برعکس تولدها که معمولا خیلی پر سر و صدا نیستند و والدین و اطرافیان و اقوام نزدیک از آن باخبر میشوند و کامشان را با نقل و کلوچه شیرین می کنند، در مجموع مرگها و سوگواری ها، فراگیرتر و پرحاشیهتر و خبرسازترند. مگر آنکه فردی در گمنامی و غربت جان دهد.
اما مرگ و فوت رهبران، سلاطین، پادشاهان و خلیفه ها و افراد شناخته شده همچون هنرمندان، ورزشکاران، نویسندگان، شاعران و دانشمندان برجسته علاوه بر آنکه در عرصه حرفهای و موطنشان خبرساز می شود گاه جهانی نیز می گردند و پیرو آن واکنش های عجیب و غریبی هم به دنبال میآید. در همین چند سال گذشته واکنش ها به رویدادهای کشورهای عربی و به ویژه در عراق، لیبی، مصر، سوریه و... بسیار متفاوت بود. برای نمونه بسیاری از مرگ صدام حسین دیکتاتور سابق عراق و یا سرهنگ معمر القذافی رییس جمهور مادام العمر، مستبد و پیشین لیبی ابراز خوشحالی و شادمانی کردند؛ هر چند در مقابل، برخی را نیز بسیار غمگین و عزادار کرد. حکایت آنچه در پایان عمر رهبران بسیاری از کشورها روی می دهد گاهی شباهت زیادی به یکدیگر دارد اما تفاوت در میزان رضایت اکثریت قریب به اتفاق مردم و ملت آن کشور از عملکرد حکومتی و انسانی یا تلاش برای رفاه و حفظ منافع ملی، وطن و آزادی مردم در دوران زمامداری و خدمت آن رهبر است.
روز ششم آذرماه، خبرگزاری ها مرگ فیدل کاسترو را به نقل از برادرش به جهانیان مخابره کردند. کاسترویی که در بسیاری کشورها شناخته شده بود؛ در کشورهای کمونیستی سمبل مبارزه با استکبار جهانی و آمریکا بود و تقریبا در مجموع هواداران و پیروان مکتب کمونیست در این کشورها از او به عنوان مبارز و قهرمان خستگی ناپذیر یاد می کردند.
فیدل کاسترو که از خانواده ثروتمند و از زمین داران دهکده زادگاهش بود، به تدریج به سمت مبارزه برای فقرا و نیازمندان جامعه خویش کشانده شد و در نوجوانی به گروه های فعال سیاسی پیوست و در جوانی از جمله مبارزان و رزمندگان ارتش مخالف دیکتاتور وقت کوبا، پاتیستا به حساب می آمد. در 26 ژوئیه سال 1959 میلادی به کمک یار و همرزم شناخته شده اش چگوارا موفق به سرنگونی نظام مستبد کوبا شد، برپا شدن یک نظام کمونیستی در حیات خلوت آمریکا باعث دشمنی آمریکا و کوبا شد. دشمنیای که تا سال گذشته ادامه داشت و بیش از نیم قرن موجب تعطیلی سفارتخانه های دو کشور گردید. اما دوران حکومت فیدل کاسترو به سه دوره تقسیم می شود؛ دوره اول که تا قبل از نزدیکی و حمایت کامل شوروی سابق است، به سرکوبی مخالفان و ناراضیان از چالش های اقتصادی و هواداران رابطه با آمریکا گذشت که جنگ در خلیج خوک ها را نیز شامل می شود. در آن مقطع و سالها، کوبای کمونیست و انقلابی با مشکلات اقتصادی روبرو شد و بیشترین خفقان و دستگیری و بگیر و ببندها در آن سالها صورت گرفت.
دوره دوم مقطعی بود که شوروی سابق (روسیه)، که انقلابش موجب الهام گرفتن کمونیست های کوبا شد، به همکاری همه جانبه با کاسترو پرداخت و در ازای دریافت نیشکر از کوبا به این کشور اسلحه و نفت ارزان و مجانی می داد که این امر موجب رونق نسبی اقتصاد منزوی شده کوبا شد و تهدیدات بروز یک برخورد هسته ای در دوران جنگ سرد میان شوروی و آمریکا به دلیل توافق بر سر در اختیار قرار دادن پایگاه برای موشک های هسته ای شوروی در کوبا رخ داد؛ اقدامی که در زمان کندی با محاصره دریایی کوبا صورت نگرفت و شوروی عقب نشست.
دوره سوم بعد از فروپاشی شوروی (روسیه) را شامل میشود که وابستگی کامل اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیکی با ابرقدرت سابق موجب بروز چالش و مشکلات گسترده و نارضایتی عمومی شد و دوباره سرکوب ها و فرار از کوبا آغاز شد و شدت گرفت. طوری که سرازیر شدن نفت مجانی ونزوئلا و حمایت های دیگر هم پیمانان کوبا دردی را دوا نکرد و این روند ادامه یافت.
در سال 2006 به علت بیماری، فیدل کاسترو زمام حکومت را بعد از 47 سال پرچالش و تنش به برادرش واگذار کرد و خود همچنان رهبری حزب کمونیست را برعهده گرفت. نوزادی که در سال 1926 متولد شد به قهرمان و یا دیکتاتوری تبدیل شد که 57 سال از عمر 90 ساله اش در سرنوشت تک تک مردم کوبا و حتی فراتر از آن در خارج از کوبا تاثیرگذار بود.
پس گفتن اینکه او قهرمان و یا دیکتاتور بود یا سوگواری و اشک ریختن دوستدارانش در مقابل خرسندی و شادمانی مخالفان از مرگش، تعجبی ندارد. جایی به نقل از او و از کتاب صد ساعت با فیدل کاسترو خواندم: «نمی خواهم و اجازه ندادم هیچ خیابان، میدان، مدرسه و بیمارستانی به نام من نامگذاری شود. درآمد سالیانه من و اموالم هر ساله به صورت رسمی اعلام می شود. قسمتی از حقوقم را به دولت و مراکزی می بخشم. هیچ کتاب آموزشی حق ندارد از من بنویسد و یا تصویری از من چاپ کند. اعدام بهترین رفیق دوران مبارزهام را که وزیر نیز بود به علت فساد مالی و اثبات آن در دادگاه حکومت، تایید و برایش گریه کردم؛ مبارز و انقلابیای که فساد کند باید فاتحه کشور را خواند.»
این نمونه ای از ایده آل های حامیان و دوستدارانش است. اما در مقابل طی این سالها او بسیاری از آزادی خواهان و مخالفان سیاسی اش و هواداران برقراری یک نظام آزاد و دمکراتیک و مردم سالار را از بین برد. عده ای او را عامل فقر و فلاکت و ادامه و استمرار انزوای کوبا هم می دانند. حتی واگذاری حکومت به برادرش را در راستای تک صدایی و نظام پادگانی تلقی می کنند.به هر حال خرسندی و شادی کوبایی های خارج از کوبا و غم و سوگواری هوادارانش طی 9 روز سوگواری و عزای عمومی، برای مردمی که بنا بر وصیتش جسدش را سوزاندند و خاکسترش را در گورستانی در سانتیاگو دفن کردند، ملاک و گویای حقایق و قضاوت منصفانه نیست. از این رو مستبد و دیکتاتور خواندن و یا قهرمان و انقلابی بودن او را نیز باید به قضاوت تاریخ و آیندگان سپرد. هرچند برای چند روزی، زندگی و خبر مرگش انعکاس داده شد اما دوران و زندگی او برگی از تاریخ کوبا و بشریت است.