البته در دنیای جدید همه حوزه ها اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اعتقادی و... قابل امر و نهی نیست. امر و نهی فقط در دو حوزه «قوانین» و «امور اداری» قابل اجراست. در زمانهای قدیم پادشاهان با روش سلطه جویی بر مردم، همه حوزه ها را با امر و نهی اداره می کردند و مردم هم که عموماً بی سواد و کم سواد بودند و خود را رعیت شاه در کشور و رعیت خان و کدخدا در روستا می دانستند، مطیع محض بودند و هرآنچه از آنان می خواستند بدون چون و چرا اطاعت می کردند. حتی تعلیم و تربیت هم توسط ملامکتبیها با چوب و فلک شاگردان همراه بود و این کتکزدنها هم برای دو نوع آموزش بود: یکی آموزش مواد درسی و دوم برای تربیت شدن در جامعه تسلیم آن روز. امروز دیگر نمیتوان هیچ دانش آموزی را با این روشها، تحت تعلیم و تربیت قرار داد.
امروز تنها با روش «اقناعی و مشارکتی» می توان در حوزه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اعتقادی و غیره موفق بود. البته هنوز در گوشه و کنار جهان، کشورهایی یافت می شوند که با ملت خود به همان روش کهنه گذشته رفتار می کنند و اجازه نمی دهند که روشهای نوین در جامعه شان گسترش پیدا کند ولی به احتمال قوی تا یکی دو دهه آینده، بساط آنها برچیده خواهد شد و مردم فقط تسلیم منطق و استدلال خواهند بود.
آنچه امروز مایه نگرانی عموم مردم در جهان است، تداخل و تجاوز حوزه های دیگر در حوزه فرهنگ است. بعضی مواقع دیده می شود که مثلا حوزه سیاست یا اقتصاد در حوزه فرهنگ مداخله می کنند و می خواهند آن را تحت نفوذ و سیطره خود درآورند، این مداخلات نیز کمتر از امر و نهی نیست و چه بسا به خاطر انتظارات ناصواب آنها، فرهنگ به بیراهه رود و نتواند نقش ماهوی خود را ایفا کند. حتی «قانون» و مجریان آن باید در برخورد با فرهنگ، جانب احتیاط و احترام را بیشتر رعایت کنند و همان برخوردی که با حوزه اقتصاد یا سیاست دارند، با حوزه فرهنگ نداشته باشند چراکه ارزش و هویت هر جامعه ای به فرهنگ آنست نه به اقتصاد و سیاست و... اگر جایی نیاز به قضاوت بین دو رویکرد فرهنگی و غیر فرهنگی باشد باید جانب فرهنگ را بگیرند و جایگاه آن را ارج نهند. حتی در جامعه ای مثل ژاپن که به اقتدار اقتصادی و سیاسی و تکنولوژیک مشهور است، فرهنگ متین آن، بیشتر موجب مقبولیت و محبوبیت آن در جهان شده است. پس دست فرهنگ و فرهنگوران را باز بگذاریم و یقین داشته باشیم که با این مبسوط الید بودن، جامعه ضرر نخواهد کرد.