آستانه تحمل مردم در سالهای اخیر به شدت پایین آمده و با کوچکترین تحریکی نسبت به هم پرخاش میکنند و صبر خود را از دست دادهاند.
استادیار گروه آموزشی تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه خوارزمی و مؤلف کتاب جشنهای ایران باستان گفت: وضعیت نابسامان روانی و غمگینی مردم به وضوح در رفتار عادی آنها در کوچه و خیابان و در وقایع عادی زندگی مشهود است.
دکتر حسین محمدی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به اینکه جامعه ما شادی را گم کرده است، اظهار کرد: طبق تحقیقی که در سال ۲۰۱۵ انجام شده بود، ایران از بین ۱۱۵ کشوری که فاکتورهای شادی در آنها بررسی شده بود در رتبه ۱۰۵ قرار داشت.
وی ادامه داد: حدود هفت سال از این تحقیق میگذرد و بدون شک با توجه به افزایش فشارهای اقتصادی و روانی در سالهای اخیر، ایران به جایگاه آخر این جدول نزدیک شده است و حالا ما جزو غمگینترین و افسردهترین مردمان جهان هستیم.وی افزود: وضعیت نابسامان روانی و غمگینی مردم به وضوح در رفتار عادی آنها در کوچه و خیابان و در وقایع عادی زندگی مشهود است.این استاد دانشگاه تأکید کرد: آستانه تحمل مردم در سالهای اخیر به شدت پایین آمده و با کوچکترین تحریکی نسبت به هم پرخاش میکنند و صبر خود را از دست دادهاند.
وی توضیح داد: بدون شک انسانی که از لحاظ روحی تأمین نیست، قدرت سازندگی خود را از دست میدهد و به راحتی این زمینه را دارد که دست به تخریب آنچه زندگی به او هدیه کرده بزند.
محمدی تأکید کرد: هر چند با تغییر سبک زندگی، تابآوری در مقابل ناملایمات و بالا بردن مهارتهای اجتماعی میتوان تا حدی از افسردگی جلوگیری کرد ولی نمیتوان از کنار تأثیر فشارهای موجود در کاهش روحیه نشاط و شادی جامعه چشمپوشی کرد.
وی اضافه کرد: بخش مهمی از اینکه ایرانیان امروز به مردمی پرخاشگر، کم تحمل و غمگین تبدیل شدهاند ریشه در فضای کلی جامعه و مشکلاتی دارد که روزانه با آنها دست و پنجه نرم میکنیم و تا وقتی شرایط حاکم بر جامعه بهبود نیابد نمیتوان به تغییر شرایط موجود امیدوار بود.
تحلیل خبر
گرچه در علوم، ادیان و فرهنگهای مختلف مردم روی کره زمین، از «شادی» تعاریف متفاوتی شده است و هر فردی، گروهی، منطقهای، طایفهای و جامعهای، شادی را در چیزهایی خاص میبینند و نمیتوان این اختلاف بینشها را یکسانسازی کرد ولی وجوه اشتراک زیادی هم در بین آنان به چشم میخورد. بعضی شادیها از جامعه به فرد و برخی در درون خود افراد تولید میشود. بدون شک عامل ژنتیکی و شخصیتی، پایه مهمی در تولید شادی در اشخاص است ولی سهم عوامل اجتماعی از جمله گروه دوستان، خانواده، همکاران و جامعه در تولید شادی بسیار برجسته است.
اما در این میان سهم دولتها و مردم در خلق کردن شادی و رسیدن به روحیه شاد ملی از جهت دیگری قابل بررسی و تحلیل است. هر چقدر دولتها بتوانند امکانات، شرایط و زمینه یک زندگی لذتبخش، آرامشدهنده، بیدغدغه، عزتمند و شرافتمندانه را برای ملت خود فراهم آورند و آنها را علاقمند به زندگی میکنند، مردمشان، شادتر خواهند زیست. شادی در شغل، ازدواج، تفریحات، تحصیلات، در دسترسی آسان به نیازهای فیزیولوژیک، نیازهای اجتماعی، احساس امنیت، شکوفایی و خودباوری، عزتنفس، رسیدن به آرزوهای واقعی، بلندمرتبه دیدن جایگاه کشور خود در جهان، جشنهای ملی، قومی و محلهای و ... گوشهای از فاکتورها و عوامل تولید شادی در هر ملتی
است.
پیشنهاد اولیه ما برای بیرون آمدن مردم ایران از غمگینی و رسیدن به شادی پایدار این است که دولت فراخوانی بدهد که همه مردم و از جمله نخبگان کشور، فاکتورهای شادی را در سامانهای اعلام کنند بعد از میان آنها با اولویتبندی 50 یا 100 فاکتور شادی را تعیین و تصویب و در پایان هر هفته دولت اعلام کند که به سهم خودش در تولید شادی و تحقق این فاکتورها چند درصد اقدام عملی داشته است و به دور از شعارزدگی و آمار غیرواقعی، سهم خودش را در شاد کردن ملت اعلام کند. شاید به این طریق دولت دائماً خود را ملزم به نقشآفرینی در شادی بخشی به مردم کرده و خود را موظف کند که بسیاری از مشکلات جامعه را برای رسیدن به شادی رفع کند.