فنجان که برمیگردد، نگاه دختر روی دهان زن قفل میشود و نگاه زن، تنگی و گشادی مردمک چشم دختر را میپاید. میگویند چشمها حرف میزنند. مردمکها با باز و بسته شدن، مرز شوق و بیتفاوتی را میشکنند و همه اینها بهپای خطوط سیاه قهوه در کف فنجان نوشته میشود. دنیا، دنیای سودجویی است؛ حرفهای نگاه را بهپای قهوه مینویسند! دخترک سر تکان میدهد، به تأیید و این تأیید یعنی که فالگیر درست عمل کرده؛ یعنی که دختر جملههای دوپهلو را همانطوری تعبیر کرده که از اول دلش میخواست! یعنی از میان یکمشت حرفهای درست و نادرست، دختر هر چه را خواسته جدا کرده و هر چه را درست ندیده، بیهیچ سختگیری، گذاشته بهپای خطوط مبهم بخت خودش.
به گزارش جام جم آنلاین، ایراد از نسل ما نیست. اشکال سر عجول بودن ذاتی بشر است که دلش میخواهد لقمه زندگی را جویده و نجویده قورت دهد. اشتهای توک زدن به آینده و پیشبینی فردا و پسفردا، مجال ظهور یکشبه هر ترفندی را میدهد؛ حتی مجال خودنمایی مشاغلی مثل فالگیری؛ مشاغلی که به نظر میرسد در عصر ارتباطات و فنّاوری مجالی برای نفس کشیدن نداشته باشند، اما هنوز سرسختانه به مسیرشان ادامه میدهند، هنوز بازارشان داغ است و مشتریهای پروپاقرص دارند. همین میشود که شنیدن چند ورد زیر لب، خوردن یک فنجان قهوه ترک ناخالص و شنیدن چند جمله مبهم دوپهلو که قضاوت کردن آن، به هر شکلی که مشتری دلش میخواهد، هنوز پرطرفدار است.
البته از جماعتی که به سراغ فال قهوه میروند، خیلیها هم میگویند که فال را خیلی جدی نمیگیرند. بااینوجود وقت، پول و انرژی خود را صرف شنیدن همان چیزهایی میکنند که جدی نمیگیرند؛ بهانه این گروه هم یک کلمه پنجحرفی است: تفریح! این تفریح اما بعضی وقتها گران تمام میشود تا جایی که قیمت شکستن طلسم دریکی از صفحات مدعی فالگیری در اینستاگرام از صد هزار تومان تنها برای سر کتابباز کردن شروع میشود و در مرحلههای بعدی تا یکمیلیون تومان و حتی بیشتر هم بالا میرود.
تحلیل خبر
خرافهگرایی دیرزمانی است که بین اقشاری از جامعه رواج یافته و گاهی نیز به باورهای متحجرانه و خطرناک منجر شده است. تیغ زدن و خالی کردن جیب خرافاتیها توسط شیادان و فریبکاران و کشیده شدن افرادی از جامعه به بند خرافه و تحجر تا زمانی ادامه مییابد که متولیان امر به آگاهسازی و روشنگری نپردازند و در عالم بیخیالی و بیتوجهی خود بهسر برند و نسبت به آسیبهای جدی اجتماعی همچنان بیتفاوت باشند.
مردمی که استدلال علمی و منطق و برهان، محور اصلی اندیشه و فکر آنان باشد، هرگز در دام شیادانی مانند فالگیرها، طالعبینها، دعانویسان و... نمیافتند و مسیر تعالی و ترقی را طی خواهند کرد و آنان که افکار خود را لابلای باورهایی که از سر عقل و منطق نبوده و حاصل اوهام است، به حصر کشاندهاند، به سهولت قربانی القائات و تزریقات فکری پوچ و عبث شده و بهتدریج قربانی جریاناتی میشوند که جز تباهی و سیاهی برای جوامع خروجی دیگری ندارند که ازجمله آنها میتوان به داعش و همچنین عرفانهای کاذب اشاره کرد.
کوتاهی رسانهها بهویژه رسانه ملی که از بیتالمال ارتزاق میکند در این زمینه بهطور کامل مشهود است چراکه در سریالها، برنامهها، فیلمها و... صرفاً به موضوعاتی میپردازند که در شمار مسائل اصلی جامعه محسوب نمیشوند و جنبه سرگرمی و وقتگذرانی دارند.