افزایش روز افزون شمار سالمندان در اکثر کشورها و لزوم توجه به تأمین نیازهای این قشر موجب شد تا سازمان ملل در سال ۱۹۸۲ با تشکیل شورای جهانی سالمندی، طرحی را جهت تعیین یک روز جهانی برای سالمندان ارائه کند که متعاقب آن، این شورا در سال ۱۹۹۰ روز اول اکتبر مطابق با ۹ مهرماه را «روز جهانی سالمندان» تعیین کرد.
به گزارش ایسنا، سالمندان در طول دوران سالمندی با تحولات بسیاری در زمینههای مختلف اجتماعی و اقتصادی مواجه میشوند که از جمله آنها میتوان به دور شدن از حضور و مشارکتهای اجتماعی به واسطه بازنشستگی، احساس تنهایی و بروز مشکلات روحی، کاهش میزان درآمد و در مقابل افزایش مخارج زندگی به واسطه پرداخت هزینههای مراقبتهای پزشکی و نیز هزینههای درمانی ناشی از بیماری که به طور طبیعی با افزایش سن رخ میدهد، اشاره کرد. نرخ رشد جمعیت سالمندان؛ متوسط افزایش یا کاهش تعداد افراد سالمند طی یک دوره معینی از زمان است که به صورت درصد از آغاز دوره بیان میشود. براساس سرشماریهای عمومی نفوس و مسکن، جمعیت سالمندان کشور طی دهه گذشته (سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵) نزدیک به ۱.۵ برابر شده است. متوسط رشد سالیانه جمعیت در افراد سالمند طی دوره
۹۵-۱۳۹۰ برابر ۳.۷ درصد و در دوره ۹۵-۱۳۸۵ برابر ۳.۴ درصد است.
پیشی گرفتن تعداد زنان سالمند در مقابل مردان سالمند
به گزارش مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت رفاه، نسبت جنسی نیز عبارت است از تعداد مردان سالمند به ازای هر ۱۰۰ نفر زن سالمند؛ در سال ۱۳۹۵ نسبت جنسی سالمندان به ۹۷ رسیده است. یعنی ۹۷ نفر مرد در مقابل ۱۰۰ نفر زن که این امر حاکی از افزایش تعداد سالمندان زن نسبت به مردان سالمند است که البته با توجه به میزان مرگ و میر بالاتر و در نتیجه امید به زندگی پایینتر مردان نسبت به زنان و نیز مراقبتهای سلامتی و پزشکی زنان نسبت به مردان، افزایش تعداد زنانی که به سنین سالخوردگی میرسند، دور از انتظار نیست.
تحلیل خبر
در کشورهای پیشرفته و دارای اقتصاد قوی، بهدلیل فراهم بودن تمام امکانات رفاهی، دوران سالمندی را طلاییترین زمان زندگی به حساب میآورند چراکه اشخاص در سن بازنشستگی از آرامش و آزادی کافی برای پرداختن به علاقهمندیهای خود برخوردارند و دیگر دغدغههای درآمدی و کار و ... را ندارند. ازاین رو بیشتر به گردشگری و تفریح میپردازند و با شورونشاط بسیار، آموختهها و تجربههای زندگی را به دیگران بهویژه فرزندان و بستگان جوان خود منتقل میکنند تا آنان بهتر و روشنتر بتوانند نقشه آینده خود را ترسیم کنند. از سوی دیگر وجود مراکز و نهادهای دولتی متولی رسیدگی به امور سالخوردگان و همچنین فعالیت بشردوستانه تشکلهای غیردولتی در این زمینه، موجب شده است که سالمندان از روحیه شاد و سالمی برخوردار باشند و با شور و شوق بسیار، احساس مفید بودن و سرزندگی کنند.
اما در کشورهایی مانند ایران، مشکلات بیشمار اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ... موجب تلخ شدن زندگی در این دوران شده و سالمندان را سرخورده و افسرده کرده و گنجینه تجربههای آنان را بیاستفاده به گوشههای انزوا انداخته است.
کم شدن دلهرهآمیز میزان حقوق و درآمد پس از بازنشستگی، افزایش هزینههای درمانی، بالا بودن سطح توقع فرزندان و نوهها و ...، نبود متولی مشخص و موظف برای رسیدگی به خواستههای برحق و طبیعی آنان و شکلی و صوری بودن تشکلهای مردمنهاد در این رابطه و ... همه و همه، دوران سالمندی در کشور ما که باید به آسودگی و راحتی سپری شود را به تلخکامی و سختی و اضطراب مبتلا کرده است. این وضعیت نهتنها سالخوردگان ما را به یأس و افسردگی دچار کرده بلکه مانند آیینهای تمامنما، جوانترها را از تلاش و پویایی باز داشته است چراکه فردای خود را در زندگی امروز بازنشستگان میبینند و امید خود را از دست میدهند و درنتیجه به ناکجاآبادها متمایل میشوند.