مدیرعامل توانیر گفت: با اصلاح الگو و مصرف بهینه برق و جذب سرمایهگذاری، ناترازی را شکست میدهیم.
به گزارش ایلنا، مدیرعامل توانیر، مصطفی رجبی مشهدی، با اشاره به چالش ناترازی در صنعت برق کشور گفت: برطرف کردن کامل ناترازی برق در بازه زمانی ششماهه یا یکساله امکانپذیر نیست، اما در کوتاهمدت میتوانیم تبعات آن را کاهش دهیم و انرژی را بهسمت بخشهای مولد و اولویتدار هدایت کنیم.
وی افزود: آینده بدون ناترازی برق کاملاً وابسته به تصمیمات و سرمایهگذاریهای امروز ماست. اگر بتوانیم صنعت برق را برای سرمایهگذاران جذاب کنیم، بهطور قطع تا پایان برنامه هفتم توسعه شاهد تعادل پایدار در تولید و مصرف برق خواهیم بود.
رجبی مشهدی در بخش دیگری از سخنانش با تأکید بر لزوم اصلاح الگوی مصرف برق گفت: الگوی مصرف در مناطق مختلف کشور متفاوت است. در مناطقی با اقلیم عادی مانند تهران، اصفهان و شیراز، الگوی مصرف در حال حاضر ۲۰۰ کیلوواتساعت است که در تابستان به ۳۰۰ کیلوواتساعت میرسد. باید تلاش کنیم مصرف را به زیر این عدد کاهش دهیم تا بتوانیم پایداری شبکه را حفظ کنیم.
وی همچنین با اشاره به برنامههای هوشمند توانیر در مدیریت مصرف و توسعه زیرساختها تأکید کرد: با مشارکت مردم و حمایت دولت، عبور از ناترازی نهتنها ممکن، بلکه قابل برنامهریزی و تحققپذیر است.
تحلیل خبر
بحران برق؛ آیا مردم میتوانند تنها ناجی باشند؟
وحید جعفری زاده
در شرایطی که برای چندمین سال متوالی کشور درگیر بحران انرژی و به طور خاص کمبود برق در فصل بهار و تابستان میشود، ظاهراً همچنان راهکار اصلی مسئولان وزارت نیرو، تشویق مردم به صرفه جویی و در کنار آن خاموشیهای زمانبندی شده و قطع برق صنایع خواهد بود. این در حالی است که ناترازی برق، به عنوان یکی از چالشهای اساسی صنعت انرژی، نیازمند راهحلهایی جامع، بلندمدت و پایدار است. تأکید بر مشارکت مردم در مصرف بهینه، اگر چه اقدامی ضروری برای کنترل مقطعی و کوتاه مدت نوسانات شبکه برق به نظر میرسد، اما به تنهایی نمیتواند بهعنوان راهحلی دائمی و بلندمدت مورد استفاده قرار گیرد.
مسئله مهم اینجاست که این راه حل موقت چندین سال است که مکرراً و با گستره وسیعتر از سوی مسئولان ارشد صنعت برق سه دولت مورد استفاده قرار میگیرد و تلاشی عملی، ملموس و کارا برای حل ریشهای مشکل دیده نمیشود. احتمالاً جدیدترین سیاست دولتمردان برای حل مشکل ناترازی انرژی، الزامی کردن استفاده از برق خورشیدی است؛ حال آنکه انتظار میرود دولت به عنوان سیاست گذار و متولی این حوزه، وقتی با چنین مشکلی مواجه میشود، مجموعهای از سیاست گذاریها و اقدامات عملی را برای حل دائمی مشکل طرح ریزی و اجرا کند، چرا که تغییر رفتار مصرفی مردم ممکن است در کوتاهمدت شبکه را به تعادل نزدیک کند اما این اقدام، بدون سرمایهگذاری گسترده در زیرساختها و افزایش ظرفیت تولید، تنها یک واکنش مقطعی و موقت به بحران محسوب میشود.
علاوه بر این، مدیریت مصرف برق نیازمند ابزارهایی هوشمند و فناوریهای پیشرفته است تا بهرهوری شبکه برق ارتقا یابد. سرمایهگذاری در تولید برق از منابع پاک و تجدیدپذیر، همراه با ارتقای تجهیزات و سیستمهای انتقال انرژی، پایهای ضروری برای رفع ریشهای ناترازی برق محسوب میشود.
نباید فراموش کرد که صِرف اصلاح رفتارهای مصرفی مردم، فشار ناشی از رشد تقاضا در صنعت، کشاورزی و بخشهای دیگر را کاهش نمیدهد؛ رشدی که در نتیجه افزایش نفوذ تکنولوژی و ورود ابزارهای جدید و مدرن به زندگی مردم و صنایع، امری اجتناب ناپذیر است و مهمتر از آن، این مورد کاملاً قابل پیش بینی بوده است.
اگرچه همکاری جمعی مردم مؤثر است، اما مسئولیت اصلی بر عهده دولت و نهادهای ذیربط است تا راهحلهای بلندمدت، پایدار و ساختاریافتهای را برای مقابله با این بحران طراحی و اجرا کنند. بنابراین تأکید صرف بر نقش مردم، بدون تقویت پایههای صنعت برق، نمیتواند مشکلات بنیادی ناترازی را حل کند. تنها ترکیبی از مشارکت اجتماعی و اقدامات کلان است که چشماندازی روشن برای آینده انرژی کشور به ارمغان میآورد.