شنبه 3 آذر 1403 11/23/2024

به وب سایت رسمی روزنامه طلوع خوش آمدید

جمعه 8 بهمن 1400 ، 00 : 12

کد خبر : 24483

از 0 نفر 0

دولت ها در برابر غول های تجاری؛ آینده در اختیار کیست؟

دولت ها در برابر غول های تجاری؛  آینده در اختیار کیست؟

وحید جعفری زاده - دانشجوی دکترای مهندسی کامپیوتر

از سالها پیش بیشترین تولید ثروت در جهان توسط کمپانی های تجاری بزرگ انجام می شده است. از شرکتهای بزرگ و مطرحی مانند توتال، جنرال موتورز، نوکیا، سامسونگ، آرامکو گرفته تا مایکروسافت و هواوی و گوگل و این اواخر هم تسلا. وقتی به روابط بین این شرکت ها و دولتها نگاه می کنیم، می بینیم با گسترش تجارت جهانی و توسعه شرکتهای چندملیتی و بین المللی رابطه مالی دو سویه ای میان آنها برقرار بوده است، اما عمدتا این شرکت ها هستند که نقش بیشتری در تولید ثروت در کشورهای میزبان ایفا کرده اند؛ ولی آیا این رویه قرار است تا همیشه به همین شکل پیش برود؟ اساسا چرا غولها و ابرغولهای تجاری جهان که بعضا هم از نظر ساختار و تشکیلات و هم از نظر توان مالی و تجهیزاتی از دولتها بسیار بزرگتر هستند باید گوش به فرمان دولت ها باشند؟ آیا این معادله نیز مانند بعضی معادلاتی که در سالهای اخیر دگرگون شده، تغییر می‌کند؟

مقدمه را با مثال ورزشی آغاز کنیم

بهتر است قبل از ادامه بحث، یک اتفاق تاریخی را که سال قبل افتاد مرور کنیم؛ اتفاقی که اگر چه در دنیای ورزش افتاد، اما ممکن است در آینده مابه‌ازاهای بزرگتری در دیگر حوزه ها داشته باشد! در آوریل 2021، دوازده تیم اروپایی از سه کشور با انتشار بیانیه ای اعلام کردند می خواهند به صورت مستقل یک لیگ جدید در اروپا تشکیل دهند و با قواعد خود در این لیگ جدید بازی کنند، با توجه به اینکه این لیگ جدید از پرطرفدارترین و مطرح ترین باشگاههای جهان تشکیل می‌شد، پیش بینی این که این لیگ به زودی به معتبرترین رقابت فوتبالی در جهان تبدیل خواهد شد، چندان دشوار نبود. اما آغاز این لیگ جدید عملا لیگهای داخلی کشورها و معتبرترین رقابت های قبل از آن را به طور مستقیم تحت تاثیر قرار می‌داد و همه توجه ها و درآمدها و تبلیغات را به سوی خود جلب می کرد، بنابراین بلافاصله مدیران بالاترین نهادهای فوتبالی در جهان مقابل آن جبهه گرفتند؛ در راس آنها روسای فیفا (فدراسیون جهانی فوتبال) و یوفا (فدراسیون فوتبال اروپا) به شدت به سوپرلیگ تاختند و تلاش کردند تا جلوی تولد آن را بگیرند. از جمله اتفاقات قابل تامل مذاکرات فشرده و سنگین آنها با سیاسیون به ویژه بوریس جانسون نخست وزیر انگلستان و امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه بود که در نهایت باعث شد تا با فشار این قدرتهای سیاسی فرایند سوپرلیگ که قرار بود چند ماه بعد رسما آغاز شود، متوقف شود، حال آن که در قوانین فیفا و سایر فدراسیون های زیرمجموعه آن از جمله یوفا همواره بر عدم دخالت سیاسیون و دولتها در فوتبال تاکید و با متخلفان برخورد قانونی می‌شده است! اما به محض این که قدرت، درآمد و موجودیت آنها با تهدید مواجه شد، دست به دامن همین سیاسیون و دولتها شدند تا موفق شوند از خود دفاع کنند! در جهان از این رخداد (تاسیس سوپرلیگ) با عناوینی همچون انقلاب، کودتا، توطئه و زمین لرزه یاد شد، اما چرا؟ موشکافی این اتفاق در ادامه بحث ما را یاری خواهد کرد. علت به اصطلاح کودتای این تیمها، این بود که در طول سالیان متمادی، فدراسیون های فوتبال در جهان بر همه اتفاقات فوتبالی حکمرانی می کردند و از این راه (و در قالب برگزاری رقابت های معتبر جهانی) هم قدرت قابل توجهی به دست آورده بودند و هم درآمد کلانی را به جیب می زدند، اما سهم بسیار کمی از این درآمد به باشگاهها می رسید، به ویژه باشگاههای بزرگ و پرطرفدار که از یک طرف بیشترین درآمد را نصیب فدراسیون ها می کردند، ولی درآمد اندکی عایدشان می شد و به جز برای چند تیم اول، عملا امتیاز ویژه ای در نظر گرفته نمی شد. از سوی دیگر فدراسیون ها برای افزایش درآمد با استفاده از قدرت خود فشار بیشتری به باشگاهها وارد می کردند، از افزایش تعداد مسابقات (که باعث افزایش درآمد فدراسیون ها و خستگی و فشار بیشتر به باشگاهها می شد) تا برگزاری مسابقات در کشورهای ثالث مانند چین و عربستان. اگر بخواهیم تغییر درآمد را به صورت عددی مقایسه کنیم مطابق آمار رسمی، یک تیم در صورت قهرمانی در اروپا در بهترین حالت 120تا 130 میلیون یورو درآمد کسب خواهد کرد اما قهرمان سوپرلیگ می تواند به درآمدی در حدود 400 میلیون یورو دست پیدا کند؛ همچنین به تیمهایی که عضویت در سوپرلیگ را بپذیرند در همان ابتدا حدود 450 میلیون یورو داده می‌شود! با مقایسه این اعداد تفاوت فاحش بین گردش مالی و درآمدها عیان می شود.

حال اگر فرض کنیم همان طور که آن 12 تیم با این فلسفه که چرا وقتی عمده درآمد یوفا به واسطه ماست اما سهم کمی نصیبمان می شود پس ما که ابزار و اعتبار داریم چرا خودمان دست به کار نشویم، تصمیم به طغیان گرفتند؛ آیا ممکن نیست که کمپانی های بزرگ روزی علیه دولت ها دست به طغیان و شورش بزنند؟ وقتی این غولهای تجاری چنین ثروت عظیمی دارند، طبیعتا می توانند هم نیرو جذب کنند، هم زمین و تجهیزات بخرند، هم قوانین و دستورالعمل وضع کنند و حتی تجهیزات و نیروی نظامی استخدام کنند؛ در شرایطی که آنها چنین پتانسیل هایی دارند، چرا باید زیر یوغ و نظارت دولتها باشند؟

کمپانی های بزرگ علیه دولت ها

اگر فرض را بر این بگیریم که روزی این اتفاق بیفتد، بیایید تصور کنیم دنیا چگونه خواهد شد؟ اول از همه احتمالا در چنین شرایطی معنی مرزهای جغرافیایی و کشورها از بین خواهد رفت چرا که غول های بزرگ تجاری در نقاط مختلف جهان ساختمان و تجهیزات و تشکیلات دارند و از سویی بسیاری از تجهیزات و ساختمانهای این غولها در یک نقطه جغرافیایی در نزدیکی هم قرار دارد، بنابراین عملا خط کشی مرزی بی معنا می شود! مردم به جای اینکه زیر نظر، پرچم و قوانین کشورها باشند، فارغ از اینکه کجا زندگی می کنند، تحت لگو و قواعد مشخص یکی از این کمپانی ها زندگی و کار خواهند کرد؛ برای این منظور احتمالا هر کدام از شرکتهای حاکم آن روز برای خود یک نظام و چارچوب قانونی و حقوقی وضع خواهند کرد و هر شخصی با پذیرش عضویت در آن شرکت ، پیرو این نظام و چارچوب خواهد شد، همچنین اعضای هر شرکت از امتیازات و مزایای ویژه آن شرکت هم بهره مند خواهند شد که احتمالا در این بخش ها به صورت رقابتی تعریف و تدوین می شود. دولتها به معنای فعلی وجود نخواهند داشت و تنها نهادهایی به نمایندگی از هر شرکت در گستره های جغرافیایی جهانی و به فواصلی مشخص ایجاد می شوند تا به مردم و اعضای خود ارائه خدمت کنند. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، احتمالا معنای مهاجرت کاری یا مهاجرت برای زندگی بهتر نیز کمرنگ خواهد شد چرا که هر فرد می تواند بدون تغییر محل جغرافیایی زندگی خود، با تغییر عضویت به یک شرکت دیگر، از مزایا و امکانات آن بهره مند شود. شاید شبکه های موبایل یک مثال ملموس مشابه برای ما باشند.

 مثال استفاده از خدمات اپراتور موبایل

در یک خانه هر کدام از اعضای خانواده ممکن است از خدمات یک اپراتور موبایل استفاده کنند، مثلا ممکن است یکی از فرزندان از همراه اول استفاده کند و دیگری از ایرانسل و نفر بعد از رایتل؛ طبیعتا هر کدام از آنها از مزایای اپراتور خود بهره می برند و البته محدودیت ها و قواعد آن اپراتور را هم پذیرفته اند و هر لحظه می توانند، اپراتور موبایل خود را تغییر داده و به شبکه دیگری مهاجرت کنند؛ احتمالا این آینده ای که از آن صحبت می کنیم نیز شرایطی مشابه با مثال اپراتورهای موبایل برای انسانها خواهد داشت و هر فرد می تواند کمپانی خود را انتخاب کند یا تغییر دهد با این تفاوت که این انتخاب در همه ارکان زندگی او نقش خواهد داشت!

بعضی ها معقتدند اینکه دولتهایی مانند آمریکا اجازه نمی دهند، شرکت یا شخصی بیش از حد بزرگ شود هم ترس از همین آینده است! مثلا می بینیم روزی اپل و استیو جابز به یک غول تبدیل می شود و روزی مایکروسافت و بیل گیتس مقابلش قد علم می کند، روزی گوگل قدرت می گیرد، پس از مدتی فیسبوک و مارک زاکربرگ و مدتی بعد هم تسلا و ایلان ماسک.

چرا دولتها، غولهای جدید اقتصادی را ایجاد یا حمایت می کنند؟

آنها معتقدند این سیاست فکر شده دولتها و سیاسیون است که همواره سعی می کنند تا غولهای جدیدی ایجاد کنند تا در مقابل قبلی ها قد علم کنند و توجهات و قدرت تجاری و اعتباری را به سمت خود ببرند و بعد از مدتی، کمپانی جدیدی را به همان شکل و دلیل مقابلش (البته در پشت پرده و به طور غیرعلنی) حمایت می کنند.

اما همانطور که هنوز ایده سوپرلیگ به صورت کامل از بین نرفته و حتی سه باشگاه از 12 باشگاه هنوز حاضر نشده اند از قرارداد خارج شوند و به همین دلیل ممکن است روزی دوباره سوپرلیگ به صورت جدی تر احیا و حاکم شود، این کمپانی ها هم ممکن است روزی تصمیم به طغیان بگیرند! از جمله نشانه هایی که این فرضیه را تقویت می کند، ورود فناوری های جدیدی است که پیش زمینه های این اتفاق را فراهم می کنند. به عنوان مثال رمزارزها و فناوری بلاک چین (Block chain) همانطور که می دانیم با این هدف طراحی شده اند که امکان نظارت از سوی دولت ها و شخص ثالث از بین برود و خود زنجیره در کنار هم بتوانند چنین کاری انجام دهند. از طرفی توسعه فناوری اینترنت اشیا (Internet of things) هم امکان نظارت و کنترل متمرکز، غیرمتمرکز و هوشمند را به طور همزمان فراهم کرده است. اخیرا هم با معرفی مفهوم متاورس (metaverse)، این حلقه تکمیل تر شده و زندگی در جهان مجازی قدرت بیشتری به غولهای اقتصادی به ویژه غولهای فناوری می دهد.

شاید بتوان گفت مهمترین عامل همه این بحثها چه سوپرلیگ اروپا چه منازعات سیاسی و چه اقدامات کمپانی های تجاری در یک کلام خلاصه می شود و آن هم «پول» است. اگر این ایده را قبول کنیم، شاید ایجاد این تغییرات در جهان آینده «ناگزیر» باشد! البته بدیهی است که وقوع چنین تغییرات بزرگی، تابع اتفاقات و شرایط متعدد و گوناگونی است و همین اتفاقات و شرایط است که در نهایت مسیر آینده جهان را تعیین می کند.

 


ارسال دیدگاه Post comments


آخرین عناوین « اندیشه »

صفحه اینستاگرام روزنامه طلوع کانال واتس اپ روزنامه طلوع

پربازدیدترین ها