اگر بخواهیم مطلبی درباره چین بنویسیم برخلاف اسمهایی مثل بلاروس و تایوان و یا حتی ونزوئلا، خیلی واژه و اسمی ناآشنا نیست. چرا که اگر نگاهی به دور و بر و اطراف خود بیندازیم از لباس تنمان تا لوازم و ابزاری که از آنها استفاده میکنیم نام چین (China) روی آن حک شده است. نامی که از قدرت و توانایی کشوری میگوید که بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون از هفت میلیارد جمعیت جهان را در خود جای داده است. با این وجود این کشور هم به نوعی دچار مشکل و معضل است و میتواند در آینده با بحران سیاسی و فروپاشی روبرو شود.
کشور چین دارای یک حکومت کمونیستی (تک حزبی) است و دهه هاست که به چین کمونیست، مشهور و معروف است. اما طی ده سال گذشته با تغییر رهبری و تجدید نظر در ساختار سیاسی به موفقیتهای بسیار ارزشمند و قابل توجهی دست یافته است. طوری که تولید ثروت در این کشور 7 برابر شده و جمعیت قشر متوسط آن به چهارصد میلیون تن افزایش یافته است.
چین به یکی از غولهای اقتصادی دنیا تبدیل شده است، طوری که براساس پیش بینیها ظرف دهه های آتی شاید اولین اقتصاد دنیا (آمریکا) را نیز پشت سر بگذارد.
این روزها در چین مهمترین و اصلیترین موضوعی که به آن توجه شده است، انتخاب رییس جمهور جدید است. البته وقتی صحبت از انتخابات میکنیم، منظور انتخاباتی که در کشورهای غربی و حتی در روسیه همزاد آن برگزار میشود نیست. این انتخابات به نوعی تمام مدیریت شده است. یادآور میشود این مدیریت هم مثل آن مدیریت انتخابات در برخی کشورهای دیکتاتوری نیست. بلکه این مدیریت حزبی است. یعنی حزب کمونیست چین که معادل 82 میلیون تن عضو دارد (کمی بیش از جمعیت کشورمان) هر 5 سال یکبار تشکیل جلسه میدهد و نمایندگان حزب که حدود دو هزار تن هستند، از سراسر چین در پکن کنگره ای چند روزه تشکیل میدهند و تحت نظارت کمیتهای 24 تنی، اعضای هیأت رییسه (9 تن) حزب را انتخاب و یا ابقا میکنند، تا آنگاه دبیرکل حزب به مقام ریاست جمهوری یعنی عالیترین مقام سیاسی کشور برسد.
خوب چنین انتخابی بیشک نوعی استبداد و خود رأیی گروهی است که بر سرنوشت یک ملت به بزرگی چین دارند حکومت میکنند.
کسانی این تصمیمات را میگیرند که همگی همانند ماشینهای خودکار و بیاراده، تسلیم حزبی هستند که کمی سیاست و برنامه هایش نسبت به زمان مائو که رهبر شناخته شده مکتب مائویسم است تغییر کرده است. به نوعی میتوان گفت که هیأت رییسه یک دهه گذشته تا حدودی از سیاست و خط مشی چین زمان مائو عدول کرده و با زندگی مدرن و صنعتی همراه و همسو شده است.
ولی رهبر یک دهه گذشته و رییس جمهور فعلی که تا مدتی دیگر جایش را به منتخب کنگره هجدهم که طی چند روز گذشته تشکیل جلسه داد، میدهد، از اوضاع چین و آینده پیش روی آن ابراز ناخرسندی و ناامیدی کرد که همین ابراز نگرانی، خود ناشی از سیاست تحمیلی به مردم است.
البته ابراز نگرانی رییس جمهور چین از فساد مالی در این کشور و تاحدودی اختناق موجود بر روند سیاسی این کشور است. یقینا گفتن از فساد و سوء استفاده های مالی، خیلی آسانتر و راحتتر است، چرا که بحث سیاست و نوع تغییر و اصلاحات در کشوری مثل چین، بسیار گران تمام میشود. حتی اگر منتقد در آن کشور، رییس جمهور باشد. چرا که همانطور که عرض شد، گروهی در این کشور حاکم هستند که علیرغم آمار اعلام شده، 82 میلیون عضوی، نسبت به کل جمعیت چین اقلیتی را تشکیل میدهند که منعکس کننده دیدگاه و نظرات همه مردم نیستند.
اگر جمعیت 82 میلیونی را با جمعیت یک میلیارد و سیصد میلیونی مقایسه کنید، میبینید اعضای حزب کمونیست در کل کمی بیش از 6 درصد جمعیت چین را تشکیل میدهند و آن 2000 تنی که نماینده این گروه هستند، خود به خود درصدی از مردم چین هم به حساب نمیآیند. بنابراین واضح و آشکار است که انتخابات در چین، همچنان به صورت حزبی و هدایت شده انجام میگیرد و این اعضای هیأت رییسه خود نیز تنها نماینده اقلیتی هستند که ارتش و نیروهای نظامی، رادیو و تلویزیون و اداره نهادها و ارگانهای دولتی را در اختیار دارند. پس آنچه رییس جمهوری را نگران کرده، علاوه بر فساد حاکم بر مسئولین و اعضای عالی رتبه حزب درصدی از اختناق و خودکامگی است.
یادمان باشد تا چند سال پیش اگر مسئول و یا اعضای دولت و حزب، متهم به فساد و سوء استفاده میشدند بدون برگزاری دادگاه و حکم قوه قضاییه، فرد خاطی خود را به مجازات مرگ میرساند و جنازهاش در منزل و یا گوشهای از کشور کشف میشد. اما طی دهه گذشته، علاوه بر آنکه بر تعداد مفسدان افزوده شده، که آن ترس و نگرانی از مجازات نیز کمرنگ گردیده است. طوری که نخست وزیر کنونی (ون جیاباو) متهم به جمع آوری و گردآوری ثروتی تا 2/5 میلیارد دلار شده است.
هرچند تاکنون هیچ آثار و نشانی از سوء استفاده و اختلاس از ایشان گزارش نشده است، اما با توجه به ثروت و درآمدی که اعضای خانواده و دوستان وی کسب کرده اند، میتوان بر فساد دولت چین صحه گذاشت.
و اما کنار فساد و سوء استفاده که میتواند رونق و رشد اقتصادی چین را تهدید کند، نحوه عزل و نصب و نوع انتخاب مقامات ارشد نیز مشکل دیگری است که روز به روز برخی از مسئولین رده بالای چین را نگران کرده است. به راستی تا کی میتوان اکثریت مردمی را که نه عضو حزب کمونیست هستند و نه اعتقادی به ایدئولوژی کمونیستی دارند، مجبور کرد این چنین مثل ماشین کار کنند، در رشد و توسعه کشورشان نقش داشته باشند، اما در تعیین سرنوشت خویش در حاشیه قرار گیرند؟
یقینا با توجه به اینکه گهگاه منتقدان و مخالفان نظام سیاسی چین به زندان میافتند و یا به غرب فرار میکنند، نگرانی برخی از مسئولین و اعضای حزب کمونیست طبیعی است. حال بیانات رییس جمهور در آغاز کنگره هجدهم تا چه حد و میزان مورد توجه مخاطبین و حاضران در کنگره قرار خواهد گرفت و طی 5 سال پیش رو، رییس جمهور جدید (شی جین) تا چه حد خود را ملزم به اجرای اصلاحات و برون رفت کشور از انتخابات ماشینی و مدیریت شده خواهد کرد، امریست که بدون تغییر و اصلاحات در سطح جامعه چین و بازنگری بیشتر در اساسنامه و منشور حزب کمونیست چین امکان پذیر نخواهد بود. آن هم در کشوری که هنوز مردمش ملزم به رعایت اصولی هستند که با آزادی و آزاد منشی در تضاد کامل میباشد و در مواردی دهه ها با دنیای امروز فاصله دارند.