اواخر ماه گذشته ۳۹ نماینده مجلس طرحی با عنوان «بازنشستگی پیش از موعد» را تقدیم هیئت رئیسه مجلس کردند. حذف شرط سنی از جمله مختصات مهم این طرح است که بر اساس آن مردان با ۲۵ و زنان با ۲۰ سال سابقه میتوانند بازنشسته شوند و حقوق ۳۰ روزه دریافت کنند؛ ضمن آنکه تأیید بازنشستگی کارکنان ارتباطی به رئیس یا مدیر دستگاه مربوطه ندارد.
به گزارش ایسنا، نمایندگان امضا کننده طرح مذکور، جوان گرایی و جایگزینی افراد جوان در محیط کار را از جمله مزیتهای آن دانستهاند. قرار است این طرح در هفته پیش رو در کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی به بحث و بررسی گذاشته شود.
محمدحسن زدا، سرپرست سابق سازمان تأمین اجتماعی درباره تبعات و آسیبهای پیش روی تصویب و اجرای طرح بازنشستگی پیش از موعد در مجلس شورای اسلامی به ایسنا گفت: در صندوقهای بیمهگر اجتماعی مانند سازمان تأمین اجتماعی، دریافتیها و پرداختیها همانند دو کفه یک ترازو هستند که تعادل میان آنها موجب پایداری صندوق میشود.
سرپرست سابق سازمان تأمین اجتماعی با اشاره به اینکه قانون تأمین اجتماعی در ایران در سال ۱۳۵۴ و بر اساس محاسبات آکچوئری به تصویب رسیده و به اجرا درآمد گفت: بر اساس این قانون، برای بازنشستگی با ۳۰ سال سابقه بیمه پردازی و ۵۰ سال سن باید ۳۰ درصد حق بیمه پرداخت شود تا تعادل منابع و مصارف صندوق حفظ شود.
زدا ادامه داد: در سالهای بعد و با تصویب قانون بیمه بیکاری این میزان حق بیمه سه درصد افزایش یافت و با احتساب سهم دولت به ۳۳ درصد رسید. به این معنا که اگر بنا باشد سن و سابقه دچار تغییر شده و کم شود حتماً باید نرخ پرداخت حق بیمه نیز تغییر کند تا تعادل میان منابع و مصارف به هم نخورد.
زدا با بیان اینکه نکته دیگر آنکه چون این طرح مختص کارکنان دولتی است، موجب ایجاد تفاوت و افتراق میان بیمه شدگان دولتی و بیمه شدگان بخش خصوصی میشود عنوان کرد: اجرای بازنشستگی پیش از موعد بار سنگین هزینهای برای دولت در پی دارد.
سرپرست سابق سازمان تأمین اجتماعی تصریح کرد: حذف شرط سنی و کاهش سابقه بیمه پردازی میتواند موجب کاهش شدید ضریب پشتیبانی و در نهایت عدم امکان ارائه خدمات به جامعه چند ده میلیونی سازمان تأمین اجتماعی شود. تجربه نشان میدهد این گونه طرحها و لوایح نه تنها باعث حل مشکل اجتماعی نشدهاند بلکه فقط باعث کاهش ضریب پشتیبانی سازمان به زیر عدد ۵ شدهاند.
تحلیل خبر
گسترش اشتیاق به بازنشستگی پیش از موعد، نیاز به ریشهیابی اصولی و اساسی دارد و باید به علل آن پرداخت تا بتوان در این زمینه درست تصمیمگیری و برنامهریزی کرد.
باید دید چرا اغلب کارکنان برای رسیدن به موعد بازنشستگی و رهایی از فضای نامطلوب و ناخوشایندِ کاری روزشماری میکنند.
آیا به این نکته مهم توجه شده که کارکنان از چی و یا کی فرار میکنند؟! کارکنانی که برای آنان سالها هزینههای گوناگون شده تا به تجربه و تبحر لازم دست یابند و بهاصطلاح «چم و خم» امور محوله را میدانند و مهارت یافتهاند و به سطحی رسیدهاند تا بتوانند به کارهای اربابرجوع رسیدگی کنند و گرهای از گرهها بگشایند را چه شده است که برای رهایی از محیط ملالآور کار، سر از پا
نمیشناسند؟!
باید به این نکته دقت و توجه کرد که ریشه اینهمه نارضایتی و تلاش برای فرار از کار و پیوستن به جمع بازنشستگان دیگر چیست؟!
آیا این فرایند که در کشور ما به یک پدیده مبدل شده است، برای تازهواردها نیز تکرار نخواهد شد؟ آیا با تصمیمگیریهای سطحی در این زمینه برای جوانترها ایجاد اشتغال میشود و یا آنان نیز پس از مدتی به جمع مشتاقان یادشده خواهند پیوست و شمار بازنشستگان زیر 60 و یا 50 سالهای که زمان بازدهی حداکثری و بهکارگیری تجربههای گرانقدر آنان فرارسیده است، پیوسته و مدام فزونی خواهد یافت؟
بنابراین لازم است که پیشاز هرگونه تصمیم و برنامهریزی برای افزودن به شمار بازنشستگانِ سَرِحال و قِبراق، عوامل زدگی از ادامه کار و رنجش کارکنان را مورد مطالعه و بررسی قرار داد و بهجای تسلیم شدن در برابر احساسات و شعارهای متداول، با عقلانیت و درایت، اقدام کرد.