تقویم هجری قمری اگر نگوییم مبنای کار و فعالیت بیش از یک میلیارد و اندی مسلمان است، حداقل در بسیاری از کشورهای مسلمان عربی و غیر عربی، مبنای برپایی بزرگداشتها و اعیاد و مراسمهاست و مورد توجه و اساس و مرجع قرار میگیرد.
از میان 12 ماه سال هجری قمری، 4 ماه رجب، ذی القعده، ذی الحجه ومحرم به عنوان ماههای حرام قلمداد گردیده و در این ماهها هرگونه جنگ و خونریزی منع گردیده تا بلکه این توقف ماهانه و بیشتر، اساس پایان دادن به کشتار و جنگ میان مسلمانان قرار گیرد و علاوه بر آن که جلوی ادامه جنگ و دشمنی گرفته شود، راهی برای آشتی و صلح و دوستی باشد.
شاید در صدر اسلام، پیامبر بزرگ مسلمانان حضرت نبی اکرم(ص) برای دفاع از مسلمانان و حفظ رسالت خویش، مجبور به جنگ و مقابله با غیر مسلمانان گردید، اما دین اسلام هم مثل دیگر ادیان الهی، کشتار و خونریزی را تقبیح کرده و مردم را به همزیستی مسالمت آمیز و صلح و آشتی دعوت کرده است تا در هر عصر و دورهای عدهای به نام دفاع از دین، جان مسلمان را به خطر نیندازند. بنابراین طی این چهار ماه یاد شده، جنگیدن از اعمال حرام و تقبیح شده است.
و اما طی این مدت طولانی که از آغاز ناآرامیها در سوریه میگذرد، تقریبا 2 رجب، 2 ذی القعده، 2 ذی الحجه و یک محرم آمدهاند و رفتهاند. پس 7 بار این فرصت و شانس برای نیروهای درگیر در سوریه فراهم شد تا دست از خشونت بردارند، چه دولت و ارتش سوریه که علیرغم حکومت بعث (سوسیالیست عربی) تقریبا همه مسلمانند و چه مخالفان آن که آنان نیز مسلمانند.
اما به راستی چه اتفاقی در سوریه و در برخی مناطق رخ میدهد که اعتقاد و پای بندی به اصول مذهبی و دینی رها میشود و در برخی موارد به آنها پشت میگردد که هر مسلمانی برای حفظ جایگاه و منزلت فردی و گروهی خویش به روند جنگ و برادر کشی روی میآورد و هر روز، خواسته و آگاهانه در کشتار مسلمانان شریک و سهیم میشود؟ آیا جز قدرت و جاه طلبی و منافع دنیوی، دلیل دیگری دارد؟ آیا اگر نیروهای متخاصم و درگیر در سوریه، طی روزها و هفتههای آغازین این بحران، کمی منطقی و انسانی به حق و حقوق مردم مسلمان میاندیشیدند، امروز کار به این جنگ خانمان سوز کشیده میشد؟
طی بیش از 19 ماه، یعنی از اسفند ماه 89 تاکنون، دهها هزار نفر آواره شدهاند، هزاران نفر کشته و همین تعداد مفقود و مجروح شدهاند. شکاف در بین مردم سوریه روز به روز بیشتر و بیشتر میشود و نگرانی از بروز جنگ مذهبی، واقعا جدی است.
آنچه در سوریه رخ داد، بسیار قابل کنترل و حل و فصل بود اگر طرفین، کار را بر مبنای رعایت حقوق مردم دنبال میکردند. اگر در بوسنی و هرزگوین در دل اروپا، جنگی درگرفت، بین مسلمانان و صربهای بوسنی بود، اما در سوریه فقط مسلمانان دارند نیست و نابود میشوند.
اگر به دلایل انسانی و بشردوستانه، باید به جنگ بوسنی خاتمه داده میشد، چرا نباید به جنگ و برادر کشی بین مسلمانان در سوریه خاتمه داده شود؟ متأسفانه طی این مدت نه دولت سوریه و نه مخالفان، حاضر به کوتاه آمدن نبودهاند و اقدامات اتحادیه عرب و کنفرانس اسلامی و حتی سازمان ملل، ناکافی بوده است.
کوفی عنان که میانجی صلح بود، مجبور به کناره گیری شد و امروز اخضر ابراهیمی این مأموریت را برعهده دارد. اما به تلاشهای وی نیز امید چندانی نیست، چرا که اکثر کشورهای عربی به موضع گیریهایی روی آوردهاند که هرگونه صلح و آشتی را در حال حاضر غیر ممکن کرده است.
حکایت کشورهای غربی و غیرعربی منطقه هم در راستای صلح و ثبات نبوده ونیست.
جای تأسف است که هیچ یک از کشورهای مسلمان منطقه با تأسی از دین اسلام و خواست و کلام رسای قرآن، دست به تلاشهای صلح طلبانه نزدهاند. اینکه امروز اخضر ابراهیمی تلاش میکند به مناسبت عید سعید قربان به آتش بس دست یابد، ناشی از شناخت و آگاهی وی از این روز عزیز و باارزش بین مسلمانان چه شیعه و چه سنی دارد. روزی که مورد احترام و قبول همه مسلمانان از شیعه و سنی و... است.
اما تلاش اخضر ابراهیمی برای جلب رضایت طرفین درگیر در جنگ داخلی سوریه به قبول یک آتش بس 3 روزه (عید سعید قربان) علاوه بر آن که نیاز به موافقت نیروهای درگیر ارتش دولتی سوریه و نیروهای مخالف و شبه نظامیان دارد، باید به نوعی با جلب رضایت هواداران دو طرف نیز همراه باشد. چرا که بر کسی پوشیده نیست که طی این مدت، سلاح و نیرو و تجهیزات در اختیار طرفین قرار میگیرد تا رو به جنگی آورند که جز مسلمان کشی و خرابی و ویرانی پیامدی ندارد و یقینا دیر یا زود، آتش بس و صلحی در سوریه برقرار خواهد شد، اما تا آن زمان چه تعداد از مردم و غیرنظامیان باید جان دهند، فقط خدا میداند و بس.
یقینا همه این کشمکشها ناشی از کبر و غروری است که چه دولت سوریه و چه مخالفان به آن دچار و مبتلایند و آن هم پیروزی قاطعانه بر طرف مقابل است و این طرز فکر و اندیشه نیز ناشی از اعتماد و اطمینان به سلاح و قدرت نظامی و حمایتهای پنهان و آشکاری است که از ابتدا تاکنون ادامه داشته و دارد. توهمی که هر دو طرف نسبت به یک پیروزی قاطعانه دارند، بسیار خطرناک است. چرا که اگر این جنگ گسترش پیدا کند، آن وقت تلفات آن بسیار سنگینتر و مرگبارتر خواهد بود.
تجربه تلخ سودان که بیش از 300 هزار کشته و 2/5 میلیون آواره داشته است، تنها هشداری است به آنانی که پشت تحولات سیاسی و بحران کنونی سوریه سنگر گرفتهاند.
خبر سرکوب، بمباران و گلوله باران شهرها و مرگ شهروندان مسلمان سوری، علاوه بر آنکه بسیار تکان دهنده است، مدتهاست به جرقهای برای درگیری در لبنان، جنگ بین سوریه و ترکیه و حتی اردن تبدیل شده است که اگر چنین اتفاقاتی رخ دهد، باید شاهد قتل و کشتار بی حد و حصر مسلمانانی بود که قربانی سودجویی و خودخواهی کسانی شدهاند که اولین شرط مسلمانی یعنی پای بندی به اصول انسانی و برادرانه و آشتی جویانه دین مبین اسلام را نادیده گرفته اند و مسلمانیشان را فدای قدرت و دنیا طلبی و منافع گروهی خویش کردهاند و فقط شناسنامهای مسلمانند.