جا انداختن خوبی ها در جامعه و وادار کردن مردم به اتصاف به آنها، راهکار مناسب می طلبد، چون عمل کردن به خوبی ها در یک طیف وسیع قرار می گیرد و افراد باید هم آشکار و هم پنهان به آنها پایبند باشند، لذا جز به پشتوانه اعتقادی و عقلی نمیتوان مطمئن شد که عامل به خوبی ها هستند.
از طریق قانون، مردمانی را میتوان به کارهایی وادار کرد که همگی قانون را محور فعالیتهای روزمره خود بدانند. در بعضی کشورها که مردم فقط به قانون پایبند هستند و آن را باور کرده اند، نه با اجبار و زور بلکه داوطلبانه و به احترام قانون، همه امور فردی و اجتماعی خود را تنظیم می کنند ولی در کشورهایی که اعتقادات را بالاتر از قانون می دانند فقط با تقویت باورهای دینی، می توان آنها را وادار به انجام خوبی ها کرد.
حال اگر اعتقادات در این نوع جوامع، تضعیف شود و باور به قانون هم در حد پایین باشد، نه اعتقادات ضعیف می تواند آنها را به سمت خوبی ها بکشاند و نه قانون چنین قدرتی خواهد داشت.
در کشور ما اعتقادات دینی نیاز به تقویت مضاعف در دنیای مدرن دارد که مردم و به خصوص نسل جوان، به اقناع عقلی و قلبی برسند و داوطلبانه به سمت خوبیها گرایش پیدا کنند. «اقناع» نقطه مقابل «اجبار» است برای بعضی، اقناع، در پرتو اعتقادات شخصیشان به دست میآید و برای بعضی دیگر در پرتو قانون، و عده ای دیگر نه به قانون پایبند هستند و نه به اعتقادات. اینها هیچ ابزار اقناع کننده ای را بر نمیتابند و مسیر مشخصی به سمت خوبیها ندارند.
باید طرحی ایجاد کرد که بر اساس آن برای پایبندی انسانها به خوبی ها، هم اعتقادات ضمانت اجرایی قوی داشته باشند و هم قانون در چشم و دل مردم، جا باز کند و آنها را به سمت خوبیها سوق دهد در غیر اینصورت با اجبارِ صرف، نمی توان آنها را رهسپار دنیای خوبی ها کرد.