هزینه خروج هر فرد نخبه از کشور معادل خروج یک میلیون دلار است که این رقم غیر از ارزش و فرصت زمانی حدود ۱۶ ساله تحصیلی است که برای یک فرد نخبه در مقطع دکتری هزینه شده است.
نصرالله جهانگرد رئیس هیئتمدیره انجمن بهرهوری ایران با تأکید بر این که بنگاهها برای موفقیت باید در محیط ملی، صنعتی، تجاری و محیط بینالمللی تعامل درستی داشته باشند، میگوید: این محیط شامل مباحث قانونگذاری، فرهنگ، قواعد کسب و کار و قوانین و نظامات مالی و بانکی و رقابت است که برای رسیدن به موفقیتهای تدوین شده باید ساختارهای اقتصادی اصلاح شود. مشکلات و معضلات حوزه صنعت ایران بر همگان آشکار است و در این میان بزرگترین مسئله فقدان برنامهریزی و استراتژِی بوده که همه کارشناسان و متخصصان حوزه اقتصاد به آن اذعان دارند.
نصرالله جهانگرد نوآوری، بهرهوری و کیفیت زندگی را مباحث مهمی دانسته و میگوید که انجمن بهرهوری ایران نیز این مباحث را سرلوحه مباحث خود قرار داده و به لحاظ اهمیتی که این چرخه دارد باید همچنان به دنبال راهکارها و ایدههای نوآورانه جهت افزایش بهرهوری و درنهایت افزایش کیفیت زندگی برای عموم جامعه باشیم. همه میدانیم که سالهاست. بخش مهمی از نیروهای تحصیلکرده کشور مهاجرت میکنند و همه آنها جذب بخش صنعتی نمیشوند بنابراین طبق بررسی که صورت گرفته اگر به لحاظ ارزشگذاری اقتصادی مقایسه کنیم هزینه خروج هر فرد نخبه از کشور معادل خروج یک میلیون دلار است که این رقم غیر از ارزش و فرصت زمانی حدود ۱۶ ساله تحصیلی است که برای یک فرد نخبه در مقطع دکتری هزینه شده است. به این معنا که وقتی یک کشوری مثل آلمان یا کانادا تصمیم به پذیرش مهاجر با استفاده از فیلترهای تخصصی و بدون صرف هزینههای آموزش میکنند در واقع نیروی انسانی را که طی ۱۶ تا ۱۸ سال پرورش یافته و نخبه کشورهای دیگری است به راحتی جذب رونق اقتصاد خود میکند.
رئیس هیئتمدیره انجمن بهرهوری ایران میافزاید: طی ۴۰ سال گذشته به جز دورهای محدود مناسبات بینالمللی در روابط تجاری با دنیا نداشتیم و در همان مقطع که طلیعه باز شدن مناسبات تجاری ایران بود، آثار آن به وضوح و بسیار صریح دیده شد چرا که دنیا به ارزشهای اقتصادی ایران پی برده و در این رقابت برد-برد تمایل و اشتیاق به همکاری دارند و چنانچه بسترها آماده و مسائل حل و فصل شود، شاهد رشد بسیار سریع اقتصادی و اجتماعی ایران خواهیم بود.
وی در پایان به برنامه ۲۰ ساله ایران در این ارتباط اشاره کرده و اظهار میکند: موضوعی که همواره مغفول مانده این است که در برنامه ۲۰ ساله ایران مصوب شده که ۷ شهر ایران از جمله تهران، مشهد، شیراز، تبریز، اصفهان و دو شهر دیگر جهانشهر شوند و به لحاظ زیرساختهایی نظیر دانشگاهها، مراکز درمانی، نیروی انسانی، مدنیت توسعه یافته، حمل ونقل و ارتباطات توسعهیافته حرفی برای گفتن در سطح جهانی داشته باشند که لوازم این کار فراهم نشد؛ امروز یک شرکت با بیش از هزار نیرو در یکی از این کلانشهرهای ما در مقایسه با یک شرکت کوچک زیر پلهای در ژنو یا دبی، یک شرکت محلی حساب میشود که این نتیجه ارتباطات بینالمللی و جهانشهر بودن است. دورهای در گذار اقتصاد ایران رخ داد که سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، بانک توسعه صنعت و معدن، سازمان مدیریت صنعتی و پارکهای صنعتی ۴ بازوی اقتصادی ایران برای ارتقا و توسعه مباحث صنعتی شکل گرفتند و ۴ حلقه زنجیرهایی بودند تا گذار ایران به دوره صنعتی را تسریع کنند اما متأسفانه هر ۴ حلقه از هم باز شده و بسیاری از کارکردهای خود را از دست داده است.
تنزل مدیران؛ از نخبگی به سیاست زدگی
سیدرضا نوروززاده رئیس اسبق ایدرو و مدیرعامل سابق شستا بر ضرورت نحوه گزینش مدیران تأکید و بیان میکند: اگر این ساختار اصلاح نشود مسایلی که با آن دست به گریبانیم نیز حل و فصل نخواهد شد؛ با وجود این تعداد دانشگاه و این حجم از خروجیهای تحصیلکرده، چرا شاهد پیشرفت نیستیم؟ اگر این فارغالتحصیلان توانمند نیستند چرا کشورهای خارجی به سرعت آنها را جذب میکنند. شرایط کنونی حاکم بر ساختارهای مدیریتی نشان میدهد اگر گزینش مدیران در سطوح مختلف بر مبنای توانمندی، خلاقیت، ارزیابی و عملکرد درست نباشد، تمام ایدهها برروی کاغذ خواهد ماند چرا که مشکل ما نیروی انسانی نیست گزینش مدیران در سایه فشارهای سیاسی است.
تحلیل خبر
اگر به نخبگان ما این فرصت داده میشد که «در چرخه مدیریت کشور» قرار گیرند، امروز در سراسر کشور همه مدیران، نخبگانی بودند که میتوانستند ایران را بر سپهر پیشرفت چشمگیر بنشانند و ماجرای مهاجرت آنان به خارج هم خودبهخود منتفی میشد.
معمولاً نخبگان در رشتهها و تخصصهای مختلف موقعی که متناسب با گرایش علمی خود، به پست مدیریتی مرتبط گمارده شوند با انواع خلاقیت، نوآوری، ابتکار و ابداع، سازمان و نیروهای انسانی تحت امر خود را متحول کرده و همگی را جهت رسیدن به اهدافی برجسته ساماندهی و رهبری میکنند.
سالهاست به جای این نخبگان، مدیرانی صرفاً با گرایشهای سیاسی خاص و وابسته به این گروه یا آن گروه، از این طیف یا آن طیف، از اقوام و دوستان و آشنایان تا افراد مطیع و منفعل، در جایگاههای مختلف زمام امور را در دست گرفته و نه تنها توانایی باز کردن گره کوچکی را ندارند بلکه بر گرهها میافزایند و لذا پس از برکناری هر مدیری، مدیر جدید با کوهی از مشکلات به ارث رسیده از مدیران گذشته مواجه شده و چون خود این مدیر جدید هم از نخبگان نیست و با سفارشها و فشارهای سیاسی روی کار آمده، همان مسیر قبلیها را ادامه داده و از این مدیر تا آن مدیر، بر حجم مشکلات افزوده میشود و جامعه را زیر فشارهای مضاعف قرار میدهد. همه کسانی که با رشته مدیریت از سطح کارشناسی تا کارشناسی ارشد و دکترا آشنا هستند میدانند که مدیریت بدون پشتوانه علمی، محال است به بالندگی و پیشرفت و رفاه مردم بینجامد.
سالهاست که همه مسئولان ردههای مختلف کشور از فرار نخبگان سخن میگویند ولی راهحلی برای توقف آن ارائه نمیدهند.
اگر اینها واقعاً میخواهند نخبگان را در کشور نگه دارند بهترین راهش، ایجاد امید و دلگرمی عملی و واقعی در آنهاست و وارد کردن آنان در چرخه مدیریت کشور است.