جام جم آنلاین: مدرکگرایی یکی از دردهای مبتلا به جامعه ماست. هنوز هم مردم بستر شغل را در دانشگاه جستوجو میکنند، غافل از اینکه دوره و زمانه این طرز تفکر خیلی وقت است که به سر آمده. متأسفانه بنگاههای آموزشی و دانشگاههای کشور نهتنها شغلساز نیستند بلکه به شغل ضربه هم میزنند، چون به ازای پاس کردن هر واحد درسی از سوی افراد به سطح توقعاتشان افزوده میشود و تمایلشان برای احراز شغلهای یقهسفید بالاتر میرود. اما واقعیت این است که ما دیگر به شغلهای یقهسفید و پشتمیزنشینی نیاز نداریم بلکه به یقه آبیها نیازمندیم و جای خالی تکنسینهای ورزیده را بشدت احساس میکنیم.
البته نگاهها به رشتههای مهارتی در سالهای اخیر بهترشده و رویکردها هم در بین مسئولان و هم در میان مردم تا حدی تغییر کرده است.
اکنون بسیاری از دانشجویان متوجه شدهاند مسیر را اشتباهی رفتهاند به همین دلیل اکنون در مراکز فنی و حرفهای استان تهران بیش از 50 و حتی تا 60 درصد متقاضیان را فارغالتحصیلان دانشگاهها تشکیل میدهند.
تفاوت این مراکز با دانشگاهها در این است که در دانشگاه غلبه آموزشها با مفاهیم تئوری است و حتی اگر کارگاهی نیز وجود داشته باشد، آموزشهای مهارتی در آن عمق ندارد ولی در مراکز فنی و حرفهای افراد همهچیز را بهخوبی لمس میکنند و با زوایای مختلف یک مهارت آشنا میشوند.
بیدلیل نیست که بیشتر متقاضیان مراکز فنی و حرفهای دانشآموختگان رشتههای نظری هستند، هرچند گذر پزشکان و صاحبان مدارک دکترای رشتههای فنی دانشگاههای دولتی و غیردولتی نیز به مراکز فنی و حرفهای بسیار میافتد.
رضا گرزین، مدیرکل آموزش فنی و حرفهای استان تهران
تحلیل خبر
تشویق به مدرکگرایی که در پی مدرکستایی از همان ابتدای شروع به تحصیل در دبستان حتی پیشازآن بهصورت فرهنگی متعارف و بیمار در جامعه پایهریزی و شکلدهی میشود، توانمندیها، ظرفیتها و خلاقیتهای ما را در نطفه خفه کرده و به سمتوسوی بهدست آوردن تکه کاغذ و یا مقوایی بهنام مدرک مشتاق میکند. بهنحویکه تمام سرنوشت خود را در آن جستجو میکنیم و میپنداریم که تنها سند خوشبختی و رسیدن به آمال و آرزوهاست.
از آغاز زندگی هیچ انگیزهای برای رشد و پرورش خلاقیتها و توانمندیها در ما ایجاد نمیشود بهگونهای که تصور بر آن میرود پیشرفت و توسعه ویژه مردمانی در قارههای دوردست است که لاجرم باید محتاج و وابسته همیشگی آنان باشیم. بهطوریکه سفر به کشورهای توسعهیافته یکی از آرزوهای شماری از مردم ما میشود.
از سوی دیگر بسیاری از رشتهها و کارهای ارزشمند و توسعهمحور در فرهنگ متعارف ما با شأنی پایین و فرومایه انگاشته شده و شمار بسیاری از هموطنان رغبتی برای روی آوردن به آنها از خود نشان نمیدهند و انجام اینگونه کارها را کسر شأن خود میدانند.
گویی ابروباد و مه و خورشید و فلک در کارند تا ما هرگز به پیشرفت کشور خود فکر نکنیم و همواره در حسرت توسعه بهسر ببریم.
جوان پس از گذران دوران تحصیل از دیپلم گرفته تا سطوح بالای تحصیلی همواره در پی اخذ مدرک است، درحالیکه قادر به باز کردن حتی یک پیچ ساده نیست و هیچگونه تبحری در حرفههای مختلف ندارد.
تردیدی نیست که برای رسیدن به پیشرفت و توسعه مطلوب نیازمند یک انقلاب فرهنگی تمامعیار و فراگیر هستیم تا قادر شویم از پلههای تعالی یکی پس از دیگری بالارویم و تمام ظرفیتهای بینظیر و کمنظیر کشورمان را بهکارگیریم و کاری کنیم کارستان.