطرنشان کرد: بر اساس سرشماری سال ۹۵ حدود ۱۰ درصد جمعیت ما سالمند هستند، یعنی از هر ۱۰ نفر یک نفر سالمند (بالای ۶۰ سال سن) است، در حالی که در سال ۱۴۳۰ از هر ۱۰ نفر ۴ نفر سالمند خواهند بود و اینگونه نیروی فعال کار ما کم میشود.
عالمی همچنین این را هم گفت که نرخ رشد جمعیت ایران در دهه ۸۰ میلادی یا همان دهه ۶۰ شمسی، یعنی حدود ۴۰ سال قبل، ۴ درصد بوده است و این نرخ تا دو سال قبل یعنی در سال ۲۰۲۰ به ۱.۳ درصد رسیده است.
به ازای هر زن و مرد، جانشینی برای جمعیت وجود ندارد
وی با بیان اینکه اگر میانگین سنی جامعه افزایش یابد با سالمندی جمعیت مواجه میشویم، اظهار کرد: در حال حاضر نرخ باروری کشور ما زیر ۲ یعنی ۱.۷ تا ۱.۸ است و این به آن معناست که به ازای هر زن و مرد، جانشینی برای جمعیت کشور وجود ندارد.
نرخ باروری محاسبه شده برای زنان متأهل ۲.۷ است
رئیس موسسه تحقیقات جمعیت کشور در بخش دیگر سخنان خود با اشاره به اینکه نرخ باروری حاصل تقسیم تعداد موالید ثبت شده در یک سال بر تعداد زنان و دختران در سن باروری است، توضیح داد: درست است که نرخ باروری ما در حال حاضر ۱.۷ است اما این نرخ حاصل تقسیم تعداد موالید ثبت شده در یک سال بر تعداد زنان و دختران در سن باروری است که ممکن است ازدواج کرده و یا ازدواج نکرده باشند. این در حالی است که ما از دختران ازدواج نکرده انتظار باروری نداریم و اگر این نرخ را تنها برای زنان متأهل حساب کنیم، نرخ ۲.۷ حاصل میشود که یعنی خانوادههای ما به طور میانگین دو فرزند را دارند.
میزان مجردین، میانگین نرخ باروری را کاهش داده است
وی با بیان اینکه ۸۸ درصد جوانان مجردِ در سن ازدواج ما تمایل به ازدواج دارند، ادامه داد: افرادی که ازدواج میکنند میخواهند فرزنددار شوند اما مسئله اصلی این است که ازدواج کم شده است و میزان مجردین باعث شده میانگین ما در نرخ باروری کاهش پیدا کند. بنابراین باید موانع ازدواج را بر طرف کنیم.
مردم ما تمایل به ازدواج و فرزندآوری دارند، در حالی که در کشورهای اروپایی این تمایل کاهش پیدا کرده است و جوان ما اگر رفاه معمولی یعنی شغل و مسکن داشته باشد ازدواج کرده و فرزندآوری خوبی هم خواهد داشت، بنابراین اگر موانع ازدواج نظیر بیکاری و هزینه مسکن را برای جوانان از بین ببریم، خود به خود جوانان به سمت ازدواج و فرزندآوری سوق پیدا میکنند.
کاهش ظرفیت فرزندآوری کشور با «مهاجرت»
عالمی در پاسخ به این سؤال که تا چه میزان میتوان این کاهش جمعیت را به مهاجرت به ویژه در بین جوانان معطوف دانست، توضیح داد: آمار دقیقی در این راستا در دست ندارم اما مطابق با مشاهدات، بخش زیادی از مهاجرتها مربوط به جوانانی است که هم خودشان مهاجرت میکنند و هم با این مهاجرت ظرفیت فرزندآوری کشور را کاهش میدهند. با این حال اگرچه ممکن است بخشی از کاهش جمعیت به مهاجرت جوانان باز گردد اما مسئله اصلی به عدم ازدواج معطوف میشود.
تحلیل خبر
چرا در زمانه ما، خیل گستردهای از دختران و پسران، مجرد ماندهاند؟ اگر از منظر جامعهشناسی خانواده، به این مقوله نگاه کنیم با آمیختن ادله فرهنگی، اقتصادی، اعتقادی، اجتماعی، سیاسی و ... میتوان به علل زیر رسید:
1-نگاه کاسب کارانه به ازدواج: در بسیاری از موارد شنیده میشود که دختر یا پسر یا هر دو و حتی خانوادههای طرفین نگاه کاسب کارانه به ازدواج دارند. لذا در این معامله، که گاهی مستقیم و گاهی غیرمستقیم مطرح میشود، رسیدن به توافق بسیار سخت میشود چون در بُن و ریشه چنین ازدواجی، ترس و دلهره مالی، رابطه زناشویی بعدی را مورد مخاطره قرار میدهد.
2- تضاد بین سنت و مدرنیته در ازدواج: روشهای سنتی که قبلاً باعث میشد دختران و پسران راحتتر با هم ازدواج کنند تحت تأثیر مدرنیته قرار گرفته و شیوههای جدید آشنایی دختران و پسران با هم که بعضاً احساسات در آن غلبه بر تفکر دارد، ازدواجها را بیقاعده و ضابطه ساخته و دوام زندگی بعد از ازدواج را در هالهای از شک و تردید و ابهام قرار داده است.
3- ترس از جدایی و طلاق: شیوع طلاق به بهانههای مختلف در جامعه باعث شده که دختران و پسران مجرد بترسند و از ترس شکست در زندگی جرات ازدواج را از دست میدهند.
4-استقلال مالی، شغلی و فردی دختران: درگذشته چون اکثریت دختران از نظر مالی و اقتصادی، قبل از ازدواج به والدین و بعد از ازدواج به شوهرشان وابسته بودند لذا احساس نیاز به ازدواج میکردند اما از زمانی که دختران به حدی از استقلال مالی و شغلی رسیدند، تعداد زیادی از آنها، دیگر چنین احساسی نداشتند و لذا ازدواج را به تأخیر انداخته و با افزایش سن، به تجرد قطعی
رسیدند.
5- پیدا نکردن گزینه مناسب: اگر درگذشته دختران و پسران مثلاً 10 ملاک را در طرف دیگر جستجو میکردند، امروز این 10 ملاک به تعداد زیادتری تبدیل شده و لذا هر کدام دیگری را از دایره انتخاب خود خارج میکنند و میگویند گزینه مناسب برای ازدواج را نیافتهایم.
6-حرکت جامعه از مردسالاری به زن سالاری و فمینیسم: گذار جامعه دختران و پسران از تسلیم به تسلطجویی طرفین به اسم برابری و تساوی حقوق زن و مرد، خود مانعی جهت رسیدن به تفاهم در زمان نامزدی شده و این رشتهها را راحتتر از هم میگسلد.
7- مشکلات اقتصادی و عدم اشتغال خصوصاً برای پسران و تورم و گرانی افسارگسیخته باعث شده است که سن پسران بالا رود و توانایی تهیه مسکن، خودرو و مایحتاج اولیه زندگی مشترک را نداشته باشند. این روزها پسران یا شغل ندارند، یا شغل با درآمد کم دارند که در هر دو صورت، هر چند این گروه علاقه به ازدواج داشته و پیگیر آن هستند، ولی اکثریت دختران حاضر به ازدواج با چنین شرایطی نمیباشند، لذا سن هر دو طرف بالا میرود و به سن تجرد قطعی میرسند.
8- آلودگی به مواد مخدر، فساد اخلاقی، عدم صداقت، عدم وفاداری و ....
چون بنا بر اختصار است به ذکر همین عوامل بسنده کرده و مسئولان کشور، متخصصان، خانوادهها و دختران و پسران را به تجدیدنظر در امور ازدواج و یافتن راهکارهای عملی دعوت میکنیم. لاجرم درصورت ادامه مسیر فعلی، بحرانهای متعددی در این حوزه قابل پیشبینی بوده که همگان را از مخاطرات آن برحذر میداریم. نگذاریم این تجربههای تلخ استمرار یابد.