شنبه 3 آذر 1403 11/23/2024

به وب سایت رسمی روزنامه طلوع خوش آمدید

پنج شنبه 29 تیر 1391 ، 04 : 12

کد خبر : 1180

از 0 نفر 0

فرصت خداحافظی

فرصت خداحافظی

منوچهر حبیبی/ ا از روی عادت و خستگی ناشی از کار و فعالیت روزانه، در ساعات پایانی روز و با فرو رفتن در تاریکی به خواب می­رویم و مدتی را به استراحت می­پردازیم تا...

ما از روی عادت و خستگی ناشی از کار و فعالیت روزانه، در ساعات پایانی روز و با فرو رفتن در تاریکی به خواب می­رویم و مدتی را به استراحت می­پردازیم تا دوباره برای کار و تلاش آماده شویم. اما گاهی اوقات که در بستر دراز می­کشیم، علیرغم آنکه تمام تن و وجودمان خسته است خواب به چشمانمان نمی­آید و گاهی ساعت­ها از وقت خوابمان می­گذرد و تنها در بستر جابجا شده­ایم. گویا طی این مدت نگاه و اندیشه و فکرمان در گذشته­های دور و نزدیک سیر کرده است. گاهی وقت­ها هم که سر ساعت و به موقع خوابمان برده است، به ناگاه نیمه شب و در دل سیاهی شب از خواب برخاسته ­ایم و بعد از آن مدت­ها در دنیای خیال سیر کرده­ایم.

برخی از دانشمندان معتقدند اینکه گاهی به خواب نمی­رویم ناشی از نگرانی­های بیرون است و وقتی از خواب ناخودآگاه و با رؤیایی بیدار می­شویم ناشی از ناراحتی­های درون است.

به هر حال روند خوابیدن و بیدار شدن، خواب نرفتن و از خواب پریدن، بارها و بارها و در هر سنی برای هر کسی رخ می­دهد تا اینکه تمام خوابیدن و بیدار شدن­ها و همه فعالیت­های روزمره در گذران زندگی به یک روز پر از فراز و نشیب می­ماند که آن روز هم به پایان
می­رسد و وقت رفتن به خواب ابدی فرا می­رسد. باید دید تا آن لحظه، فرصت خداحافظی داشته­ایم، فرصت تسویه حساب و کتاب.

البته گاهی همانند به خواب رفتن شبانه که تا سر بر بالش می­گذاریم دیگر هیچ نمی­فهمیم و به خواب می­رویم، برخی به هنگام رفتن به خواب ابدی خیلی سریع و شتابان می­روند که حتی فرصت خداحافظی کردن هم پیدا نمی­کنند. حادثه، سانحه و یا حتی سکته­ای باعث می­شود که با همه امید و آرزوها، با همه حساب و کتاب­های تسویه شده و نشده، با همه حرف­های گفته و نگفته و خلاصه با همه همه­ها و همه...مجال نمی­یابند که برای رفتن (خوابیدن) خویش بسترسازی کنند.

در مقابل، عده­ای به مرور آماده رفتن می­شوند. در طول این مدت، بارها و بارها فرصت این را می­یابند که به کار و زندگی و به اطراف خود نظر بیندازند و فکر کنند، اما باز امروز و فردا می­کنند. انگار این بی­خوابی قبل از خواب ابدی، فرصت غلطیدن در بستر را برایشان دارد و بس.

وقتی متوجه می­شوند که دیگر تمام وجودشان بی­حس می­شود، تمام اندام­هایشان از حرکت باز می­ماند، حتی گوش و چشمان و زبان­شان یارای شنیدن و دیدن و سخن گفتن ندارد. اما برعکس همه اندام­هایشان، گویی حافظه­شان قوی­تر از همیشه است. بارها و بارها تمام لحظات زندگی را برای آنان تکرار و تکرار می­کند. شفاف­تر از همیشه خوبی­ها و بدی­ها، زشتی­ها و زیبایی­ها، حق و ناحق­ها، مرور می­شوند.

گویا همه عمر به دنبال پیدا کردن یک ترازوی دقیق بوده­ایم و دقیقا و به موقع صاحب آن شده­ایم. در حالی که نای حرف زدن نداریم و همه باشند و یا هیچکس نباشد، ما تنها با چشمان باز در دنیای خود سیر می­کنیم. دلمان می­خواهد پیام­مان را به نزدیکان و دوستان خود بدهیم تا قبل از آنکه کاملا به خواب رویم، حساب و کتابی نیمه تمام نمانده باشد. اما با حرکات چشم هم کسی متوجه نمی­شود که چه می­خواهیم بگوییم.

امروز خوب می­دانیم که چه باید بکنیم، اما نمی­توانیم. ترازویمان دارد خوب نشان می­دهد که در زندگی، عدل و انصاف، رحم و مروت، منش و معرفت، نوع دوستی و انسانیت، کم و یا زیاد داشته­ایم یا نه؟ اگر زیاد و به حد قابل قبول بوده است که نهایتا با تبسمی بر لب به خواب ابدی خواهیم رفت، اما امان از آن موقعی که می­بینیم همه نمره­هایمان زیر حد (نمره) قبولی است. دلمان می­خواهد از جایمان بلند شویم و به دنبال این و آن برویم تا اگر جایی و زمانی حقی را باطل و باطلی را حق، زشتی را زیبا و بدی را خوب کرد­ه­ایم، خوبی را بد و زیبایی را زشت نموده­ایم، برای جبران، کاری کنیم. اما کمی دیر شده است و دوباره آرام می­گیریم و دوباره به فکر فرو می­رویم و باز دوباره برآشفته می­شویم و تلاش می­کنیم که برخیزیم. این بار می­خواهیم آبروی بر باد رفته و شانس و خوشبختی گرفته شده­ای را برگردانیم، خیر شر شده ­ای را احیا کنیم، اما باز توان و یارای بلند شدن، گفتن و طلب مغفرت و گذشت را هم نداریم. گویا لحظات غوطه ور ماندن در خیال و افکار خویش را هم اندک اندک از دست می­دهیم و خواب ابدی بالاخره سر می­رسد و خط پایان بر یک زندگی بسیار بسیار کوتاه اما با آرزوهای فوق العاده بلند می­کشد تا مرگمان، شیوه زندگی و همه داشته­ها و نداشته­ های­مان، تنها تلنگری برای همه کسانی باشد که تا آخرین لحظات کنارمان تنها نظاره­ گر بودند. شاید پند گیرند.

خوب است در نیمه شب­ها و در سحرگاهان ماه مبارک رمضان، این فرصت کوتاه و سیر و سفر معنوی، کمی به حال و روز خویش نظری منصفانه بیندازیم. اگر فرصت جبرانی هست بکوشیم تا بلکه دلهای آزرده را به دست آوریم و اگر فرصت­ها هم از دست رفته با تمام وجود و با خلوص نیت و صمیمانه از پروردگار سبحان صاحب عقل و اندیشه، عاجزانه طلب عفو و گذشت  کنیم تا شاید کمی سبک بارتر و کمی آسوده خیال­تر در آینده­ای نه چندان دور به سویش سفر کنیم.

یادمان نرود این تنها سفری است که با پول و بی ­پول، بدون همراه، تنهای تنها، چه بخواهیم و چه نخواهیم، باید برویم. پس فرصت خداحافظی را از دست ندهیم.

 

 


ارسال دیدگاه Post comments


آخرین عناوین « اندیشه »

صفحه اینستاگرام روزنامه طلوع کانال واتس اپ روزنامه طلوع

پربازدیدترین ها