نیمی از جمعیت کشور، زنان هستند که در بسیاری از ویژگیهای شخصیتی، علمی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و شغلی می توانند با مردان برابری کنند و پابهپای آنها در اکثریت قریب به اتفاق صحنه های اجتماعی حضور داشته باشند. آنچه باعث شده است که زنان در کشور ما، درصد کمتری از این موقعیتها را اشغال کنند، چند چیز است: اول اینکه بسیاری از زنان، تواناییهای خودشان را باور ندارند و لذا اکثرا زیرکارهای مهم و حساس و ریسک پذیر، شانه خالی می کنند. همین عدم جرات و کناره گیری باعث شده که مردان هم بپذیرند که عموم زنان ضعیف و ناتوان هستند و کمتر روی آنان حساب باز کنند. علاج این مشکل، فقط توسط خود زنان امکان پذیر است. آنان باید رویکرد خود را تغییر دهند و در پذیرش مسئولیتهای مهم اجتماعی و شغلی و... ترس و دلهره را کنار بگذارند.
دومین عامل شرایط اجتماعی است که زنان در آن قرار گرفته اند. شرایط اجتماعی ما برای پذیرش زنان در جایگاه های مهم، مطلوب نیست. فرهنگ ما هنوز بسیاری از مشاغل را ویژه مردان می داند و زنان را از اشغال آنها برحذر میدارد. شرایط اجتماعی در هر کاری باید با «تایید اجتماعی» همراه باشد تا افراد بدون طعنه، تحقیر، تمسخر و مخالفت بتوانند به آن دست یابند.
سومین عامل، نگاه خود زنان به یکدیگر در مسئولیت های مختلف است. متاسفانه بیش از آنکه مردان، مخالف تصاحب مشاغل خاصی توسط زنان باشند، خود زنان همدیگر را نمی پذیرند، تحمل نمیکنند و با حسادت و رقابت منفی با همجنس های خود برخورد می کنند. این قدر که زنان با یکدیگر درگیرند، مردان با آنها درگیر نیستند. این مشکل هم باید توسط خودشان حل شود.
چهارمین عامل، نگاه مردان به زنان و انگشت گذاشتن بر نقاط ضعف آنان است. بسیاری از مردان به خاطر ضعف جسمانی زنان یا عواملی که حیثیت زنان را تهدید می کند، یا عدم رسیدگی به امورخانه و خانواده، یا اعتقاد به عدم مدیریت زنان، مانع از به کارگیری آنان در عرصه های اجتماعی می شوند که در این زمینه باید مردان دنبال تقویت توانمندی زنان باشند تا نیمی از جمعیت کشور، با اتلاف وقت و انرژی مواجه نشود.
در همه چهار حالت فوق، رسانههای جمعی می توانند به کمک زنان بشتابند و با آموزش و ایجاد باور در جامعه، این جمعیت زیاد را در مدار خلاقیت، ابتکار و مدیریت کارآمد قرار دهند.