طلاق، مصدري عربي كه در فرهنگ لغت به معناي جدا شدن زن از شوهر، رها شدن از قيد نكاح و يا رهايي زن از قيد زناشويي آمده است. واژه اي كه خوشايند كمتر كسي ميباشد. طلاق در شرع و قانون ما چند نوع ميباشد.
طلاق بائن: نوعي از طلاق كه رجوع درآن بدون عقد نكاح جايز نيست و آن را طلاق بات هم ميگويند مقابل طلاق رجعي.
طلاق خلع- طلاق خلعي:آن است كه به واسطه اكراهي كه از شوهر دارد با دادن مالي يا بخشيدن كابين خود از او طلاق بگيرد.
طلاق رجعي: طلاقي كه در مدت عده رجوع شوهر بدون عقد نكاح جايز است به خلاف طلاق بائن.
البته قصد بنده توضيح انواع طلاق نبود و فقط مقدمه اي جهت آشنايي اجمالي و ورود به مبحث اصلي خودمان مي باشد وگرنه طلاق از هر نوع كه باشد پسنديده نه خدا و نه بنده خدا مي باشد و آن راه حلي بوده كه خداوند براي آخرين مرحله كه هيچ دري براي سازش باز نشد طلاق واقع گردد.
اين قدر اين بحث حساس بوده كه خداوند يكي از سوره هاي قرآن را با نام طلاق نامگذاري كرده و آياتي هم به صورت پراكنده در اين باب در قرآن كريم آمده است. البته خداوند در اكثر اين آيات به داوري و صلح و سازش بين طرفين امر فرموده؛ مثلاٌ در آيه35 از سوره مباركه نساء آمده: »اگر مي ترسيد اختلاف و ناسازگاري ميان زن و شوهر(كارشان را به جدايي و طلاق بكشد)پس داوري از خانواده مرد و داوري از خانواده زن تعيين كنيد(كه با ميانجيگري داوران و بزرگان خانواده ها از جدايي و اختلاف جلوگيري و صلح و آشتي برقرار نمايند)البته اگر آن دو زن و شوهر قصد سازش و آشتي داشته باشند خداوند ميانشان سازگاري و صلح ايجاد مي نمايد كه يقيناٌ خداوند(به نيات و اعمال شما)آگاه است. «
البته در اينجا وظيفه شرعي هر مسلماني است كه جلو اين اتفاق تلخ را بگيرد زيرا جامعه به منزله يك پيكره و يك كشتي است كه بي تفاوتي نسبت به آن باعث هلاكت و سقوط همه جامعه مي شود و به تعبيري دود آن در چشم همه خواهد رفت.
در كارگاه آموزشي »همسرم مرا دوست بدار «يك استاد روانشناس بيان كرد: »بيشتر طلاق ها در ايران در سه سال اول زندگي رخ مي دهد كه در10سال اخير با رشد54درصدي روبرو بوده ايم. « همچنين دكتر صدر تصريح كرد:80 درصد بزهكاران جامعه فرزندان طلاق هستند.
بنده هم اين بيانات را طبق مشاهدات عيني و ملموسي كه داشته ام تأئيد مي كنم و اين بيانات همان تعبيري بود كه به كار بردم و ذكر كردم كه دود آن در چشم همه خواهد رفت.
اين فروپاشي خانواده ها كه آمار بالا و نگران كننده اي است ناشي از فرهنگ هاي غلط حاكم بر جامعه است كه در دوران هاي گذشته(يعني زمان پدران ما) وجود نداشته و در دهه هاي اخير به وجود آمده است.
در بحث طلاق، اكثر اوقات شاهد ازدواج هاي اجباري دختران و يا ازدواج هاي خياباني هستيم و اكثر طلاق هاي توافقي ناشي از اعتياد زوج و نابساماني هاي آن مي باشد.
از علل عمده ديگر طلاق كه ميتوان نام برد: فقر فرهنگي، مشكلات شديد اقتصادي، سوء ظن و شكاكيت نسبت به همسر، بي حجابي و بدحجابي در سطح جامعه است.
از عواقب و پيامدهاي طلاق هم مي توان به بزهكاري كودكان و نوجوانان، فساد و فحشا، اعتياد زنان، مردان و كودكان، استفاده از اين كودكان در توزيع مواد مخدر و ديگر فعاليت هاي غير مجاز، پرخاشگري و ناسازگاري كودكان،فرار از منزل و ولگردي آنان، افت تحصيلي، خودكشي زن يا شوهر و حتي كودكان اشاره کرد.
راهكارهاي پيشگيرانه:رعايت اصول اسلامي گزينش همسر، توجه به مسائل معنوي و ديني، پرهيز از خشونت هاي خانوادگي، تعديل توقعات، تأمين نيازهاي جنسي،آگاهي از اهميت و شرايط ازدواج، ازدواج عاقلانه، حمايت مالي اطرافيان، اشتغال مناسب، ساده زيستي، صله ارحام، عدم دخالت اطرافيان، پرهيز شديد از ازدواج هاي اجباري، داوري صلح جويانه، نپذيرفتن خرافه گويي و... اصولي هستند كه مي توان براي پيشگيري از طلاق انجام داد.
و در آخر دوباره بايد به خود تذكر دهيم كه تمام اين معضلاتي كه دچار خانواده و جامعه اسلامي گرديده:دوري از فرهنگ قرآني و اسلامي و احكام الهي مي باشد كه اگر به خود نياييم عواقب وخيمي در انتظار جامعه اسلامي ما مي باشد.