سبک زندگی فعلی قابل بازگشت به گذشته که اهل خانواده دورهم جمع بودند، نیست و به همین دلیل، سندرم آشیانه خالی در انتظار بسیاری از سالمندان ایرانی است.
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از سلامت آنلاین، یک کارشناس روانشناسی گفت: سبک زندگی فعلی قابل بازگشت به گذشته که اهل خانواده دورهم جمع بودند، نیست و به همین دلیل، سندرم آشیانه خالی در انتظار بسیاری از سالمندان ایرانی است که فرزندان متعددی ندارند، فرزندانشان ازدواجکردهاند یا در معرض مهاجرت به خارج از کشور هستند و هنوز نظام یکپارچه حمایتی اجتماعی برای حمایت دائم از چنین سالمندانی وجود ندارد.
جلیل فتحآبادی با اشاره به اینکه سندرم آشیانه خالی الزاماً در تمام خانوادهها مشاهده نمیشود، افزود: در برخی خانوادهها وقوع سندرم آشیانه خالی یک امر اجتنابناپذیر است، زیرا فرد نمیتواند به خاطر والدینش بیکار بماند، ادامه تحصیل ندهد و فرصتهای شغلی که ممکن است به دست بیاورد را از دست بدهد. وی ادامه داد: با توجه به این نکات، سندرم آشیانه خالی، پدیدهای طبیعی است که ناگزیر رخ خواهد داد، اما مهم این است که چگونه خود را با تبعات آن وفق دهیم.
عضو هیئتعلمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بابیان اینکه در تمام کشورهای دنیا، یک نظام حمایت اجتماعی از سالمندان پیشبینیشده است، گفت: در این نظام برای تمام سالمندان برنامههای مختلفی در نظر گرفتهشده است تا بهطور مثال با عضویت در شبکههای اجتماعی چه مجازی و چه حضوری با انسانهای سالم روابط اجتماعی برقرار کرده یا روابطی را که دارند، تقویت کنند. فتحآبادی ادامه داد: هرچند در ایران نیز سازمانهای حمایتی نظیر بهزیستی و کمیته امداد مام خمینی وجود دارد که البته بهصورت موردی خانوادهها را تحت پوشش خود قرار میدهد، اما با توجه به اینکه جمعیت ایران رو به سالمند شدن پیش میرود و مهاجرت نیز رخ میدهد، نیازمند ایجاد یک نظام یکپارچه حمایتی اجتماعی هستیم که میتواند بهصورت هدفمند، یکپارچه و با برنامهریزیهای لازم از سالمندان حمایت کند.
وی تصریح کرد: زمانی که در شرایط جدیدی به لحاظ زمانی قرار میگیریم، باید متناسب با آن برنامهریزیهای جدید داشته باشیم و عقلانی نیست خود را درگیر گذشته کنیم.
تحلیل خبر
چارهاندیشی در زمان رسیدن به بحران و رهاگذاری پدیدههای درحال شکلگیری، در کشورمان به فرهنگی بیمار و فرسوده مبدل و در سطح جامعه نهادینه شده که بهمرور پایههای اجتماعی را سست و لرزان کرده و صرفاً به هنگام فروروی در بحرانهای غیرقابل علاج، ما را به چارهاندیشی و بررسی و برنامهریزی وامیدارد که بهطورمعمول به دلیل اقدامات دیرهنگام راه بهجایی نبرده و نمیبریم.
وضعیت درحال تغییر ترکیب جمعیتی و رشد روزافزون شمار سالمندان که همراه با دگرگونیهای بنیادین در سبک زندگی ایرانی شکل میگیرد، سرنوشت و عاقبت سالمندی را به تلخی و افسردگی میکشاند و سالهای پایانی عمر انسانها را که در بعضی از کشورهای پیشرفته، دوران طلایی زندگی یاد میشود، با تنهایی و احساس پوچی و اندوهگینی توأم میکند.
نبود یک نظام حمایتی از سالمندان که در راستای سلامت جسمی و روحی این قشر ارزشمند حرکت کند، بیتردید
«سندرم آشیانه خالی» را در انتظار آنان خواهد نشاند و امیدواری به آینده را نیز از جوانان دور خواهد کرد.
در میان شمار بسیار تشکلهایی که از آنها بهعنوان «ان جی او» یاد میشود و شوربختانه اغلب ریشه در نگاه و هدف سیاسی متصل به مراکز قدرت و ثروت دارد و در زمانهای پیشبینیشده از آنها استفادههای ابزاری میشود، هیچ تشکلی که مدافع حقوق انسانی، شرعی و قانونی سالمندان باشد، یافت نمیشود چراکه قابل بهرهبرداری سیاسی نیست و نمیتواند منافع گروهی، جناحی و... را تأمین
کند.
صاحبان قدرت، سمت و... به حدی سرگرم و سرمست میزهای دوروزه شدهاند که حتی تصور درگیر شدن در آینده نزدیک و دور نیز از آنان سلب شده و وضعیت فعلی خود را جاودانه! میپندارند.
شایسته و بایسته است که سالهای سالمندی انسانهایی که گهربارترین و ارزشمندترین سرمایه عمر خود را در خدمت به خانواده و جامعه سپری کردهاند، با آسایش و آرامش درخور آنان به پایان رسد.