مقاله حاضر که با روش تحقیق وتحلیل متون اسلامی به استناد دیدگاههای ائمه اطهار(ع) صورت گرفته است به شناخت و بررسی زمینههای رواج تملق گرائی در ساختارهای مختلف جامعه و پیامد های آن می پردازد .
از دیدگاه ائمه اطهار(ع) مهمترین زمینه های این آسیب ها در ساختارهای جامعه عبارت است از: ریاست طلبی، حب دنیا، بحران هویت، فقر، فساد رهبران و مدیران حکومتی، خودنمائی، نا امیدی از رحمت الهی، سود جویی، حرص و طمع، فریب شیطان، ترس و اضطراب، طبیعت گرائی، احساس حقارت، مشکلات خانوادگی، عدم ثبات شخصیت، از خود بیگانگی و موارد دیگری که باعث عدم پیشرفت جامعه میشود. دامنه این گونه آسیبها را باید در نوع تربیت افراد ودامنه اعتقادات آنها ریشه یابی و کالبدشکافی نمود.
از منظر ائمه اطهار(ع) مهمترین راههای جلوگیری از این آسیبها در ساختارهای مختلف جامعه عبارتست از: اعتقاد راسخ به دین اسلام، صداقت رهبران، خدمت خالصانه، جهاد با نفس اماره، ترویج امر به معروف و نهی از منکر، پرهیز از خودخواهی و خودرائی از بین بردن فقر، یاد خدا، حب خدا، بسط عدالت اجتماعی، دوری از دنیاپرستی و شناخت محرومیتها.
با توجه رواج تملق گرائی در جامعه به اینکه یکی از اهداف اخلاقی اسلامی تزکیه و تهذیب نفس و رشد فضایل و مکارم اخلاقی، براساس ایمان به خدا و تقوی می باشد و با الگو قرار دادن ائمه اطهار(ع) برای مدیران، مربیان، معلمان و دست اندرکاران آموزش و پرورش نسل آینده لازم است که آموزش دین و احکام آن به طور صحیح و ساده و روان و جذاب ارائه شود و از هر گونه پیچیدگی و سخت جلوه دادن آن امور بپرهیزند و همچنین از انجام آن فرامین به صورت اجبار و تلقین خودداری کنند و به فراگیران آداب اسلام اجازه تفکر و تصمیم گیری و انتخاب را بدهند .
همچنین مدیران و روسا و همه خدمتگزاران که در هر پست و مقامی هستند باید بدانند که خودشان الگویی برای کارمندان و کارگزاران هستند و قبل از موعظه و پند دادن به آنان اول باید خودشان را اصلاح کنند و از هرگونه تملق گرائی و افراد متملق دوری کنند و رفتار پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) در خودشان پیاده کنند و به صورت عملی کار کنند و مطمئن باشند که اگر آنها اصلاح شوند و بر طبق موازین شرعی و اسلامی کار کنند، زیردستان هم رعایت میکنند و همانطور رفتار میکنند .
فرا گرفتن قرآن وراهکارهای ارائه شده توسط ائمه اطهار(ع) و عمل به دستورات آنها در زندگی بسیار اساسی و باعث جلوگیری از بروز هرگونه فساد اخلاقی از جمله تملق و سقوط انسان میشود، بسط و گسترش روحیه تملق گرائی در جامعه باعث تزلزل، فرو پاشیدن ، انحطاط و در نهایت نابودی ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میشود.
بنابراین باید سعی کافی در این زمینه مبذول داشت تا افرادی برای پستهای حساس جامعه به کار گرفته شوند که دارای این ویژگیها باشند: آگاه، خدا محور، تقوا گرا، عادل و منصف، متواضع و فروتن و خیرخواه و با توجه به سخنان امام علی(ع) در نهج البلاغه و سفارشات ایشان درباره مدیران و کارگزاران حکومتی و حساس بودن تصدی آنان، باید مدیرانی را انتخاب نمود که از نظر اخلاق سیاسی، اعتقادی، اجتماعی، فرهنگی و... برتر و نمونه باشند و تقوا را سرلوحه کار خود قرار دهند تا بتوانند ضعفها و گرایش های ضد انسانی و ضد اخلاقی که احیاناً در زیر دستان ایجاد میشود را با درایت خویش کشف نموده و آن را حل و فصل نمایند.
مفهوم «تملق» در فرهنگ لغات
در فرهنگ لغت معین «تملق»به معنای چاپلوسی کردن و چرب زبان کردن آمده است و فعل امر آن «مَلّق»به معنای «چاپلوسی کن»و «چرب زبانی کن» (محمدمعین،1377، دوره 6 جلدی، جلد1: 1142)
و در لغت نامه دهخدا «تملّق»به معنای چاپلوسی کردن، فروتنی کردن، تملق کردن، مدح کردن، مدح گفتن آمده است. ( دهخدا، جلد26: 243)
و در لغت نامه آکسفورد «تملق» (Flattery)یا (Lip service)به معنای چاپلوسی کردن، مدح گفتن، آمده است. (آکسفورد، جلد5: 446)
بررسی مفهوم تملق از بعد روان شناسی
روان شناسان معتقدند اشخاصی که در محاوره کرارا از صفات عالی مانند: عالیترین، بهترین، قشنگترین، بینظیرترین و... استفاده میکنند و روی آن کلمات تاکید مینمایند، احتمالا وسیله دفاعی عکس العمل سازی را به کار میبرند. آنچه معمولا به عنوان «تملق گویی»میخوانیم طریق دیگری از بروز وسیله دفاعی است زیرا شخص متظاهر کاملا برخلاف انگیزهها و تمایلات واقعی خویش که در شرایط خاص محیط مطرود است، رفتار میکنند . (شکوه نوابی زاده ، 1380: 145)
انسانهایی که دچار ضعف شخصیت هستند و احساس حقارت دارند برای رهایی از این احساس و ابراز وجود به غلو کردن در مورد خود و دیگران میپردازند و اغلب درباره مسائل و یا حوادث زندگی غلو میکنند و شروع به تملق گویی میکنند تا توجه دیگران را به خود جلب کنند. (عباس فرهادی ، 1376 : 39)
واکنش مثبت و بیش از اندازه بعضی افراد نسبت به چاپلوسی دیگران، ناشی از نگرشهای خودکم بینی است و به نظر میرسد این کار به او کمک میکند تا احساس کفایت را در خود بهبود بخشد و این از نشانههای نگرشهای خود کم بینانه و احساس حقارت و بیکفایتی در زندگی است که منجر به تملق گویی میشود . (شکوه نوابی زاده ، 1380: 97)
بررسی مفهوم تملق از منظر قرآن کریم
خداوند در فرازی زیبا در قرآن کریم می فرماید: «وَ لا تَدعُ مِن دُونِ الله ما لایَنفَعُکَ و لا یَضُرُکَ....» «و مخوان از غیرخدا آنچه نفع نمیبخشد تو را و ضرر نمیرساند تو را پس اگر کردی پس به درستی که تو در این هنگام از ستمکاران خواهی بود» (یونس/106)
و در جایی دیگر می فرماید: «فَلا تَدعُ مَعَ ایهاً....»«پس مخوان با خدا الهی دیگر پس بشوی از عذاب کرده شدگان» (شعرا/212)
و در سوره مبارکه عنکبوت میفرماید: «ولا تَدعُ مَعَ اللهِ ایهاً اخَرَ...»
«وهرگز با خدای یکتا که جز او خدایی نیست دیگری را به خدائی مخوان و بدان که هر جزئی جز ذات پاک الهی هلاک ونابود است. فرمان و سلطنت عالم با او و رجوع همه خلایق به سوی اوست.»
آنچه در آیات فوق استفاده میشود اینست که انسان نباید جز از خداوند که مالک واقعی انسان است چیزی بخواهد و خواستن از خدا مایه عزت و خواستن از غیر خدا مایه ذلّت فرد میشود و در واقع نوعی تملق به شمار می رود.
بررسی مفهوم تملق از منظر پیامبر(ص)و ائمه اطهار (ع)
مرد اعرابی به حضور پیامبر رسید و گفت مگر نه اینست که تو از جهت والدین از همه ما بهتر و از جهت اولاد از همه ما شریفتری؟ در ایام جاهلیت بر ما مقدم بودی و هم اکنون در اسلام رئیس ما هستی.
رسول اکرم(ص) از این سخنان به خشم آمده به مرد اعرابی فرمود: «زبانت در پشت چند حجاب قرار دارد؟»جواب داد: دو حجاب، یکی لبها و دیگری دندانها. فرمود: «هیچیک از این دو مانع، نتوانست حدّت زبان ترا از ما بگرداند؟ سپس به علی(ع) فرمود: برخیز زبانش را قطع کن(او را ساکت کن)
آن حضرت حرکت کرد. چند درهمی به وی داد و خاموشش ساخت. سخن پیامبر اکرم(ص) به حدی شدید و تکان دهنده بود که حضّار تصور کردند حضرت علی(ع) زبان او را قطع خواهد کرد. پیامبر(ص) با این نوع برخورد مراتب ناراحتی و عدم رضایت خود را آشکار نمود. و به همه حضّار فهماند که تملق و چاپلوسی از عیوب بزرگ اخلاقی است و مسلمانان باید جداً از این خوی ذلت بار و موهن برحذر باشند. (محمدتقی فلسفی، 1397ق، جلد1 :198 )
بررسی مفهوم تملق از دیدگاه امام علی(ع)
«ستودن بیش از آنچه سزاوار است نوعی چاپلوسی، و کمتر از آن درماندگی یا حسادت است».
(محمد دشتی، 1378، حکمت 348)
و امام مجدداً میفرماید: «آبروی تو چون کوه یخی جامد است که درخواست، آن را قطره قطره آب میکند. پس بنگر که آن را نزد چه کسی فرو میریزی. » (محمد دشتی، 1378، حکمت 347)
امام حسین (ع) می فرماید:«آنگاه که در سختیهای روزگار گرفتار آمدی، برای نجات به خلق خدا روی نیاور و جز از خدای متعال که تقسیم کننده روزیهاست نخواه: که اگر زنده بمانی و غرب و شرق عالم را بگردی. با کسی که بتواند خوشبختت کند یا بدبخت سازد جز خدا برنخواهی خورد.(محمد شریفی، 1377: 918)
با کمی تعمق در آیات و روایات فوق درمی یابیم که:
1-خواستن از غیر خدا نوعی تملق است و این تملق انسان را بجایی نمی رساند و باعث ذلت و خواری انسان می شود.
2-تملق از عیوب بزرگ اخلاقی است. که باعث خشم خدا و رسول خدا می شود.
3-رزاق واقعی فقط خداست پس باید از او بخواهیم و به او توکل و اعتماد داشته باشیم.ارزشهای اخلاقی و بی نیازی و قناعت و حفظ آبرو و عزت نفس در دوری از تملق و چاپلوسی می باشد.
ساختار جامعه»
مفهوم ساختار در فرهنگ لغات
در فرهنگ لغت معین کلمه «ساختار» به شکل(ساخت+ار) معنا نشده بود ولی معنی کلمه ساخت با انواعی دیگر مانند(ساخت+مان) و (ساخت+ پاخت) و (ساخت+ساز) بود که معنایی شبیه هم و در یک حدود داشتندو درکل (ساختار) در حواشی کلمه (ساختمان) می توان بکار برده و به معنی ترتیب و اجزاء و بخش های یک جسم آمده است. (محمدمعین،1377، دوره 6 شش جلدی جلد 2 : 1786)
در لغت نامه دهخدا «ساختار»به شکل (ساخت+ار) نبود ولی به شکل (ساخت+ مان) و (ساخت+ ن) و (ساخت+ گی) و (ساخت+ کاری) بود که معنای کلمه ساختمان یا ترکیب (ساخت+ مان) از همه نزدیکتر به کلمه (ساختار) بود که اجزای تشکیل دهنده، یا ترتیب و بخش های یک شی یا یک جسم مانند «ساختن»و «بنا کردن»را بیان می کند. (علی اکبر دهخدا، 1377، جلد 28 :34)
در لغت نامه آکسفورد «ساختار»(structure)به معنای متعددی آمده است از جمله می توان به معنای (ساختمان، ترکیب، سازگان، بناء، ساختکار، ساخت، بنیان) اشاره کرد. (آکسفورد، 1998، جلد 5 : 1186)
«ساختار» یا ساخت اجتماعی از دیدگاه جامعه شناسان
(آنتونی گیدنز Giddens, Anthony)، در کتاب جامعه شناسی خود مفهوم ساختاریا ساخت اجتماعی را به این صورت می نویسد که.
ساخت اجتماعی به این واقعیت اشاره می کند که جوامع متشکل از کنشهای اتفاقی نیستند بلکه یک خصلت پایدار و سازمان یافته ای دارند. ساخت جامعه به نظم و ترتیبهای اساسی، یا الگویابی روابط اجتماعی در میان مردم اطلاق می گردد. ساخت اجتماعی را می توان به تیرآهنهای یک ساختمان، یا اسکلت بدن تشبیه کرد، اما باید خیلی مراقب باشیم که در استفاده از این گونه تمثیل ها زیاده روی نکنیم. جوامع تنها تا آنجا که افراد فعالیتها را در زمینه های مختلف زندگی اجتماعی تکرار می کنند دارای الگوهای مشخص سازمان هستند. ویژگیهای ساختی جامعه رفتار ما را به عنوان افراد شدیداً تحت تأثیر قرار می دهد. درعین حال، ما در کنشهایمان آن ویژگیهای ساختی را باز می آفرینیم و نیز تا اندازه ای تغییر می دهیم. (آنتونی گیدنز، 1989 :786)
«ساخت یا ساختار» از نظر دکتر منوچهر محسنی
دکتر منوچهر محسنی که از جامعه شناسان بنام کشورمان می باشد در کتاب خودش تحت عنوان جامعه شناسی، می نویسد
«برخی از سازمانها دارای ساختار خیلی محکمی هستند بدین نحو که قدرت بسیار متمرکز دارند و رویه ها استاندارد شده هستند و اختیار عمل گروه ها و یا افراد خیلی محدود است. و سازمانهایی که «ساختار»خیلی مستحکمی ندارند. حالت تمرکز کمتری دارند. برحسب این تعریف، جوامع و سازمانها دارای ساختاری هستند که این ساختارهای سازمانی مجموعه متوازنی از هنجارها، انتظارات، قواعد و رویه های مکتوب و غیرمکتوب و یا رسمی و غیر رسمی است.
(منوچهر محسنی، 1376 : 156)
ساختار جامعه از نظر دیدگاه استاد مطهری
استاد مطهری «رحمه الله»در کتاب جامعه و تاریخ ترجیحاً و به کرات بجای کلمه «ساختار جامعه»کلمه «ترکیب جامعه»بکار برده است. وجامعه و ساختار آنرا حاصل ترکیب و تأثیر و تأثر این اجزاء برهم می داند و می گوید: «ترکیب جامعه از افراد، ترکیب اعتباری است یعنی در واقع ترکیبی صورت نگرفته است ترکیب واقعی آنگاه صورت می گیرد که یک سلسله امور در یکدیگر تأثیر نمایند و از یکدیگر متأثر گردند».
«در ترکیب جامعه با فرد ترکیب، ترکیب واقعی است، زیرا تأثیر و تأثر و فعل و انفعال واقعی رخ می دهد و اجزای مرکب که همان افراد اجتماع اند، هویت و صورت جدید می یابند».
«جامعه از نهادها و تأسیسات اصلی و فرعی تشکیل شده است این نهادها و تأسیسات به یکدیگر وابسته و پیوسته اند. که این نهادها عبارتند از نهادهای سیاسی، اقتصادی، تربیتی، فرهنگی، قضایی، مذهبی، که تغییر در هر نهادی موجبات تغییراتی در نهادهای دیگر می شود». (مرتضی، مطهری، 1377: 26 تا 24)
درواقع نهادها جامعه، همان ساختارهای جامعه می باشند که زیرساخت های جامعه را تشکیل می دهند و اساس و بنیان آن جامعه را تشکیل داده و پایه ریز تغییرات بنیادین اساسی در روند رشد و توسعه یا رکود و سقوط آن جامعه می شود.
ساختارهای سیاسی جامعه
از آنجا که علم سیاست به مطالعه قدرت و پوششهای موجود درون حکومت و ساختار صوری حکومت و امور مربوط به حاکمیت و کارکردهای آن و همچنین «بوروکراسی»(دیوان سالاری) و کوششهای درونی آن را تحت عنوان مطالعه قرار می دهد از این رو نویسنده کتاب مبانی علم سیاست (عبدالمجید ابوالحمد) هدف عمده سیاست را حفظ امنیت خارجی کشور و تامین عدالت اجتماعی جامعه می داند .
هارولدژ . لاسکی ، جامعه شناس و استاد علم سیاست . موضوع سیاست را مطالعه «دولت»می داند و در تعریف دولت بیشتر دولت سیاسی را مدنظر قرار می دهد و می نویسد : «دولت سازمان اجتماعی مهمی است که از طریق قوانینی که به وسیله حکومت ، وضع و اجرا شده اند در سرزمینی با مرزهای معین نظامی ، برقرار می کند .»و دولت را متضمن سه اصل می داند :
1-حکومت یا سازمانی که برای نظام اجتماعی قدرت کافی داشته باشد .
2-سرزمین معینی که دارای مرزهای مشخص باشد .
3-گروه کثیری از مردم که د اخل مرزهای آن سرزمین به سر می برند و زیر سلطه حکومتند.
به این ترتیب اگر این سه عامل نباشد دولتی وجود نخواهد داشت .
هارولدژ . لاسکی می نویسد که : «حکومت مجموعه ای از ساختارهای اجتماعی برای تامین روابط اجتماعی و حفظ نظام جامعه به وجود می آید .»
«رابرت مک ایور»جامعه شناس غربی در کتاب جامعه و حکومت می نویسد : منظور از حکومت و ساختار سیاسی هر حکومتی ، تشکیلات متمرکزی است که در یک جامعه بزرگ یا کوچک ، نوعی نظم برقرار می سازد .
دکتر امان قرائی مقدم معتقد است :
سرانجام نتیجه ای که از تعاریف فوق به دست می آید این است که «علم سیاست عبارتست از بررسی تمام (اشکال) ساختارهای قدرت در جوامع انسانی»(امان الله قرایی م 1374 : 103-100)
ساختارهای اقتصادی جامعه
ساختارهای اقتصادی هر جامعه مطالعه کارکردهای انسانی در زمینههای تولید ، توزیع ، مبادله و مصرف کالاست . با وجود این باید به خاطر داشت که تاسیسات اقتصادی و صنعتی دارای یک وجود جداگانه و مستقل نمی باشد و از هر نوع که باشد کاملا متکی و مرتبط با ساخت و نظام اجتماعی هستند اقتصاد جزئی از فرهنگ یک جامعه به شمار می رود و عوامل مختلف فرهنگی و اجتماعی به ویژه عادات، آداب و رسوم ارزشها و معتقدات مردم در نحوه تولید، توزیع مبادله و مصرف اثر کامل دارد و این عوامل را زیر نفوذ خود قرار می دهد به عبارت دیگر ساختارهای اقتصادی از زندگی اجتماعی قابل تفکیک نیست و جدا از آن قابل درک نخواهد بود .
ژزفا شومپیتر استاد دانشگاه هاروارد : 1950 الی 1927
به نظر اکثر جامعه شناسان عوامل و ساختارهای اقتصادی هر جامعه از جمله عواملی است که در تغییر وضع اجتماعی یا تحرک طبقاتی افراد از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. زیرا اصول ثروت و سطح درآمد همواره تاثیر زیادی در طبقه بندی اجتماعی داشته است و در تمام اعصار ساختارهای اقتصادی با فراز و فرودهای خود تاثیر فراوانی بر طبقه بندی جامعه داشته است. (اماناله قرابی مقدم، 1374 : 288)
ساختار اجتماعی جامعه
اصطلاح «ارزش»یا «نهاد»به همان اندازه نظام اجتماعی دارای اهمیت است و در کل ارزشهای اجتماعی به همراه نهادهای اجتماعی ساختارهای اجتماعی یک جامعه را می سازند . «ژان کازنو»مردم شناس فرانسوی می نویسد : «عقاید ، هنجارها ، شناسائیها ، فنون و اشیاء مادی که افکار و گرایشها در پیرامون آن شکل گرفته و به تجربه رسیده اند . ساختارهای اجتماعی یک گروه یا یک جامعه را تشکیل می دهند .
به عبارتی دیگر ارزشها زیربنای هنجارها ، نهادها و ساخت اجتماعی را تشکیل می دهند و چهارچوبه ای برای مشروع ساختن رفتارهای انسانی، ارزشها به فرهنگ کلی و جامعه مفهوم و معنی می بخشند و این چهارچوبه یا ساختار دارای خصوصیات ویژه ای است که میتوان آنها را بر مبنای جهانی بودن آنها تقسیم کرد : صداقت، احترام به حق دیگران ، آزادی ، دموکراسی ، ازدواج ، قدرت ، سلامت ، محبت، احترام، مهارت داشتن ، دانش ، ثروت و تقوی . اما هر چه پاینتر میآییم و به جوامع و گروه های کوچکتر میرسیم ساختارها و ارزشها بیشتر جنبه خاص پیدا میکنند .
ساختارهای اجتماعی بسته به نوع جامعهای که در آن قرار دارند مختلف است و به لحاظ اهمیت و توجهی که اکثریت اعضای جامعهها و ماهیت و شکل ساخت اجتماعی آن جوامع و نیز تاثیر قابل ملاحظهای که دارند مختلف است . مثلا «دمک دوگال»و «لاسول»از جامعه شناسان بنام اروپائی این ساختارها را به هشت طبقه تقسیم کردهاند: (قدرت، دانش، ثروت، احترام، سلامت، مهارت، محبت، تقوی) و همچنین معتقدند که هر یک از این ارزشها در شرایط خاص ممکن است به صورت ساختارهای پایه ای یا ساختارهای غایی مورد استفاده قرار گیرد (امان الله قرابی م، 1374: 204-199)
ساختار فرهنگی جامعه
فرهنگ هر قوم ، مجموعه عوامل مرتبطی است که نحوه زندگی آن قوم را تعیین می نماید . این عوامل عبارتند از : زبان ، رسوم ، عادات، آداب، دانستهها، عقاید، مذاهب، پذیرفته های اخلاقی، محرمات، قوانین، روشهای مواظبت از بچه و تربیت آن، اصول مالکیت هنر، صنایع و خلاصه مجموعه اعمال و افکار مردم یک قوم یا یک ملت که در اثر زندگی افراد آن هم در طول سالها به وجود آمده و شکل گرفته از طریق آموزش و پرورش آموخته شده و از نسلی به نسل بعد منتقل گردیده که هر یک از این عوامل به نوبه خود در تبین نحوه رفتار، طرز تفکر، امیال، مقررات، تفاوتها، جهان بینی و مشخصات روان شناسی مردم یک قوم یا یک ملت تاثیر قابل ملاحظه دارد که بنام ساختارهای فرهنگی هر جامعه مورد مطالعه قرار میگیرد.
به این منظر هر جامعه ای کوشش می کند ، افراد را به گونه خاص و متناسب با فرهنگ خود آموزش و پرورش دهد تا «میراث اجتماعی»یا «میراث فرهنگی»یا «فرهنگ»خود را حفظ و نگهداری کند تا جامعه پایدار بماند و با آن ساختارهای فرهنگی شناخته شود.
(امان الله قرابی مقدم، 1374 : 148-147)
مفهوم «جامعه» در فرهنگ لغات
در فرهنگ لغت معین «جامعه»به معنای گروه مردم یک شهر، یک کشور، یا جهان و یا صنفی از مردم جامعه بشریت، جامعه ایرانی، جامعه علمی وغیره آمده است و «جامعة»مونث کلمه «جامع»است و جامع به معنای تمام و کامل و مسجدی که در آن نماز گذارند.(محمد، معین، 1377، دوره6 جلدی، جلد 1 : 1208)
در لغت نامه دهخدا «جامعه»به معنای نوعی زینت که بدست می آویزند. جرگه، اجتماع، مجتمع، حوزه، حلفه، اجتماع مردم یک گروه یا یک کشور درآمده است.
«جامعه»نام کتابی که منسوب به حضرت علی (ع) است و با «جفر»بصورت (جفر و جامعه) نوشته می شود. (علی اکبردهخدا، 1377، جلد 16 :88)
و در لغت نامه اکسفورد کلمه «جامعه»(Society)(Community)به معنای انجمن، اجتماع، شرکت، گروه، جمعیت، محفل، مصاحبت، معاشرت، حشر و نشر و اجتماع یک شهر یا یک کشور یا یک ده آمده است. (آکسفورد، 1998، جلد 5 : 1128)
جامعه از نظر استاد مطهری
از نظر شهید مطهری جامعه، مجموعه ای از افراد انسانی که با نظامات و سنن و آداب و قوانین خاص با یکدیگر پیوند خورده و زندگی دسته جمعی دارند، جامعه را تشکیل می دهند. زندگی دسته جمعی این نیست که گروهی از انسانها در کنار یکدیگر و در یک منطقه زیست کنند و از آب و هوا و یک نوع مواد غذایی استفاده کنند.
درختان یک باغ در کنار هم از یک نوع آب و هوا و یک نوع مواد غذایی استفاده می کنند. همچنانکه یک گله آهو نیز با هم می چرند و با هم می خرامند. و با هم نقل مکان می کنند. اما نه درختان و نه آهوان هیچ کدام زندگی اجتماعی ندارند و جامعه تشکیل نمی دهند.ولی وقتی که می گوییم زندگی انسان اجتماعی است به این معنی است که ماهیت اجتماعی دارد. (مرتضی، مطهری، 1377 : 19)
جامعه نمونه ای از جامعترین و پیچیدهترین انواع ساخت اجتماعی در جهان کنونی به شمار می رود هسته اصلی جامعه مردم هستند، مردمی که در مجموعه ای پیچیده از فعالیتهای مرتبط با یکدیگر هستند. انسانها از طریق متناسب سازی و هماهنگ کردن فعالیتهای خود با یکدیگر به انجام فعالیتهایی توفیق پیدا می کنند که انجام آن به هیچ شکل دیگری امکان پذیر نخواهد بود و بنابراین جامعه دارای مکانیزمی تطابق پذیر است. یک جامعه می تواند مانند یک قبیله کوچک از عده محدودی تشکیل شده باشد و یا همانند یک کشور بزرگ در عصر جدید صدها میلیون جمعیت داشته باشد.(منوچهر،محسنی، 1376 :64)
»زمینه های تملق گرائی در ساختارهای جامعه«
ریاست طلبی:
ریاست طلبی خواه در امر شرعی باشد مانند محراب و منبر و مسند فتوی و قضاوت یا در امور دنیوی باشد مانند سلطنت بر کشوری تا حکمرانی بر قریه و دهکده ای و به طور کلی پذیرفتن و دنبال کردن کرسی ریاست اگر از روی حب بدنیا باشد یعنی زیاد کردن ثروت و شوکت و شهرت ، هر چند به آخرتش زیان رساند و در حرام افتد حرام است و اگر زاهد باشد یعنی علاقه شدید به آخرت خود دارد و برای تامین حیات جاودانی خود بخواهد خلق را ارشاد کند یا بسط عدل نماید یا از مظلومی دادخواهی کند حلال است. امام باقر (ع) فرمود: «هر که طلب علم کند تا بر علماء بنازد یا با سفیهان بحث در اندازد یا خود را مورد توجه مردم سازد نشیمن او پر از آتش باد، براستی ریاست جزء برای اهلش نشاید .»و امام صادق (ع) فرمود : «ملعونست کسی که ریاست بخود بندد؛ ملعونست کسیکه قصد آن کند، ملعونست کسیکه آنرا بخود بازگو کند .» (عبدالحسین دستغیب ، 1351 : 780)
فساد رهبران یا مدیران حکومتی :
امام صادق علیه السلام فرموده : مطرود حضرت حق است آن فرد ناصالحی که با تکلف و تصنع ، مقام ریاست را اشغال کند یا در راه رسیدن به آن همت گمارد ، یا فکر چنین ریاستی را در سر بپرود.
صلاحیت اخلاقی نیز مانند صلاحیت علمی ، رکن اصلی رهبری صحیح و مدیریت ثمربخش است . کسانی که از جهت اطلاعات علمی شایسته ریاستند ولی فاقد سلامت فکرند و به پاره ای از بیماریهای اخلاقی از قبیل خودپسندی ، تکبر ، حسد ، انتقام جوئی ، بدگمانی و دروغگویی مبتلا هستند ریاستشان آمیخته به تکلف و مشقت است . اینان اگر در راس یک کشور ، وزارت ، اداره ، مدرسه ، کارخانه ، یا شرکت بزرگی قرارگیرند و قدرتی بدست آورند ممکن است به انحراف گرایش یابند نیروی مقام را در مجاری ناروا و غیر مشروع اعمال نمایند . آسایش جامعه را مختل سازند ، نظم موسسه را بر هم زنند ، اعضاء و کارمندان را ناراحت کنند ، و زیانهای مادی و معنوی گوناگون و احیانا غیر قابل جبران به بار آورند .
خطرناک ترین اعضاء جامعه کسانی هستند که قدرت و نفوذشان کامل ولی افکار و اخلاقشان کودکانه است . اگر این افراد همانند یک طفل با ناراحتی و عصبانیت و بی تدبیری دست به حمله بزنند مرتکب جرائم و جنایات می شوند و حوادث سنگین به بار می آورند . (محمد تقی فلسفی ، جلد 2 ، 1359 : 181-180)
بد آموزی:
یکی از راههای متمایل شدن فرزندان و افراد مختلف به طرف دروغگویی تملق و خودنمایی همان بدآموزی والدین می باشد .
نویسنده کتاب «چرا کودکم دروغ می گوید؟»معتقد است بعضی از اعمال والدین جنبه بدآموزی دارد و فرزندان را به طرف دروغگویی سوق می دهد .
تبعیض در اجتماع :
تبعیض به فعالیت هایی اطلاق می شود که حق اعضای یک گروه را برای استفاده از فرصت هایی که در برابر دیگران گشوده است سلب می کند ، مانند هنگامی که به فردی که از تبار سرخ پوستان است شغلی که در اختیار یک سفید پوست قرار می گیرد ، داده نمی شود . قشربندی اجتماعی یا همان تبعیض به موقعیت های اجتماعی نابرابری که توسط افراد در جامعه اشغال گردید و برحسب جنس و سن در همه جوامع یافت می شود . در جوامع قدیمی بزرگتر و در کشورهای صنعتی امروزه تبعیض بر حسب ثروت ، دارایی ، دسترسی به کالاهای مادی و محصولات فرهنگی و در بعضی از مواقع هم شامل پست و مقام و کسب درآمد و غیره وجود دارد . اکثر مردم در جوامع امروزی در مقایسه با چند نسل پیش ، امروز مرفه تر هستند؛ با وجود این توزیع ثروت و درآمد همچنان نابرابر است . ثروتمندان از وسایل گوناگونی برای انتقال دارایی خود از یک نسل به نسل دیگر استفاده می کنند.
تبعیض و نابرابرها از جمله معضلات و مشکلاتی است که متاسفانه جوامع ما را در بر می گیرد و جامعه ی کنونی ما نیز کما بیش با آن برخورد کرده و در نتیجه منجر به رواج دروغ ،تملق ، دزدی ، فحشاء و فساد گردیده است. (آنتونی گیدنز ، 1377 : 255)
احساس حقارت (خودکمتربینی):
انسانی که در خانواده یا محیط های دیگر مدام مورد تحقیر ، سرزنش و بی اعتنایی و تمسخر قرار می گیرد . از هیچ کوششی برای نشان دادن خود دریغ نمی ورزد . او تلاش می کند تا به هر نحوی که ممکن است توجه اعضای خانواده ، یا اجتماع اطراف خود را جلب نماید از این رو به رفتارهای مختلفی نظیر دروغگویی یا تملق دست می زند تا خود را برتر و بهتر از آنچه که هست نشان بدهد . زیرا این امر سبب توجه دیگران به او خواهد شد . این کودکان دچار ضعف شخصیت هستند و احساس حقارت دارند . آنها برای رهایی از این احساس و ابراز وجود به دروغ گفتن ، غلو کردن ، تملق می پردازند . پیامبر (ص) می فرماید : «دروغگو ، دروغ نمی گوید مگر به سبب حقارتی که در نفس خود احساس می کند .»(عباس فرهادی ، 1376 : 39)
نیازهای ارضاء نشده:
عده ای از روان شناسان بخصوصی روان کاوان معتقدند که بعضی از دروغ ها وانحرافات اخلاقی نشان دهنده نیازها و تمایلات ارضا نشده است . زیرا بعضی از دروغ هایی که ما را متعجب می کند از تخیلات سرچشمه می گیرد . دروغ ها نشان دهنده ی حقیقتی است که کم و بیش تغییر یافته است به هر میزان نیازهای ارضاء نشده بیشتر باشد احساس کمبود در انسان قویتر است و برای جبران این احساس ، بیشتر به دروغگویی و دیگر بزهکاریها می پردازد این امر بیشتر در مورد کودکان و افرادی است که کمتر مورد محبت و توجه والدین قرار گرفته اند و روانکاوان معتقدند که : در این حالت دروغ و تملق ، ناخودآگاه با هم تلفیق می شوند . (عباس فرهادی ، 1376 : 40)
مشکلات دوران بلوغ:
کمتر خانواده ای را می توان یافت که نوجوان یا جوانی داشته باشد و از درگیری با او شکوه نکند و شاید هم نتوان معلم یا استادی را پیدا کرد که از بی انگیزه بودن این دو گروه گله مند نباشد . آری اکثر بزرگسالان معتقدند که جوانان امروزی حد و مرز نمی شناسند ، انگیزه کار ندارند . به تحصیل علم علاقه نشان نمی دهند ، احترام و حرمت بزرگترها را رعایت نمی کنند ، به دنبال خوش گذرانی هستند سطح سوادشان پائین است در واقع این همان مشکلات دوران بلوغ است که ارسطو درباره آن داد سخن داده و می گوید جوانان افکار پر شور و انقلابی دارند ، خیلی خوش بین هستند ، خیال بافی می کنند ، اکثر امور را نفی می کنند و امور را کهنه و فرسوده و کنار گذاشتنی می دانند ، دنیای بزرگسالان را ریاکارانه و رو به زوال و فاسد می دانند این قبیل مشکلات ریشه در دوران بلوغ دارد . روان شناسان بلوغ را به بلوغ جسمی ، بلوغ جنسی و بلوغ روانی تقسیم می کنند .
روان شناسان معتقدند بحران هویت ، تردید و دودلی ، بی ثباتی ، شتاب زده گی ، دو گانگی ، برتری جویی و جلب توجه دیگران ، تصورات و تخیلات ، زود رنجی و احساساتی بودن ، اعمال منفی و مخالفت جوئی ها ، کمرویی و گوشه گیری و درون گرایی ، انزواطلبی و فرافکنی همگی جزء مشکلات دوران بلوغ روانی است که ممکن است به بزهکاریهای زیادی منجر می شود .
(ابوالقاسم اکبری ، 1385 : 15-10)
عدم ثبات شخصیت (اختلال روانی)
بیماری روانی عبارتست از : «ناکارآمدی سیستم سازه ای ذهن انسان»شخص در هنگام نابهنجاری های روانی، مضطرب است. زیرا دائما برای دست یافتن به قدرت پیش بینی وقایع آینده تلاش میکند. بیمار روانی در حالی که در شبکه ای از ناتوانی پیش بینی آینده گرفتار شده است برای پیدا کردن راه های جدید برای فهم دنیای خود ، با درماندگی به هر راهی میرود. نوع دیگر واکنش بیمار اختلال روانی این است که به طرز وسواس گونه ای به پیش بینی های خود در گذشته می چسبد و سعی میکند سازه های شخصی خود را به هر نحوی که شده است در مقابل شکستهای مکرر، محفوظ بدارد و باعث عدم ثبات شخصیت وی میگردد . (سعید شاملو ، 1388 ، 204)
از خود بیگانگی
انسان از خود بیگانه ، در تمام یا برخی از شئون زندگی خود ، اصالت را به دیگری می دهد و در ارزیابی ها احساس و دردها، تشخیص درمانها، مشکلات و راه حلها، نیازها و ایده آل ها، دیگری را اصل قرار میدهد و امور خود را براساس او می سنجد و در مورد قضاوت و انتخاب و غیره هم طبق آن عمل می کند . از خودبیگانگی در منظر قرآن، حالتی روانی و فکری دارای لوازم ، نمودها و آثاری است. انسان از خودبیگانه که دیگری را خود می پندارد . به طور طبیعی ، هویت دیگری را هویت خود میانگارد و این هویت هر چه باشد انسان از خود بیگانه تصویری متناسب با آن از خود خواهد داشت. (محمود رجبی ، 1381 : 61)
«ولا تکونوا کالذین نسوا فانساهم انفسهم»و شما همانند آنان نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا هم آنان را نسبت به خودشان دچار فراموشی کرد. (حشر/ 19)
مشکلات خانواد گی
بسیاری از بزهکاریها در سنین مختلف ناشی از مشکلات خانوادگی می باشد که این مشکلات اگر به موقع برطرف نشود افتادن در گناهانی چون ریاکاری ، دروغ و تملق اجتناب ناپذیر است .
مهمترین مشکلات خانوادگی که در سالهای اخیر بیشتر رویت گردیده عبارتند از : فقر مالی ، بی توجهی به فرزندان و تحقیر آنان ، ایجاد محدودیت در خانواده ، بی توجهی نسبت به مسایل تربیتی و درسی فرزندان، کمبود وسایل و امکانات رفاهی ، کثرت عائله و تعداد زیاد افراد خانواده، بی اعتمادی والدین به فرزندان ، فوت یکی از والدین ، بداخلاقی و خشونت پدر ، جدا شدن والدین از یکدیگر ، اختلاف برادران و خواهران ، بیکاری پدر یا افراد خانواده ، اعتیاد و غیره که هر کدام به تنهایی ممکن است که انسانی را از راه راست گمراه گند . (ابوالقاسم اکبری ، 1385 : 324)
خودنمایی
افرادی که مورد توجه والدین و اطرافیان قرار نمیگیرند، به خاطر خودنمایی و جلب توجه متوسل به دروغ می شوند. آنها به هر کاری دست می زنند تا مورد توجه قرار گیرند. این امر در خانواده هایی که پدر و مادر به علت گرفتاریهای شغلی یا مشکلات خانوادگی به کودکان خود توجهی ندارند زیاد دیده میشود. زیرا در این حالت کودک خود را طرد شده حس میکند و فکر میکند که حرفها و کارهایش مورد پسند نیست.گاهی اوقات فرزندان برای اینکه مورد جلب توجه قرار گیرند خود را به مریضی میزنند و یا با دروغ سعی و تلاش میکنند که از خود قهرمان بسازند. (عباس فرهادی، 1376 : 41)
حب دنیا
از گناهان بزرگ قلبی و بیماریها ی شدید روانی که ریشه و منشاء سایر گناهان قلبی و جسمی میباشد. دوستی دنیا است با تفحص در آیات قرآن کریم و روایات ائمه اطهار(ع) روشن میگردد که ریشه و منشاء همه مفاسد و گناهان ، محبت و دلبستگی به دنیا و مظاهر آن است تا آنجا که قرآن کریم حیات دنیا را به عنوان متاع غرور و وسیله فریب و نیرنگ دانسته و فریب خوردگان و منحرفین از صراط مستقیم حق را، از کسانی دانسته است که حیات دنیا آنان را فریفته و باعث هلاکت آنان شده است. (آل عمران /185)
امام صادق (ع) در این زمینه میفرماید: «دوستی دنیا راس همه خطاهاست»(حبیب اله طاهری، 1373 : 200)
طبیعت گرایی و ماده گرایی
در تفکر اومانیستی ، اکثر قریب به اتفاق اومانیست ها به نوعی طبیعت گرایی و ماده گرایی در مورد انسان قائلند . آنها انسان را موجود طبیعی و هم تراز حیوانات معرفی می کنند و در رده بندی جانوران (انسان و غیر انسان) را صرفا قراردادی میدانند . پیامدهای این نوع نگرش نسبت به انسان، از یک سو سودانگاری واصالت لذت مادی و فساد جهان و از سوی دیگر نفی هر گونه ارزش اخلاقی، حقوقی، فضایل، کمالات معنوی و سعادت جاودانی است. از آنجا که مولفه های اصلی اومانیسم خرد گرایی و تجربه گرایی افراطی است زیاده روی در آزادی خواهی، تساهل و تسامح و سکولاریزم را تشکیل میدهد به همین دلیل در بسیاری از موارد به فاشیسم و نازیسم منتهی شده و با اصالت دادن مطلق به خواست های بشری و عقل خطاپذیر وی، انسان را به جای خدا نشاندند. و با این دیدگاه انسان را موجودی کاملا مستقل، خودکفا و فارغ از هرگونه تکلیف میدانند و این بی تکلیفی بشر او را به انحطاط و گمراهی و سقوط در ورطه گناه میکشاند. (محمود رجبی، 1382 : 61-55)
سود جویی (اخلاق انتفاعی)
سودگرایان که انگیزه ی ایمانی ندارند احساس وظیفه و مسئولیت نمی کنند و محرکشان در رفتار اخلاقی جز ازدیاد بهره های مادی نیست . زمانی که فضائل را مزاحم غرائز و سد راه منافع خود تشخیص دهند با رعایت موازین اخلاقی را به ضرر و زیان خویش ببینند برنامه های مکارم را ترک می گویند ، از سجایای انسانی چشم می پوشند ، راه خلاف اخلاق را در پیش می گیرند و برای نیل به منافعی که در نظر دارند به ناپاکی ها و اعمال غیر انسانی دست می زنند ، بدبختانه این روش نادرست در دنیای کنونی شیوع دارد و مردم بسیاری در وضع عادی یا در حال جنگ بر طبق آن عمل میکنند . (محمد تقی فلسفی ، ج 1 ، 1379 ق : 135-115)
حرص و طمع (زیاده خواهی)
کسی که به بیماری حرص گرفتار است و به آنچه دارد قانع نیست و در زیاد کردن ، در تلاش و کو.شش است و به آنچه در دست مردمان است چشم دارد هر گاه نعمتی به دیگری ببیند یا بشنود ، گرفته شدن از او و رسیدن به خودش را آرزومند می شود و تا از بیماری حرص و آز خلاص نشود به آتش حسادت خواهد سوخت . (عبدالحسین دستغیب ، 1351 : 699)
کسانی که می خواهند از درآمد نامشروع خود ارتزاق کنند و زندگی را با عزت بگذرانند باید سختی مجاهده را تحمل نمایند و خویشتن را با تکلف و سختی که لازمه ی طبع کار و فعالیت است تطبیق دهند ولی مراقب باشند که در این راه به زیاده روی و افراط نگرایند ، برده و بنده مال نشوند ، و حرص و طمع آنان را به تکلف های ناروا و رنج آور و تملق وادار نسازد .