اولین توییت مدیرمسئول سابق کیهان در اذعان به بیانصافی در حق مهندس بازرگان، موضوع این نوشته است با اشاره به نامه بیش از 50 سال پیش جمالزاده به جلال آل احمد...
عصر ایران؛ هفته گذشته و به مناسبت بیست و پنجمین سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان، نخستوزیر دولت موقت انقلاب اسلامی و از پیشگامان روشنگری دینی در تاریخ معاصر، یکی از جدیترین منتقدان او در اولین توییت خود اذعان کرد: «احساس میکنم در تمام این سالها در نقد نظری و معرفتی او جانب انصاف را رعایت نکردهایم.»
این توییت را مهدی نصیری سردبیر و مدیرمسئول روزنامه کیهان در سالهای 1367 تا 1374 نوشت که پس از خروج از کیهان همان خطمشی را با زبانی تندتر در هفتهنامه «صبح» و از 74 تا 78 ادامه داد و پسازآن از مطبوعات و رسانههای سیاسی فاصله گرفت و سالهاست وقت و همت خود را صرف اثبات این گزاره میکند که اسلام ناب با «عرفان» و «فلسفه» سازگار نیست و البته میکوشد دیدگاههای خود را متفاوت از انجمن حجتیه معرفی کند و بیش از هر مقوله دیگر بهنقد مدرنیته میپردازد.
توییت «مهدی نصیری» آن هم در اولین حضور در دنیای توییتر به کام اصولگرایان رادیکال، خوش نیامد زیرا دوست ندارند این تصور ایجاد شود که رفتار آنان با مهندس بازرگان درست نبوده است.
ازاینرو آقای نصیری اقدام به انتشار پیامهای تسلیت آیتالله خامنهای خطاب به دکتر یدالله سحابی در بهمن 1373 و به مناسبت درگذشت مهندس بازرگان و نیز پیام ایشان به مناسبت درگذشت دکتر سحابی در فروردین 1382 کرد که بهخصوص درباره دکتر سحابی بر «انصاف» او تأکید ورزیدهاند.
ناخشنودیها اما ادامه یافت و آقای نصیری را به این توضیح مجدد واداشت که یادآور شود: «در مورد بازرگان بسیاری از ما انقلابیون، ناخشنودی خود را از مواضع سیاسی آن مرحوم به اصل دیانت و همه باورهای دینی او سرایت دادیم و من بر این باورم که دچار خطا و بیانصافی شدیم و از این بابت باید طلب عفو و مغفرت کنیم.»
مدیرمسئول پیشین کیهان که با حملات به روشنفکران عرفی مانند احمد شاملو و احسان نراقی و روزنامهنگارانی چون مسعود بهنود و چهرههای ملی مذهبی همچون مهندس بازرگان شناخته میشد البته همچنان بهگونهای سخن میگویند که انگار تمام حقیقت نزد آنان است و باز دیگران را قضاوت میکند و تنها اعتراف او «تسری مواضع سیاسی به باورهای دینی» است درحالیکه همکار او – یوسف علی میر شکاکِ شاعر- که در نقد شاملو هیچ حرمتی را رعایت نمیکرد به شکل صریحتری اظهار تأسف کرده و یادآور شده این جنجالها مربوط به دوره جوانی او بوده و درواقع گفته از کجا معلوم که ما درست میگوییم و دیگران نه؟
از این منظر اعتراف یوسفعلی میرشکاک از سردبیرش شجاعانهتر است. چون اولی به خاطر اینکه خود را و یافتههای خود را مصداق اتَمّ حقیقت میدانسته سرزنش میکند و دومی از این بابت متأسف است که مواضع سیاسی را به باورهای دینی تسری میداده و نمیگوید که در باور سیاسی هم بازرگان پیشبینیهایی کرد که درست درآمدند و مشهورتر از همه تأکید بر پایان جنگ و نشان به آن نشان که کیهان دو روز قبل از قبول قطعنامه این موضع را به تندترین زبان سرزنش کرد.
در گفتههای آقای میرشکاک اما کلمهای هست که کلید ماجراست: جوانی.
او گفته اینها مربوط به «جنجالهای جوانی» است. جالب است که خیلی سال پیش در اوایل دوره پهلوی دوم مهندس بازرگان، در جزوهای جوانان را انذار داده و نوشته بود:
«... آیا حیثیت و سرنوشت یک مملکت هجدهمیلیونی کمتر از مال شخص شماست که اینطور بیگدار به آبزده بیپروا با آن بازی میکنید؟ اگر مقدرات آتیه کشور ما درنتیجه ناشیگری دخالت امثال شماها خراب شود ثمر تلخ آن را پسفردا خودتان نخواهید چشید؟»
مهدی نصیری متولد سال 1342 است؛ یعنی در سال 1370 هنوز سیساله نشده بود ولی به بازرگان که دو برابر کل سن او کار سیاسی کرده بود طعنه میزد. اکنون اما آقای نصیری 56 ساله است. تفاوت در همین است. آن موقع نصف سن امروز را داشت.
بیش از نیمقرن پیش، جلال آل احمد از حضور و اقامت محمد علی جمال زاده در ژنو بهتندی انتقاد کرده بود. پاسخ پدر داستاننویسی ایران به او بسیار قابلتأمل است: «از کتاب من – صحرای محشر- خوشتان نیامده است. خیلی از هموطنان با شما هم عقیدهاند ولی خودم از آن بدم نمیآید. نوشتن آن برای من تفریح بزرگی بود و اگر از عهده برنیامدهام تقصیر من نیست... میبینم که خیلی غضبناک هستید و وقتی نامه شما را خواندم جوانان انگلیسی امروز در نظرم مجسم شدند که در عالم ادب و هنر به آنها لقب «غضبناک» دادهاند... یقین دارم وقتی این مطالب را برای من نوشتید صورتتان گلانداخته بوده و در چشمانتان شراره و غضب عصبانیت شعلهور بوده و از همین راه دور از تماشای آن لذت بردم اما استدعا دارم آن را جای مطمئن و محکمی بگذارید که مفقود نشود و وقتی به 50 سالگی رسیدید بار دیگر آن را بخوانید.»
جلال آل احمد البته قبل از 50 سالگی درگذشت ولی آقای نصیری به 50 سالگی رسیده و از آن عبور کرده و حالا که به نظرات دوره جوانی نگاه میکند از اینکه جانب انصاف را درباره یک سیاستمدار کهنهکار رعایت نکرده، پشیمان است.
تحلیل خبر
هر چه سن انسان بالاتر میرود و از دوره جوانی فاصله میگیرد، از «احساسات» به سمت «عقلانیت» گرایش بیشتری پیدا میکند. عموماً از سن 40 سالگی به بعد بهآرامی التهابات و هیجانهای جوانی فروکش کرده و در سن 50 سالگی، پختگی عقلانی، انسان را احاطه میکند به همین علت افراد از این سنین به بعد محتاطتر و محافظهکارتر شده، از قیلوقال و تعصبهای احساسی که ویژگی دوره جوانی است دور میشوند.
کسانی که در مراحل و کورانهای مختلف انقلاب به خاطر سنین کم، با احساسات و شور و حرارت انقلابی، حرفهایی میزدند و تصمیمهایی میگرفتند، امروز که واقعبینتر شده و احساساتشان فروکش کرده، بهیقین دریافتهاند که در آن مقاطع میتوانستند تصمیمات بهتری بگیرند و شرایط مناسبتری را رقم بزنند. اگر نسلی که آن موقع بین 20 تا 40 ساله بود و با شعارهای تند و پر احساسات حرکت میکرد و حالا سنین 60 به بالا را میگذارند به بازخوانی و گذشتهنگری خود بپردازد، تفاوت در بینش و نگرش خود را عمیقاً درک خواهد کرد و اگر برخی از آنها بگویند ما با همان سطح فکر 20 تا 40 سالگی خود هستیم یا بیانگر این است که هیچ رشد فکری نداشتهاند که قطعاً چنین نظری ندارند یا میخواهند بگویند که ما از اول جوانی تاکنون هیچ اشتباهی نکردهایم و مسیر را درست پیمودهایم که درستی مسیر هیچگاه به معنای بیتغییر بودن آن نیست. هر فرد رشیدی در طی زمان، متحول و متکامل میشود و در سطح بالاتری از اندیشه و خرد قرار میگیرد که یکی از نشانههای این کمال، نقد گذشته خویش است. نقد گذشته به معنای نفی کامل گذشته نیست بلکه به معنای اصلاح و کمالبخشی آن است هرچند که در این میان، انسان متوجه اشتباهات خویش نیز میشود. انسان پخته از موضعگیری بر اساس احساسات و تعصب به سمت موضعگیری بر اساس عقلانیت حرکت میکند تا به نتایج پرثمری برای خود و جامعه نائل
شود.