عضو حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد مصوبه کنکور این شورا با بیان اینکه تقریباً همه متخصصان معتقدند که شیوع فعلی کنکور فضای تعلیم و تربیت را به شدت مخدوش میکند، گفت: در واقع کنکور نظام تعلیم و تربیت فرزندان ما را به گروگان گرفته است. این نظر خیلی مورد اتفاق متخصصان است. معلمان و اساتید دانشگاهها و فرهیختگان کشور، در خیلی از موضوعات مرتبط با تعلم و تربیت با هم اختلافنظر دارند. ولی همگی گلایه دارند که در حال حاضر دانشآموز در سه سال آخر در اختیار نظام تعلیم و تربیت نیست، و بالطبع از آن بهرهای نمیبرد.
به گزارش ایسنا، دکتر ایمان افتخاری ادامه داد: دانشآموز برای فهم و درک بهتر از ریاضی باید تواناییهای خاصی را به دست بیاورد که شامل شناخت مسئله، توانایی محاسبه، یافتن الگوها، به کارگیری مدلها، استدلال و استنتاج منطقی، حل مسئله و موارد متعدد دیگر است. متأسفانه در سالهای منتهی به کنکور فراگیری همگی این موارد کنار گذاشته میشوند و با یادگیری شیوه تست زنی، بازاری ایجاد میشود که تنها توانایی بهتر تست زدن را یاد میدهد. در حالی که این توانایی در زندگی آینده دانشآموزان و رشد واقعی آنها هیچ تأثیری ندارد، یا تأثیر ناچیزی دارد. اینگونه میشود که دیگر دانشآموزان به یادگیری عمیق علاقهمند نیستند. اساتید هم نگرانند که دانشجویانی که وارد دانشگاه میشوند مفاهیم را به درستی یاد نگرفته باشند. این فرآیند، آسیبزننده و بسیار نگرانکننده است. آن چیزی که در گذر از کنکور، توانایی محسوب میشود، با هدف نظام آموزش و پرورش ما یکی نیست. وقتی اینگونه است باعث میشود که نظام آموزش و پرورش ما مسیری را هدف بگیرد، و دانشآموز ما به سمت دیگری برود.
افتخاری در مورد حذف دروس عمومی از مصوبه کنکور گفت: دو رکن در فرآیند ورود به دانشگاه وجود دارد: دانشآموزانی که دوره تعلیم و تربیتی را طی کردهاند و حالا میخواهند وارد مقطع دیگری شوند در دو جنبه باید سنجیده شوند. یکی اینکه دوره ۱۲ ساله تحصیل که سپری شده، چقدر موفقیتآمیز بوده و چقدر از اهداف در نظر گرفته شده محقق شده است؟ ملاک دومی که مورد سنجش قرار میگیرد این است که دانشآموز چقدر توانایی لازم برای ورود به دانشگاه را دارد؟ لذا دو نهاد باید ارزیابی خودشان را از دانشآموزان داشته باشند؛ یک نهاد، نهادی است که این دانشآموزان ۱۲ سال در آن زندگی کردهاند. این نهاد باید ارزیابی کند که دانشآموز چقدر کوشا بوده و وقت گذاشته و نتایج قابل قبولی به دست آورده است. یک طرف دیگر دانشگاه است که باید مشخص کند آیا دانشآموز یا داوطلب توانایی لازم برای ورود به دانشگاه را دارد یا نه؟
وی افزود: حتماً وقتی به این دو نهاد از چارچوب کلیتر نگاه میشود نیاز به تقسیم کار دارند و سنجش برخی از حوزهها به عهده نهاد آموزش عالی است و بخشی هم برعهده آموزش و پرورش. سنجیدن بر اساس تست، فاصله بیشتری با اهداف درسی در دروس عمومی دارد، حال آنکه برخی تواناییهای دروس تخصصی- و نه همه آنها- قابل سنجش با بهره گرفتن از تست هم هستند. این دو امر باعث شد که شکل فعلی تصویب شود و دروس تخصصی هم به صورت تستی سنجیده شوند و هم در سوابق تحصیلی مدنظر باشند و دروس عمومی تنها در سوابق تحصیلی محاسبه شوند. قطعاً در آینده باید مطالعات تکمیلی انجام شود تا نقاط ضعف و قوت روشی که اتخاذ شده سنجیده شود و بازنگری و اصلاحات لازم صورت گیرد. آنچه که تاکنون بر اساس نظر متخصصین حوزه سنجش و آموزش پیشنهاد شده است، مدل فعلی است.
عضو حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی درخصوص کم شدن رغبت به رشتههای علوم پایه توضیح داد: نگرانی به عدم اقبال به رشتههای علوم پایه یک نگرانی جدی در کشور ما و سایر کشورها است. سابقه تاریخی این اقبال در کشور ما فراز و فرودهایی داشته است. بحرانی که هماکنون با آن مواجه هستیم، با دفعات پیش متفاوت است، از این جهت که عمیقتر و دامنه دارتر است، و تصمیمگیری درخصوص آن دشوارتر است.
وی ادامه داد: اکنون با یک فضای چند بعدی مواجه هستیم. فشار خانواده، کنکور، جامعه و مسائل معیشتی و اقتصادی باعث شده که داوطلبان دنبال رشتههای علوم پایه نروند. امروز به طور روشن میتوان دید که دغدغه اصلی، مادی و اقتصادی است. در دهه ۶۰ اینگونه نبود. دانشجویان معتقدند که در پزشکی و داروسازی امکان بیشتری برای درآمد وجود دارد، هر چند در آن بخشها هم نارضایتی شغلی قابل توجهی وجود دارد. اما این تلقی به هر حال در بستر جامعه وجود دارد و صدمه زده است.
افتخاری در مورد عدالت آموزشی توضیح داد: حول و حوش این مصوبه با عدالت آموزشی، مدام این سؤال پرسیده میشود که تا به حال کنکور و کلاسهای کنکور بود و کسانی که توانایی مالی بیشتری داشتند موفقیتشان بیشتر بود. الان هم معدل مطرح است. مؤسسات به دانشآموزان برخوردار کمک میکنند که در امتحانات نهایی بهتر عمل کند. اما نکتهای که وجود دارد این است که توانایی برای موفقیت در کنکور، به نظر بنده یک توانایی غیرعادی است.
وی ادامه داد: دانشآموزان در دوره تحصیل، برای هر امتحان یکترم فرصت دارند تا درس مورد نظر را بیاموزند، شب امتحان هم فرصتی هست که اشکالات باقیمانده برطرف شود، انتظار این است که دانشآموزان خوب بتوانند از این فرصتها استفاده کنند و نتیجه مناسب بگیرند. برای کسب نتیجه عالی، کار فوقالعاده و جعبه جادویی لازم نیست. اما در کنکور چه اتفاقی میافتد؟ همه کتب سه سال آخر در امتحان سرعتی چندساعته مورد سؤال قرار میگیرد، بنابراین دانشآموزان باید حجم وسیعی از منابع را در ذهن داشته باشند و توانایی بالایی برای در ذهن داشتن محفوظات زیاد را کسب کنند. در حالی که این توانایی در جاهای دیگر به درد نمیخورد. لذا بازاری ایجاد میشود. معلمان و شرکتهای برتر با هرمی از توانایی به صف میشوند تا خدمت ارائه دهند، اینها در بخش برخوردارتر کشور بیشتر حضور دارد و خدمات بهتر و گرانتر ارائه میدهند.
عضو حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: در سنجش امتحان تک درس هیچ اتفاق عجیب و غریبی نمیافتد و در زمانی معقول دانشآموزان به سؤالات یک درس پاسخ میدهند. اینگونه فضای اقتصادی کنترل میشود و فعالان اقتصادی را به سمتی سازندهتر میروند و دیگر صدمه زننده به نظام تعلیم و تربیت نیستند. بخش خصوصی دیگر مافیا نیست بلکه میتواند به اهداف آموزشی کمک میکند. دولت هم میتواند از توانمندی بخش خصوصی توانمند استفاده کند.
تحلیل خبر
سالها قبل، شاید در نظر مردم، سازمان سنجش تنها وظیفه برگزاری کنکورها را بر عهده داشت؛ اما امروز این سازمان در طول سال و به صورت پرترافیک، آزمونهای متعدد ملی را برگزار میکند و حتی آنقدر حجم این آزمونها زیاد شده که برخی را به نهادهای دیگری مانند جهاد دانشگاهی واگذار کرده است؛ این یعنی آزمون (بخوانید کنکور) به عنوان یک ابزار سنجش، دامنه استفاده گستردهتری پیدا کرده است. وضعیت فعلی در شرایطی ایجاد شده که از دست کم دو دهه قبل، صحبتهایی مبنی بر لزوم حذف همان چند کنکوری که سالانه برگزار میشد، در میان بود؛ اما امروز نه تنها آن کنکورها حذف نشده، بلکه تعداد زیادی کنکور دیگر هم در بخشهای مختلف آموزشی و غیرآموزشی کشور اضافه شده است که از آن جمله میتوان به آزمونهای استخدامی، وکالت، دستیاری، کارشناس رسمی، مترجم رسمی، استعدادهای درخشان و... اشاره کرد.
همانطور که در صحبتهای عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی هم اشاره شده، بسیاری از متخصصان و کارشناسان قویاً معتقدند شیوه کنکور در حوزه آموزش مدارس و آموزش عالی از اساس، شیوهای نادرست است و دلایل متعددی هم برای این نظر مطرح میکنند؛ نکته دیگری که در اینجا به ذهن متبادر میشود، این است که اگر درست یا نادرست بودن این شیوه برای سنجش نظام آموزشی رسمی کشور محل تردید است، آیا همان شیوه میتواند برای سایر بخشها مناسب باشد؟ حال آنکه مثلاً در آزمونهای استخدامی که این روزها اهمیتی هم سطح با (یا حتی بیشتر از) کنکورهای دانشگاهی پیدا کرده، مواد امتحانی آزمونها در بسیاری موارد فاصله خیلی زیادی با آنچه در محیط کار مورد نیاز یک کارمند است دارد و واضح است که در چنین شرایطی حتی منتخبان این آزمونها، الزاماً شایستهترین و توانمندترین افراد برای شغل مورد تقاضا نیستند!
بنابراین به نظر میرسد کشور ما به نوعی دچار آزمون زدگی شده و اگر چه سیستم گزینش به وسیله آزمون نسبت به سیستم بدون ضابطه قبلی حداقل امکان گزینشهای رانتی و استفاده از بند "پ" را کمتر میکند، اما مطلقاً نمیتوان گفت که شیوهای استاندارد و کارا برای گزینش و انتخاب افراد است.
علاوه بر سیستمهای کنکوری و سراسری متمرکز، آزمونهای غیرمتمرکز و داخلی نیز در کشور ما دچار آسیبهای مشابهی هستند، به عنوان مثال آزمونهایی که در نظام آموزش ضمن خدمت گرفته میشوند یا بسیاری از آزمونهایی که برای اعطای گواهینامههای مهارتی یا آموزشی به کار میرود، عملاً فرمالیته هستند و کارکرد اصلی خود را از دست دادهاند، بنابراین باید مراقب بود که حداقل در سیستم آموزشهای مدارس، به یک وضعیت نرمال و استاندارد برسیم، شاید اگر این کار انجام شود، بتواند مقدمهای بر اصلاح کل فرایند آزمونهای کشور در آینده باشد.