محمد خوشچهره اقتصاددان مطرح ایرانی که در مجلس هفتم نمایندگی مردم تهران را عهدهدار بود، از نقد دولت اصولگرا ابایی ندارد چرا که معتقد است نقد هدیهای است که میتوان پیشکش دولتها کرد تا مشکلاتشان را حل کنند.
بحث بسیار مهمی در میان کارشناسان وجود دارد. اینکه طبقه متوسط در ایران در حال نابودی است و چشمانداز بهبودی نیز دیده نمیشود. بسیاری فشار سهمگین این چند سال را عامل لاغر شدن طبقه متوسط میدانند و نسبت به عواقب آن هشدار میدهند. نظر شما دراینباره چیست؟ آیا شما هم این خطر را احساس میکنید؟
بیایید با عدد صحبت کنیم. تولید ناخالص داخلی اگر افزایش یابد، رشد اتفاق میافتد. حالا همین رشد نیز به تنهایی کافی نیست. مسئله توزیع درآمد در کنار رشد درآمد اهمیت دارد. اگر به مسئله توزیع درآمد توجه نشود، وضعیت فاجعهبار آرژانتین پیش میآید که رشد اقتصادی بالای ۱۲ درصد داشت، اما در اوایل دهه ۲۰۰۰ با فروپاشی اقتصادی روبرو شد چراکه هشتاد درصد از مردم این کشور زیرخط فقر بودند و نرخ بیکاری نیز به حدود ۳۵ درصد رسیده بود.
جامعه معقول جامعهای است که اکثریت مردم آن از تولید ثروت منتفع میشوند، اما چنین اتفاقی در جامعه تولیدمحور میافتد. خاصیت ارز نفتی انتفاع اکثریت مردم نیست. میبینیم ارزهای نفتی صرف قاچاق و ... میشود و چنین خاصیتی را ندارند.
اینطور است که با افزایش مداوم ثروتمندان روبرو هستیم در حالی که تولید با بحران روبروست. مشکلات محیط زیستی بیداد میکند و اقتصاد با فساد و اختلاس و ... دست به گریبان است. اصلاً معنای توسعه پایدار همین است که مردم باید از ثروت جامعه منتفع شوند و رشد و توسعه اقتصادی و افزایش تولید به محیطزیست و منابع حیاتی کشور آسیب نزند.
جهان از مرحله رشد اقتصادی و توسعه و حتی توسعه پایدار عبور کرده و امروز برندگان نوبل میگویند باید اخلاق به اقتصاد بازگردد تا مشکلات حل شود. حال در ایران با چه نگاهی به اقتصاد روبرو هستیم. وقتی سخنان معاون رئیسجمهور را بررسی میکنیم میبینیم ادبیات ما هنوز ادبیات رشد اقتصادی است.
به عبارت دیگر هدف افزایش تولید ناخالص داخلی ایران است، اما باید دید این افزایش به چه بهایی حاصل میشود؟ اینکه پدر محیط زیست در بیاید و تهیسازی منابع طبیعی رخ بدهد، ایرادی ندارد؟ صادرات نفت خام و خامفروشی همچنان جریان دارد و در کنار همه مشکلات به روش توزیع ثروت نیز توجه نکردهایم.
چون درآمد ما از محل فروش نفت محقق میشود، پول حاصل از صادرات نفت وارد کشور میشود. فرض کنید شرایط عادی است و تحریم نفتی نیستیم. در این فضا این پول صرف واردات یا سرمایهگذاری در محدوده بالا میشود و اتفاقاً انحراف از همینجا شکل میگیرد. اینکه هشتاد میلیارد دلار درامد داشتید، اما شغل ایجاد نکردید و هنوز نرخ بیکاری بالاست و.
سرمایهگذاریها جایی انجام میشود که اشتغال آن کم است، اما تصور کنید که بخشی از این سرمایهگذاری در بخش کشاورزی اتفاق میافتاد؛ امروز چه وضعیتی برای جامعه رخ میداد؟ اولین محصول شریک شدن مردم در درآمد نفت بود.
درآمد ایران از نفت حاصل میشود، درنتیجه کسانی مانند قاچاقچی و دلال و ... از این پول منتفع میشوند و مردم در نهایت از سوبسید یارانهای بهره خواهند برد و در تولید ملی دخیل نیستند. اینکه جامعه در حال حرکت به سمت دوطبقه شدن است اتفاقاً مطلوب برخی جریانهای سیاسی است که اغراض سیاسی خاص دارند و فرایندهای اقتصادی نیز در خدمت این ماجرا قرار دارد. برخی فکر میکنند با دوطبقه شدن جامعه اوضاع بهبود مییابد. معتقدند مردم هر چه فقیرتر باشند در اختیارترند؛ و اگر سیرتر بشوند مطالبهگر خواهند شد.
با این تفاسیر طبقه متوسط در حال کوچک شدن است. من این نتیجه را از توضیحات شما گرفتم.
بله. طبقه متوسط در ایران درحال کوچک شدن است.
ترس از جنبش گرسنگان و تبدیل طبقه متوسط به ضعیف جدی است؟
در مورد جنبش گرسنگان و خطر اینکه لشکر بیکاران بیرون بریزند و ...، اما چنین نظری ندارم. اگر قرار بود چنین اتفاقی بیفتد تا به حال رخ نداده بود. آنچه مانع است همان تئوری خط بقاست. توزیع یارانهها و منابعی از این دست مانع بروز این اتفاقات شده است.
در ضمن لازم میدانم اشارهای به ریشههای ماجرا داشته باشم. در سنت الهی اگر ظلم و ستم و فساد باشه شلاق الهی میخوری. اتفاقاً سقوط نظامها بر مبنای سنت الهی پیشبینی شده است. در سوره فجر خدا سرنوشت ابرقدرتها را توضیح میدهد. حتماً بخوانید. اما شما به یک موضوع اشاره کردید به نام طبقه متوسط که نمیتوانم بدون شرح دادن از کنارش بگذرم.
ببینید هر نظریهای، آرمانی را برای خود تصویر کرده است. آرمان ما این است که با آمدن امام زمان قسط و عدل میآید و حیات طیبه شکل میگیرد. مارکسیستها میگویند هر کسی به اندازه نیاز خودش باید از ثروت جامعه بهرهمند شود. در نظام سرمایهداری، هدف ایجاد جامعه پرمصرف و پررفاه شهری است. پس گروه هدف در هر جامعهای مهم است. در جامعه مارکسیستی گروه هدف طبقه کارگر و در جامعه سرمایهداری، هدف سرمایهدار است. فراتر از این دولت من میگویم ما خلاف قانون اساسی و آرمانهایمان داریم پیش میرویم. با این سیاستها اکثریت مردم مصداق مستضعف هستند.
در قانون اساسی ما گروه هدف، محروم و مستضعف تعریف شده است. محروم و مستضعف با فقیر فرق دارد. مستضعف یعنی به ضعف کشیده شده. یعنی این گروه توانایی دارد، اما نظام تصمیمگیری این گروه را به ضعف کشیده است. به عنوان مثال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، فرصت برای همه نبود و بسیاری از فرصت را به خارجی میدادند.
همین حالا اگر جوانی فرصت ورزش را از دست بدهد دچار استضعاف ورزشی شده و اگر کسی نتواند در کلاس کنکور شرکت کند و در رشته خوبی قبول بشود، بیتردید دچار استضعاف آموزشی شده است. در عین حال استاد دانشگاه که نتواند خود را به روز کند و تأمین کند، دچار استضعاف است.
من حقوق استاد تمامی دارم، اما باز کار میکنم، در عین حال سطح رفاهمان هم پایین آمده است. پس ما مصداق مستضعف و محروم هستیم بازنشستهای که سی سال با شرافت کار کرده، اما الان خجالت زن و بچه را میکشد، مصداق محروم و مستضعف است. چرا این اتفاق افتاده؟ عرضه نامناسب، فضای نامناسب و سیاستگذاری نامناسب زمینه را برای بروز این اتفاق فراهم کرده است.
ما از بعد از جنگ، طبقه محروم و مستضعف را کنار گذاشتیم و دولت سازندگی با واژههای وارداتی از صندوق بینالمللی پول و همچنین بانک جهانی درصدد توضیح شرایط برآمد. مثلاً میگفتند قشر آسیبپذیر؛ اما معلوم نشد منظور از قشر آسیبپذیر چیست؟ در غرب این مفاهیم روشن است. به طور کلی این واژه به چهار - پنج درصد افرادی که در پروسه تولید دچار آسیب میشوند، این واژه اطلاق میشود. یا کسانی که سن شون بالا رفته و قادر به کار نیستند و ...
اینها را تأمین اجتماعی پوشش میدهد تا زیرخط فقر نروند. حالا در برنامه اول و دوم میگفتند قشر آسیبپذیر و بعد از آن نیز جمعیت را بر مبنای درآمد طبقه بندی کردند. بهترین جامعه، جامعهای است که گروه فقیر یک تا دو درصد و گروه ثروتمند هم در همین حد باشد. به طور کلی کل فقرا و ثروتمندان باید حدود هفت درصد جامعه باشند.
بقیه باید در محدوده میانی باشند. درآمدهای میانی هر چه بازتر باشد، بهتر است. سوییس و سوئد و ... این وضعیت را دارند. اگر کسی خیلی درآمد داشت سریع از او مالیات میگیرند و به گروه کمدرآمد تزریق میکنند.
شما میگویید عدالت باید باشد، اما اول لازم است یک تعریف دقیق از عدالت داشته باشید. بر مبنای تعریف عدالت، میبینید این سیاستها حتی باعث استضعاف شغلی گروه نخبگان شده و مهاجرت به شدت افزایش یافته است. پس نیروهای نخبه و برجسته نیز مصداق مستضعفان علمی شدند. مردم امروز دائم میپرسند ما دهک چندم هستیم. میدانید چرا؟ چون حس میکنند به سمت فقر حرکت میکنند و نمیتوانند رفاه قبلی را داشته باشند.
پس همان طور که گفتم برخی جریانهای افراطی دوست دارند جامعه طبقاتی شود. مثلاً مدل امریکا تا یک سری به شدت در درآمدهای روزانه و معیشت گرفتار شوند. امام میگفت پیشگامان در پیچ و خم زندگی گم نشوند. الان نه تنها این پیشگامان گم شدند بلکه واماندگان هم گم شدهاند و توی سر خودشان میزنند که بچهام را چکار کنم.
خودم شاهدم بخشی از طبقه متوسط تنها به خاطر گرانی مسکن ریزش کردهاند. فقط یک چهارم جمعیت ایران شیر میخورند. اینها جدی است. نباید نادیده گرفته شود. در کل الگوی رشد و توسعه ما دچار اشکال است و باید این مسائل را حل کرد.
تحلیل خبر
دکتر خوشچهره به عنوان اقتصاددان اصولگرا موقعی که به تحلیل وضعیت اقتصادی مینشیند ابایی ندارد که با شاخص
علم اقتصاد، انتقادها، پیشنهادها و دیدگاههای خود را بیان کند و به موقع هشدار بدهد.
شاید وی در رده اول اقتصاددانانی قرار دارد که معتقدند «اکثریت مردم ایران مصداق مستضعف هستند» به عبارت دیگر تأیید و تأکید میکنند که سطح فقر در جامعه رو به افزایش است و بر تعداد فقرا افزوده میشود.
فقر و نداری در جامعه عنصری است که فرهنگ، اعتقادات، ارزشها، هنجارها، همبستگی اجتماعی و همه شاخصهای مثبت را میبلعد و مسیر را برای کجروی های اجتماعی، تولید جرائم، هنجارشکنی، تنش، خشونت و ناامنی فراهم میآورد.
فقر علاوه بر اینها پیامدهای ضدبهداشتی نیز دارد. معمولاً فقرا چون پول ندارند نمیتوانند به بهداشت و سلامت خود رسیدگی کنند و هنگامی هم که بیمار میشوند، توانایی درمان خود را ندارند.
از فقر، دهها معلول منفی و خطرناک تراوش کرده و جامعه را تهدید میکند.
اوایل پیروزی انقلاب، بحث مهمی که مطرح میشد این بود که باید استضعاف و فقر از چهره جامعه زدوده شده و از آمار مستضعفین به مرور کاسته شود تا جایی که مستضعف و فقیری در جامعه وجود نداشته باشد.
نگرانی اقتصاددانانی همچون دکتر خوشچهره این است که چرا مصادیق و آمار مستضعفان، به جای کاهش، رو به افزایش است؟ وی یکی از مشکلات عمده کشور را نداشتن «الگوی رشد و توسعه» میداند که البته حرف درستی است و قبلاً نیز ما در تحلیلهای اخبار به آن به صورتهای مختلف پرداختهایم. هر کشوری دارای «الگویی برای رشد و توسعه» خویش است و در آن چارچوب عمل میکند اما ما هنوز سرگردانیم....