رییس کمیسیون سلامت، محیطزیست و خدمات شهری شورای شهر تهران، گفت: امسال کاندیدای نایب رییسی شدم تا ثابت شود و در تاریخ شوراها ثبت شود که مدعیان اصولگرایی در شورا تاب و تحمل منتقد اصولگرای خود را نیز ندارند.
به گزارش ایلنا، رحمتالله حافظی در جلسه شورای شهر تهران، پس از اعلام کاندیداتوری برای نایب رییسی در سال چهارم شورای شهر تهران، گفت: در سال چهارم دوره چهارم شورای اسلامی شهر تهران کاندیدای نایب رئیسی شدم چون احساس کردم باید از حیثیت اصولگرایی دفاع شود و نبایستی به رای اعتماد مردم خیانت شود و از سوی دیگر بایستی از انحرافات مدعیان اصولگرایی و خیانت آنان به اصولگرایی جلوگیری شود در غیر این صورت اعتماد مردم از این ساختار سلب خواهد شد.
وی ادامه داد: از اردیبهشت ماه امسال گزارش انحرافات شهرداری را به سازمان بازرسی کل کشور ارسال نموده ام ولی برخی از دوستان شاهد این انحرافات بودند و سکوت کردهاند. اصولگرای واقعی نبایستی نگران هجمه ها و حاشیه ها باشد، طی سه سال گذشته انتظار مقابله با فساد مالی و انحرافات شهرداری تهران را داشتم که این انتظارات برآورده نشد، رای سفید سال گذشته ام هشداری به انحرافات شهرداری و اغماضی است که توسط شورا صورت گرفته بود، ولی کسی توجه نکرد.
تحلیل خبر فوق
انتقاد درون گروهی و برون گروهی چه جایگاهی در رفتار حزبی ما دارد؟
به یقین یکی از عوامل تکامل هر جامعه ای، رواج آزادانه نقد و نقادی در آن است. اگر برای افراد عادی که عضو هیچ تشکیلاتی نیستند، نقد امری ضروری است برای اعضای تشکیلات سیاسی، نقد از آب حیات، مهمتر است. چرا که با نقد شدنِ عملکرد حزب در درون خودش، معایب آن برطرف می شود و حرکت تکاملی و رشد یابنده آن، شتاب می گیرد.
خواه ناخواه، هر تشکیلاتی، اشتباهات و اشکالاتی داد و این یک امر طبیعی است، تا اینجا می توان از هر حزبی پذیرفت که اشتباهاتی داشته باشد ولی مسأله اصلی بعد از فهم و شناسایی اشتباهات و ضعف هاست.
اگر آن حزب با پی بردن به معایب و اشتباهاتش، به نقد قویِّ خود روی آورد و به اصلاح خود پرداخت، حرکتی عالی و عقل پسند در جهت ابقای خود کرده است ولی اگر به جزم گرایی و تعصب و فرار از نقد، روی آورد، زمینه را برای نابودی و انحطاط خویش فراهم می آورد.
چه اصولگرایان و چه اصلاح طلبان باید به دو نکته در زمینه نقد توجه داشته باشند: یکی نقد درونی خود و دیگری نقد عالمانه رقیب. نقد درونی به استحکام پایه های آنان و نقد بیرونی و عالمانه، به نظارت بر دیگران و اصلاحات درون جامعه می انجامد. به نظر می رسد احزاب ما در ایران، خیلی چیزها کم دارند و اصولا ماهیت و عملکرد تحول آفرین ندارند و یا نمی توانند داشته باشند و ریشه کار به همین «نقد خود و دیگران» مربوط می شود که همه در آن می لنگند.