دكتر شريعتي اززبان خودش : لازم مي بينم تشيع خود را صريحاً اعلام نمايم واصول اعتقادي راكه در تمام عمر بر آن بوده ام وتمام دوران جواني وبيست سال تحصيل وتعليم ونوشتن وگفتن وكارفكري واجتماعي ام را نثار آن كرده ام، به عرض برسانم، من علي شريعتي، متهم به هر اتهامي كه مي توان بر زبان آورد، معتقدم به :
1- يگانگي خدا .
2 -حقانيت همه ي انبياء از آدم تا خاتم .
3 -رسالت وخاتميت حضرت محمد(ص )
4- وصايت و ولايت وامامت علي بزرگوار .
5-اصالت عترت به عنوان تنها باب عصمت براي ورود به قرآن وسنت .
6-اعلام وصايت و ولايت علي بوسيله پيغمبر، نه تنها در غديرخم، بلكه در 21 مورد ديگر در زندگي پيغمبر، كه همه را استنادكرده ام وتدريس نموده ام .
7- شورا (بيعت واجماع، دموكراسي) يك اصل اسلامي است؛ اما در موقعي كه اصل فوري تر<وصايت متكي به وحي> وجود ندارد وتوسل به اين اصل شورا در<سقيفه> سوء استفاده از يك حق بود، براي پايمال كردن حق بالاترديگر يعني وصايت پيغمبر(ص) وحق علي(ع .)
8 -پيغمبر اسلام داراي دو رسالت بود، يكي ابلاغ وحي(نبوت) وديگر بنياد امّت (امامت) رسالت اولش در حيات خودش ختم شد، اما رسالت دومش، در طي چند نسل پيوسته(سه قرن) تحت رهبري پيوسته ي خود او واوصياء دوازده گانه بايد تحقق مي يافت وختم مي شد، بنابراين پيغمبر، خاتم رسالت< نبوتش> است، خاتم النبيين، وائمه خاتم رسالت<امامت> او، اما تاريخ از سقيفه به بعد كم كم منحرف شد واسلام در تاريخ، دو مسير جداگانه گرفت، اسلامي كه در طبقه ي حاكم و بوسيله حكام و ائمه ي وابسته به حكام پروده شد، وتشيع اسلامي بود كه در طبقه ي محكوم ودر ميان مردم مظلوم وعدالت خواه جريان داشت .
9- عصر غيبت( از زمان غيبت امام آخرين تا ظهورآخرالزمان) عصر مسئوليت رهبري اجتماعي مردم است ودوران انتخاب رهبر به عنوان< نيابت امام> بوسيله مردم .
10- اصل انتظار فرج بعد از شدت، به عنوان< انتظار مذهب اعتراض> به عنوان فلسفه جبر تاريخ يا، زوال قطعي نظام ظلم اجتماعي وتبعيض طبقاتي، بر خلاف آنچه مي گويند، اعتقاد به اين است كه، هر وقت مردم در برابر ظلم حاكم عالم قيام كردند، قائم مي رسد واينكه امام موعود منتظرمسلح قائم به شمشيرمنتقم عدالت گستر وآزادي بخش مردم جهان، در حقيقت منتظر ما است .
11 -امامت وعدالت دو اصل مذهب شيعه است وتوحيد ونبوت ومعاد سه اصل دين اسلام، تعبير درستي نيست وشيعه را متهم مي كند كه عبارتست از مذهبي كه دو پنجم اسلام است و دوپنجم بقيه اش چيز ديگر، من معتقدم كه توحيد ونبوت ومعاد سه اصل دين است به معناي اعم، زيرا اگر هريك از اين سه كم باشد، دين نيست وقرآن دو اصل امامت وعدالت را اضافه دارد وشيعه هيچ نيست جز اسلام، يعني قرآن وسنت، يعني اسلام منهاي خلافت سياسي، قوميت نژادي واشرافيت طبقاتي واين يعني همان تشيع علوي وتسنن محمدي .
12- معتقدم به تقليد( به معني تقليد مردم از متخصص در فروع عملي، فروع دين احكام فقهي، يعني تقليد فني وتخصصي، يا علمي نه عقلي وفكري ونه در اصول اعتقادي )
13- به تقيه ( نه از ترس ، براي حفظ ايمان، نه تقيه فرد غير مسئول وبيكاره، تقيه افرادي كه پنهاني در راه ايمان وپيروزي حق، عدالت وامامت تلاش مي كنند و در برابردشمن، يعني اصل راز داري در مبارزه ونيز تقيه شيعه درجامعه ي بزرگ اسلامي، در برابر اهل سنت، براي جلوگيري از جنگ مذهبي، تعصبات فرقه اي وبراي ايجاد محبت و وحدت اسلامي در قبال دشمن مشترك .
14 -به جهاد يعني كوشش علمي آزادي افراد متخصص آگاه براي جستجوي دائمي حقايق اسلامي وتكامل در فهم اسلام وپاسخ گويي به مسائل جديد وشرايط متحول زمان وجامعه ونياز ها ودشواري هاي ويژه ي هر عصري ونسلي .
15- به مرجعيت علمي وبه نيابت امام، براي رهبري فكري، اجتماعي وبسيج نيروها وبكارگيري همه ي قدرتها وامكانات در راه پيروزي دين خدا وزندگي خلق وآگاهي مردم نسبت به عقيده شان وسرگذشتشان .
16- به پرداخت زكات وسهم امام، براي تأمين بودجه اقتصادي در راه اداره تشكيلات علمي واجتماعي وتحقق برنامه ها وهدف هاي عملي جامعه ي شيعي .
17- به برگزاري مراسم عاشورا وذكر واحياي خاطره ي ائمه وتشكيل دوره ها وجلسات مذهبي و حتا اشك، نه به عنوان يك سنت موروثي، طبق معمول، بلكه براي آمرزش توده مردم، آگاهي جامعه وزنده داشتن هميشگي مكتب شهيدان، نه فقط عزاداري، زيرا كسي نمرده است، شهيد زنده وجاويد است، حي وحاضر است، عزادار نمي خواهد پيرو مي خواهد، شيعه به معني پيرو علي است وحسين وزينب وخاندان پيغمبر، وپيروي يك عمل عيني است، نه پرستش، كه بر خلاف توحيد است، و نه تنها عشق تنها، بي شناخت وبي عمل كه يك امر عاطفي است .
18- به توسل وشفاعت پيغمبر وائمه وحتا خاك شهيد بزرگ راه حقيقت وحريت وعدالت حسين نه به اين معني كه عامل كسب نجات ناشايسته باشند، بلكه بر عكس، عامل كسب شايستگي نجات اند، در رستخيزنيزكساني از شفاعت بهره مند مي شوند كه واجد صلاحيت باشند .
19- به نيايش نه به عنوان وسيله تخدير، جانشيني عمل ومسئوليت، راه نجات فردي وراه فردي نجات، بدون توجه به سرنوشت مردم اسير، بلكه درست بر عكس، به عنوان عامل نيرومندي در پروش ارزشهاي متعالي انساني وطرح خواست هاي بلند جمع وتلطيف وتكامل روح خشن ورسوبي بشري ودر كاملترين شكل نيايش، نيايش در مكتب سجاد يعني تجلي عشق، نياز، آگاهي و مبارزه .( ميز گرد پاسخ به سؤلات وانتقادات، ص180 )
دكترشريعتي، صادقانه خود را معرفي مي كند، در جامعه اي كه حكومتش با اين تفكر مخالف است وبا آن عناد مي ورزد، نه تنها حكومت وقت با عقايدش مخالف است ، بلكه بسياري از روشنفكران غرب زده وشرق زده ي گرفتار ايسم هاي وارداتي، او را مرتجع واپسگرا وطرفدار ارتجاع سياه معرفي ميكنند .