شنبه 3 آذر 1403 11/23/2024

به وب سایت رسمی روزنامه طلوع خوش آمدید

یکشنبه 8 اسفند 1400 ، 11 : 18

کد خبر : 24670

از 0 نفر 0

«این دو نفر» چه خوابی برای جهان دیده‌اند؟ آیا دوباره زمان تسلط «کمونیست‌ها» بر جهان فرا خواهد رسید؟

«این دو نفر» چه خوابی برای جهان دیده‌اند؟ آیا دوباره زمان تسلط «کمونیست‌ها» بر جهان فرا خواهد رسید؟

چین و روسیه مطمئناً فشار را حفظ خواهند کرد. آنان بحران‌های تازه‌ای را برای تحت فشار قرار دادن ایالات متحده و شرکای آن ایجاد خواهند کرد به این امید که شاید بتوان اتحادها را در هم شکست و برتری آمریکا را از بین برد.+ تحلیل خبر

چین و روسیه مطمئناً فشار را حفظ خواهند کرد. آنان بحران‌های تازه‌ای را برای تحت فشار قرار دادن ایالات متحده و شرکای آن ایجاد خواهند کرد به این امید که شاید بتوان اتحادها را در هم شکست و برتری آمریکا را از بین برد.
به گزارش فرارو، تهاجم روسیه علیه اوکراین احتمال هولناک اشغال تایوان توسط حکومت چین را واقعی‌تر، ملموس‌تر و امکان‌پذیرتر از هر زمان دیگری ساخته است.
به گزارش فرارو به نقل از نشریه آتلانتیک، همزمان با حرکت تانک‌های ارتش روسیه در خاک اوکراین بحران ایجاد شده در آن کشور توسط «ولادیمیر پوتین» در سراسر جهان طنین‌انداز می‌شود و ممکن است مشابه آن تکرار شود این بار احتمالاً در خطرناک‌ترین شکل آن در تنگه تایوان رخ خواهد داد.
تلاش پکن برای اعمال کنترل بر تایوان به تازگی محتمل‌تر شده است. این لزوماً به این دلیل نیست که ارتباط مستقیمی بین حمله پوتین به اوکراین و تهدید پکن برای حمله به تایوان وجود دارد بلکه به این دلیل است که جنگ برای اوکراین تأسف بارترین نشانه‌ای است که حاکی از مسیر تازه‌ای در ژئوپولیتیک جهانی است: خودکامگان در حال حمله هستند.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی، به نظر می‌رسید که مبارزه طولانی آمریکا علیه تهدیدات متوجه از سوی استبداد جهانی به پایان رسیده و امریکا در این نبرد برنده شده است. تقریباً در همه نقاط جهان دیکتاتورها در حال فرار بودند اندونزی، میانمار، برزیل، کره جنوبی، فیلیپین، شیلی و حتی در روسیه. این تصور وجود داشت که جهانی شدن فرایندی جادویی است و باعث ترویج و گسترش آرمان‌های سیاسی و اقتصادی لیبرال و باور به لزوم رفاه خواهد شد و به تقابل میان قدرت‌های بزرگ پایان خواهد
داد.
در این چارچوب، استدلال حزب کمونیست چین در پکن تثبیت شده قلمداد شده بود، اما به نظر می‌رسید که کادرهای آن در نظم جهانی شریک هستند و راضی به ثروتمند شدن باشکوه و غوطه‌ور شدن در شبکه‌های تجاری و نهادهای بین‌المللی ایجاد شده توسط قدرت‌های دموکراتیک خواهند بود. با این وجود، جنگ پوتین علیه اوکراین نشان می‌دهد که این طرز تفکر تا چه اندازه اشتباه بوده است.
آن چه ایالات متحده و متحدانش در دهه ۱۹۹۰ میلادی به دست آورند پیروزی نهایی بر اقتدارگرایی نبود بلکه تنها یک مهلت و فرجه صرف بود. برای سالیان متمادی اجماع لیبرال دموکراتیک تحت رهبری آمریکا در حال فروپاشی بوده است: دموکراسی غیرلیبرال «ویکتور اوربان» در مجارستان، کاهش آزادی‌ها در ترکیه توسط «رجب طیب اردوغان» یا حمله «نارندرا مؤدی» به سنت‌های سکولار هند را در نظر بگیرید. در میانمار، ژنرال‌ها کنترل قدرت را بازپس گرفته‌اند.
«بولسونارو» از لفاظی‌های ضد دموکراتیک در برزیل حمایت می‌کند. «دوترته» با افتخار جنگ خشونت‌آمیز و غیرقانونی علیه مواد مخدر را در فیلیپین راه‌اندازی کرده است. با این وجود، تهاجم پوتین مرحله جدیدی را نشان می‌دهد و پیام‌آور آغاز دوره‌ای تازه است: دوره‌ای از تهاجم اقتدارگرایی {کمونیسم}.
با این وجود، هیچ کشوری به اندازه چین تهدیدی جدی برای نظم جهانی لیبرال نیست. روسیه از بسیاری جهات یک قدرت رو به زوال است و فاقد پویایی اقتصادی برای حفظ ضربات سیاسی‌ای است که بر حریف وارد می‌کند. داستان در مورد چین متفاوت است.
چین قدرتی با توان اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی فزاینده است. احساسات ملی‌گرایانه «شی جین پینگ» رئیس‌جمهور چین، تعهد به احیای قدرت آن کشور و رویکرد تهاجمی‌تر در مقایسه با پیشینیانش در مورد مناقشات ارضی و دریایی، روابط با ایالات متحده و متحدانش و هم‌چنین نظام بین‌الملل از مدت‌ها بیش در حال تقویت بوده است.
با این وجود، هیچ‌چیز اجتناب‌ناپذیر نیست. منتقدان واشنگتن گلایه خواهند کرد که شکست در جلوگیری از تهاجم پوتین نشانه ضعف خزنده آمریکاست. با این وجود، واقعیت آن است که ایالات متحده هرگز قادر مطلق نبوده و نخواهد بود. واقعیت این است که بازی اوکراین تمام نشده است. اکنون جهان (به ویژه شخصشی جین پینگ) نظاره‌گر خواهند بود تا ببینند ایالات متحده و متحدانش تا چه اندازه درد و هزینه را بر روسیه تحمیل خواهند کرد.
ایالات متحده قدرت خود را نه تنها با ناوهای هواپیمابر، بلکه با فناوری، دلار و استعداد خود برای سازماندهی اقدامات جمعی نشان داده است. حمله پوتین به اوکراین آزمونی برای مشخص شدن میزان مؤثر بودن این ابزارها خواهد بود.
چین و روسیه مطمئناً فشار را حفظ خواهند کرد. آنان بحران‌های تازه‌ای را برای تحت فشار قرار دادن ایالات متحده و شرکای آن ایجاد خواهند کرد به این امید که شاید بتوان اتحادها را در هم شکست و برتری آمریکا را از بین برد.
دنیای مدرن، با پیوند منافع اقتصادی و امنیتی به قدری پیچیده است که نمی‌توان آن را به عنوان یک رقابت ساده بین دموکراسی و استبداد قلمداد کرد. با این وجود، می‌توان آن را بین آن دسته از دولت‌هایی که از تداوم نظم جهانی فعلی سود می‌برند و کشورهایی که از براندازی آن سود می‌برند تقسیم کرد. تهاجم اوکراین می‌تواند تنها یک مرحله از کارزار برای نابودی این نظم باشد. مورد بعدی ممکن است چین را درگیر کند.

تحلیل خبر

آیا با اتحاد روسیه و چین و فشار بر آمریکا، موقعیت منحصربه‌فرد ابرقدرت آمریکا درهم‌شکسته خواهد شد و در آینده، جهان به برتری کمونیست‌ها منجر خواهد شد؟ روسیه با حمله به اوکراین و صف‌آرایی یک تنه در مقابل آمریکا و اروپا و ناتو، عملاً چین را نیز تشویق می‌کند تا با حمله به تایوان و تسلط بر آن، غرب را در مقابل دو چالش بزرگ وا دارد. سالیان درازی است که آمریکا و ناتو به چین هشدار می‌دهند که حمله به تایوان، خط قرمز آنهاست و این زورآزمایی سیاسی، سالهاست که میان آنها ادامه دارد. اما حال که اوکراین، برخلاف همه تهدیدهای غرب، به تصرف روسیه درآمده، چین را نیز در مسیر حمله به تایوان مصمم‌تر کرده است. اگر این واقعه نیز به وقوع بپیوندد، همه معادلات سیاسی - نظامی جهان را بر هم خواهد زد و چین و روسیه را در موضع برتر نسبت به غرب قرار خواهد داد. آنگاه کمونیست‌ها برای آینده جهان تصمیم خواهند گرفت. حال سؤال اساسی این است که اگر چنین اتفاقی رخ دهد آیا جهان، حال و روز بهتری خواهد داشت؟ آنچه مسلم است شرایط فعلی داخل کشورهای چین و روسیه، شدت استبداد بیشتری را نشان می‌دهد و اصولاً کشورهای کمونیستی در جوهره خود با سیستم تک حزبی، معتقد به فضای بسته هستند و آزادی اجتماعی، رسانه‌ای و احزاب را برنمی‌تابند. همین فضایی را که در داخل کشور خود ایجاد کرده‌اند در فضای بین‌المللی هم همین مشی و سلوک را دنبال خواهند کرد. هیچگاه اردوگاه کمونیسم با دمکراسی و آزادی میانه خوبی نداشته‌ و مخالف و رقیب را چه در سطح داخلی و چه در سطح بین‌المللی تحمل نکرده و نمی‌کنند.
شاید همه کشورهایی که امروز از شدت نفرت از غرب، به چین و روسیه متمایل شده‌اند، علاقه داشته باشند به هر قیمتی که شده آمریکا و اروپا در معادلات جهانی به زمین بخورند و فعلاً به فردای بعد از آن فکر نمی‌کنند ولی بدون شک اگر چنین واقعه‌ای رخ دهد، طولی نمی‌کشد که غرور و تکبر و تحمیل‌های بلوک شرق، کام آنها را تلخ خواهد کرد.
تا زمانی که قطب سومی در جهان ظهور نکند نه قدرت‌های غربی و نه قدرت‌های شرقی، هیچکدام نمی‌توانند پناهگاه مطمئنی برای کشورها و مردم جهان باشند. آن شعاری که مردم ما اوایل پیروزی انقلاب می‌دادند (نه شرقی، نه غربی) واقعاً یک مانیفست و الگوی بی‌بدیل و بی‌همتا بود و طرحی بود که اگر به درستی و با درایت دنبال و اجرا می‌شد، امیدی برای کشورهای جهان سوم فراهم می‌ساخت و احتمال اینکه
(قطب سوم) از همگرایی و اتحاد جهان سوم تکوین می‌یافت، بعید نبود. همانگونه که آمریکای بی‌نام و نشان با کنار زدن قدرتمندان آن زمان، متولد و به آرامی به ابرقدرت بلامنازعه تبدیل شد.


ارسال دیدگاه Post comments


آخرین عناوین « یادداشت / تحلیل خبر »

صفحه اینستاگرام روزنامه طلوع کانال واتس اپ روزنامه طلوع

پربازدیدترین ها