واحد پول کشور ما ریال است، اما در دههه ای گذشته مثل دهه چهل و پنجاه در میان مردم کوچه و بازار و زبان و گفتار عامیانه و محاوره ای، بعضا این ریال به قران و زار هم بیان میشد. مثلا به جای گفتن یک ریال از یک قران و به جای گفتن 2 ریال از 2 زار و 5 زار و... استفاده میشده است.
البته این کلمه یا واژه زار به معنای گریه نبود، اما این روزها واقعا پول ملی (ریال) حال و روز خوشی ندارد و دل آدم به حالش ریش میشود و اشک از چشمان جاری میشود. به هر حال این عاقبت بیتوجهی و کارهای نپخته است.
اما بحث مجدد از ریال و زار کردن، ناشی از شنیدن سخنان احمدی نژاد در هفته گذشته (مراسم بزرگداشت) در جمع بازنشستگان است. ایشان در بخشی از سخنان مردم پسند و شیرینشان رو به حاضرین کردند و گفتند: »هرگاه خواستیم 2 زار توی جیب مردم بگذاریم، 80 تا نهاد بسیج شدند و جلوی ما را گرفتند. «خوب این صحبت با توجه به اوضاع بد اقتصادی و بحران مالی که کشور با آن روبروست کمی تعجب برانگیز است. به ویژه آنکه خیلی از مردم خاطره خوشی از پول گذاشتن توی جیبشان ندارند. البته احمدی نژاد اشاره نکرد که منظور از 2 زار (یک اصطلاح رایج است) کدام 2 زار است؟ منظور 2 ریالی دهه پنجاه است که با آن جابجا میشدند، یا دهه شصت است که هنوز ارزشی داشت و با آن تلفن میزدند یا منظور 2000 ریالی عصر و دوره خودشان است که با آن فقط یک قرص نان لواش میتوان خرید؟ شاید هم منظورشان از 2 زار، مبلغ 2 هزار تومان (20/000 ریال) است که با آن هم نمیشود یک بسته پنیر 400 گرمی خرید.
به هر حال از آنجایی که در مثل مناقشه نیست، ما هم خیلی وارد جزییات نمیشویم. اما باید عرض کنم که این تنها آن 80 نهاد (اغراق آمیز) نیست که نگران واریز مبلغی پول به جیب مردم است، بسیاری از مردم و خانوادهها مدتهاست که نگران موجب دیگری از گرانیها بوده و هستند. چرا که یارانههایی که از آذرماه 89 یا همان 2 زار اولی که به جیب مردم ریخته شد، تاکنون چنان قدرت خرید مردم را کاهش داده است که بسیاری معتقدند که اگر قیمتها هم اکنون برای سالها ثابت بماند و دولت به ازای هر نفر مبلغ دویست هزار تومان (2 زار فردا) واریز کند، در مجموع یک خانواده 4 نفری با احتساب درآمد متوسط 600/000 تومان قادر است خودش را به خط واقعی فقر برساند و قدرت خریدش تازه برمیگردد به فروردین ماه 1388.
البته شکی نیست که روز به روز بر تعداد افرادی که نیاز بیشتری به دریافت یارانه دارند افزوده میشود. این امر نیز ناشی از کاهش هرچه بیشتر قدرت خرید مردم است. یقینا از اولین روز و ساعات اعلام حذف بخشی از یارانههای کالاهای اساسی، روندی آغاز شده که بیوقفه ادامه داشته و دارد.
امروز تنها کسانی آن مبلغ 45 هزار تومان یارانه را پس انداز میکنند که نه دارای خانواده و همسر و فرزند هستند و نه فرزند دانش آموز یا دانشجو دارند، نه از امکانات (اشتراک) آب، برق، گاز و تلفن بهره میبرند و نه دارای خودروی شخصی هستند. حتی اهل جابجا شدن با سرویس حمل و نقل عمومی هم نیستند. حتما اهل خورد و خوراک و مایحتاج روزمره هم نیستند. حالا چه درصدی از این شهروندان با این شرایط و مشخصات در سطح کل کشور و جامعه وجود دارند، این سؤالی است که باید مرکز آمار ایران اعلام کند. حتما شامل افرادی میشود که یا متولد نشدهاند و از شهروندانی هستند که در آینده چشم به دنیا باز میکنند و یا عزیزانی هستند که دل از دنیا بریدهاند و با خیال راحت و آسوده و بدون دغدغه، آب و نان و مسکن و هزینههای تحصیل و... آرمیدهاند و یا بیدردها هستند.
یقینا نگرانی از اوج گیری مجدد قیمت با فقط اعلام و حتی نه واریز افزایش یارانههای نقدی همانند ریختن بنزین روی آتش است، تا دوباره شاهد شعله ور شدن گرانی و التهاب و هرج و مرج در بازار باشیم. بنابراین سخنان احمدینژاد در میان جمعی از بازنشستگان، بیشتر بر میزان نگرانی مردم علی الخصوص اقشار کم درآمد و حقوق بگیر افزوده است. ای کاش دولت و رییس آن (احمدی نژاد) میدانست که مردم ایران دارای چه طبع و منش بالا و والایی هستند. ای کاش باور داشت که به جای واریز مبلغ ناچیز (2 زار) به جیب این مردم، برای جوانان شغل ایجاد میکرد، ای کاش خبر داشت که چه تعداد از سرپرستان خانوارها مدتهاست حقوق دریافت نکردهاند و یا متأسفانه از کار بیکار شدهاند. ای کاش میدید که چه رکودی در بازار حاکم است و چه سوء استفادههایی در بازار آشفته صورت میگیرد. یقینا آنچه وظیفه همه دولتها بوده و هست و خواهد بود، ایجاد اشتغال و تأمین نیازهای روزمره مردم و توجه به اولویتهای جامعه است. متأسفانه این صحبتها پیش از آنکه برای مردم مفید و سودمند باشد، مضر و زیان بار است.
شکی نیست که همه اقشار مردم از کاسب و کارمند، از پیر و جوان، زن و مرد، استاد و دانشجو، دانش آموز و معلم، پزشک و مهندس، کارگر و کشاورز، شهری و روستایی، مایلند که کشور دارای ثبات اقتصادی باشد تا کارها رونق پیدا کند، چرخها به درستی بچرخند تا هر کسی در هر پست و مقام و شغل و حرفهای بتواند هم مثبت و مفید باشد و هم نیازهای روزمره و مایحتاج خویش را با توان مالی و قدرت خرید مناسب برطرف سازد.
یقینا هیچ ایرانی که به آینده کشور میاندیشد، نمیخواهد و نباید سربار جامعه باشد تا کسی در دست او مبلغی به هر نامی و اسمی قرار دهد. یقینا رییس دولت، پیش از آنکه دوران چند ماههاش (دولت دهم) به پایان رسد، باید در حفظ هرچه بیشتر مقام و شأن مردم بکوشد و جایگاه و منزلت اجتماعی ملت ایران را بالا ببرد و یقینا راه رسیدن به این مهم، بیان حرفها و صحبتهای شیرین نیست، چرا که از قدیم گفتهاند »دوصد گفته چون نیم کردار نیست « پس مردم و کشور ما، نیاز به فراهم کردن بستر توسعه و پیشرفت دارند. روندی که با جذب همه اقشار مردم میتواند نیازهای مادی و مالی آنان را نیز مرتفع سازد. روندی که طی 7 سال گذشته، صحبت از آن شد و هنوز آغاز نشده است.