پناه بردن پشت عناوین و واژه های مقدس همچون امیرالمومنین، خلیفه مسلمین و امثال آن و خود را محقِّ اطاعت دانستن، جفا به مردم جهان خصوصاً مسلمین است. امروز بعضی در گوشه و کنار جهان، سعی می کنند که اسلام را آنگونه که خود می پسندند و باعث سلطه بر بقیه می شود، ترویج کنند و لذا برای رسیدن به آن به هر وسیله ای چنگ می زنند. اوضاع آشفته جهان به ویژه خاورمیانه به خاطر همین طرز تفکر خود برتر بینی و دیگران را کافر و واجب القتل دانستن است. موقعی که اسلام به این معنا تفسیر شود، حکومت اسلامی نیز نه با رأی مردم و حاکمیت آنان، بلکه با روش «بیعت گرفتن» آغاز و ادامه می یابد. فرق «بیعت کردن» با «رأی دادن» یکی در این است که پس از بیعت کردن با کسی نمی توانید آن را فسخ کرده و نادیده بگیرید بلکه فقط حاکم است که می تواند بیعت شما را از خود بردارد در غیر اینصورت کسی که بیعتش را نادیده بگیرد و از فرمان حاکم سرپیچی کند، حکم خروجکننده علیه حاکم پیدا کرده و گنهکار بوده و مهدورالدم است ولی در نظام های مردم سالار که با رأی مستقیم مردم، فردی به عنوان رئیس جمهور انتخاب میشود تا زمانی که عملکردش موجب رضایت خاطر مردم باشد مشروعیت دارد و لذا مردم می توانند در صورت ضعف و ناتوانی و مستبد شدن وی، رأی خود را پس بگیرند و با ساز و کار قانونی و فشار افکار عمومی او را کنار بگذارند. در اینجا رأی مردم به رئیس جمهور، یک امانت و وکالت بوده و در صورت لزوم قابل بازستانی و پس گرفتن است. اما در ایران ما، اینکه رهبر فقید انقلاب اسلامی در زمان تعیین نوع حکومت پس از پیروزی انقلاب، گفتند «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه بیشتر و نه کمتر، به خاطر تأکید بر «حق رأی مردم» به شیوه آزادانه بود و لذا بر شیوه خلیفه گری و بیعت خط بطلان کشیدند، به همین جهت در قانون اساسی کشور ما، رهبر، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس خبرگان و شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا همگی به طور مستقیم یا غیرمستقیم با رأی مردم انتخاب می شوند و رضایت، حمایت، پشتیبانی و دفاع مردم از آنها، ضامن
بقای آنان است. کسانی که خارج از ایران، بدنبال این
هستند که خود را امیرالمومنین یا خلیفه مسلمین بخوانند و حاکمیت خـــود را بر مرد
تحمیل کنند، بدانند که با آگاهی مردم از حق رأی خود، نمی توانند برای دراز مدت دوام بیاورند.