یک کارشناس مسائل بین الملل گفت: از نظر من هزاربار مذاکره کردن بهتر از یک لحظه جنگیدن است. راه حل دیگری جز مذاکره نیست. شما باید از موضع قدرت مذاکره کنید و از طرفی هم باید اقتصاد را سامان دهید.
به گزارش رویداد۲۴ ، حسن بهشتیپور تحلیلگر مسائل بینالملل در پاسخ به این سؤال که با توجه گزارش ادعایی علیه برنامه هستهای ایران برنامهریزیها برای سفر آقای گروسی به تهران چه وضعیتی پیدا خواهد کرد، گفت: این گزارش آژانس نیست. بلومبرگ به نقل از دو منبع ادعایی مطرح کرده و تا چند روز دیگر که اجلاس شورای حکام که قرار است
۱۵ اسفند برگزار شود، آقای گروسی که طبق روال گذشته هر سه ماه یکبار گزارش برنامه هستهای ایران را ارائه میدهد باید دید روایت او چیست زیرا به نظر میرسد که یک نوع بهرهبرداری تبلیغاتی از ماجرا اتفاق افتاده است.
بهشتی پور در بخشهایی از گفت و گویش با ایلنا گفت: از نظر من هزاربار مذاکره کردن بهتر از یک لحظه جنگیدن است. راه حل دیگری جز مذاکره نیست. شما باید از موضع قدرت مذاکره کنید و از طرفی هم باید اقتصاد را سامان دهید.
زمانی که قیمت ارز به ۵۰ هزار تومان میرسد و شاخص تورم هم بالا میرود مشخص است در روند مذاکرات تأثیر منفی میگذارد.
حالا ما بگوییم مذاکرات را به سفره مردم گره نمیزنیم. چه گره بزنیم چه نزنیم این موارد با هم مرتبط است و کسی گره نمیزند.
بنابراین اولاً راه حلی جز مذاکره وجود ندارد و اگر روزی این مسئله بخواهد حل شود باید مذاکره حل و فصل شود. ثانیاً در مذاکره باید با قدرت و قوت وارد شد و یکی از مؤلفههای اساسی آن مسئله اقتصاد و بهبود شرایط اقتصادی کشور است. این کارها باید در دستور کار قرار بگیرد با توجه به اینکه انجام اصلاحات اقتصادی خیلی کند و بد پیش میرود و معلوم نیست چه زمانی به نتیجه برسد و بعد از گذشت یک سال به جای آنکه وضعیت بهتر شود، بدتر شده است.
تحلیل خبر
هزار یا یک؟!
دکتر محمدمهدی جعفریزاده
قلب دیپلماسی، مذاکره است. معمولاً اگر مذاکره را از دیپلماسی حذف کنیم به مثابه یک مغازه پلمب شده خواهد بود که تمام فعالیتهایش تعطیل شده است.
بزرگترین هنر سیاست خارجی هر کشوری به قدرت مذاکرات اقناعی آن، با کشورهای دیگر و مراکز بینالمللی مربوط میشود. وجاهت بینالمللی کشورها و تراز مدیران آن را با همین مذاکرات میسنجند. برای دفاع از منافع ملی هر کشوری، هنر مذاکره کردن در حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی شرط موفقیت، بقا و پایداری آن کشور است.
همانطور که این کارشناس مسائل بین المللی گفته: «هزار بار مذاکره بهتر از یک لحظه جنگ است». اساساً هر موقع کشورها به حد عجز و ناتوانی میرسند با کشورهای دیگر دست به یقه شده و با جنگ به نوعی، خودزنی و دیگرزنی میکنند. جنگ یعنی از دست دادن. حتی برای طرف پیروز هم باید هزینههای انسانی و مادی و سیاسی لحاظ کرد.
در مذاکرات اگر مذاکرهکنندگان، قدرت استدلال، منطق قوی، پشتوانه مردمی و ملی و نظرات مثبت چند کشور معتبر را با خود داشته باشند، میتوانند به نتایج مطلوبی برسند که هیچگاه با جنگ به آن نتایج نخواهند رسید.
متاسفانه گاه گاهی احساس میشود که در فرهنگ ما، مذاکره را علامت ضعف میدانند در حالی که کاملاً برعکس است و در همه کشورهای جهان، مذاکره را نشان قوت و قدرت مذاکرهکننده تلقی میکنند. نه فقط در سیاست خارجی ما، بلکه در روابط اجتماعی درون جامعه خودمان هم، رگههای این برداشت غلط کاملاً مشهود است. وقتی دو فرد با هم اختلاف دارند اگر یک طرف، پیشنهاد مذاکره و مصالحه دهد آن را نشانه ضعف و منت کشی و التماس میدانند که بسیار فکر غلط و کودکانهای است.
گاهی دو طرف، حاضر به سخن گفتن با هم نیستند و به اصطلاح قهر میکنند و با «واسطه» پیامشان را رد و بدل میکنند، در این میان معلوم نیست که واسطهها، با چه بیانی و کلماتی و چقدر میتوانند و میخواهند که نظرات طرف مقابل را به طرف دیگر منتقل کنند. اگر به عمد یا سهواً توسط واسطهها، پیام به درستی منتقل نشود، سوءتفاهم بیشتر شده و گرههای جدیدی در کار ایجاد میشود. با تأسف این فرهنگ درون کشوری، گاهی به روابط خارجی ما نیز سرایت میکند و سخن نگفتن با طرف مقابل هم افتخار میدانیم و سخن گفتن و مذاکره را نوعی کوتاه آمدن و ضعف فرض میکنیم که البته همه این برداشتها، اشتباه و وارونه است.
به قول این کارشناس، هزار بار مذاکره بهتر از یک لحظه جنگ است چرا که حتی اگر جنگی هم اتفاق بیفتد بالاخره برای پایان دادن به آن نیز باید «مذاکره» کرد و این نکته، گویای اهمیت مذاکره چه قبل از جنگ، چه در حین جنگ و چه برای پایان دادن به جنگ است.
حرف آخر اینکه جنگ بدون خسارت نیست و برنده مطلق ندارد.