هنوز چند هفته ای از انتخاب مجدد و دوباره اوباما به ریاست جمهوری آمریکا نگذشته است که او با چالش دیگری روبرو گردیده است. چالشی داخلی اما با تبعات و پیامدهای ناگوار و فشارهای بخشی از رأی دهندگانش.
موضوع تیراندازی یک جوان 20 ساله و قتل 26 تن از کودکان و معلمین و کارکنان مدرسه ای در نیوتاون، یکی از چالشهایی است که به حمل سلاح برمیگردد که حتی در انتخابات ریاست جمهوری دو طرف (جمهوری خواهان و دمکراتها) میخواستند از آن بهره برداری سیاسی کنند.
البته در دهه پنجاه که روابط دولت ایران و آمریکا به هم نزدیک بود و آمد و شد میان ایران و آمریکا بسیار گسترده بود، بحث استفاده آمریکاییها از سلاح در آن زمان برای مردم ایران خیلی عجیب بود. هر چند که در سریالها و فیلمهای سینمایی آمریکایی این امر (حمل و برخورداری از سلاح) نیز به نوعی بسیار مشهود بوده و هست.
اینکه در کشوری مثل آمریکا مردم برای دفاع از خود، سلاح در اختیار دارند هنوز که هنوز است تعجب برانگیز است، که این فرهنگ و یا عادت به گذشته و ناامنی آمریکا برمیگردد. زمانی که آمریکا این چنین متحد نبود و در عرصه توسعه و صنعتی شدن گام برنداشته بود و زندگی روستایی و اختلافات داخلی و نژادی، جامعه آمریکا را ناامن کرده بود. هر چند تا امروز در برخی ایالتها و نواحی آمریکا بحث نژادپرستی و قوم گرایی وجود دارد و هنوز که هنوز است شماری از مردم آمریکا با رنگین پوستها اختلاف نظر دارند، اما هر چه از قرن بیستم گذشته است همراه و همگام با توسعه و پیشرفت، اختلافات مذهبی و نژادی کمرنگ تر گردیده، با این وجود گهگاه خبرهایی از قتل و کشتار جمعی و گروهی مردم در گوشه ای از آمریکا به گوش میرسد.
البته وقوع چنین اعمال ضدانسانی در بخشهای دیگر جهان نیز رخ داده است که هم ازار دهنده و هم ناشی از عقده های روانی است. سال گذشته نروژ شاهد کشتار نزدیک به 70 تن توسط مردی نژاد پرست بود و چند روز پیش کشتن 20 کودک دانش آموز (5 تا 10 ساله) به همراه تعدادی معلم و پرسنل یک دبستان، نه تنها در آمریکا، که در هر گوشه جهان موجب ابراز انزجار گردید.
یقینا مردم دنیا، بیش از گذشته نگران امنیت خویش هستند. خبر تصادفات و تلفات ناشی از حوادث غیرمترقبه و آماری که اعلام میشود، به نوعی توان و مدیریت کشورها را زیر سؤال میبرد. بنابراین واکنش و عکس العمل به ناامنی، خود مبحثی است که علاوه بر آنکه نگرانی عمومی و بین المللی را به دنبال دارد، لیاقت و شایستگی و کاردانی دولتها و عوامل و نیروهای بازدارنده را بیشتر زیر سؤال میبرد.
پس بحث حمل سلاح و در اختیار داشتن سلاح گرم و سرد، دهه هاست که در آمریکا موضوعی داغ و گاهی هم تعیین کننده در رقابتهای دو حزب عمده و اصلی آمریکا بوده است.
همان طوری که ذکر شد، در اوج رقابتهای انتخاباتی اخیر در آمریکا و به دنبال چند تیراندازی و زخمی و کشته شدن چند تن از شهروندان، بحث داشتن و یا لغو قانون حمل سلاح در مبارزات انتخاباتی میرفت تا به عاملی تأثیر گذار تبدیل شود. بخشی از جمهوری خواهان خواستار استفاده مردم و حمل سلاح برای دفاع از خویش هستند و گروهی از دمکراتها خواهان تغییر در قوانین موجود و محدود کردن استفاده از سلاح هستند.
و امروز در این مصیبت و حادثه تلخ و ناگوار، باز این اختلاف و زخم و شکاف، دهان باز کرده است که واقعا چکار باید کرد؟
ریختن اشک از چشمان اوباما به عنوان رییس جمهور و شخص اول مردم و کشور آمریکا، میتواند دو پیام در بر داشته باشد؛ نخست ابراز همدردی و همدلی با خانواده های قربانیان، دوم تأیید و پذیرش عدم توان مقابله با این چالش است.
وقتی پلیس اعلام میدارد که سلاحهای به کار رفته در این جنایت هولناک و وحشتناک متعلق به مادر قاتل بوده است، که این سلاحها همگی قانونی خریداری و نگهداری میشده است، یقینا احساس تأسف اوباما که در اوج رقابتهای انتخاباتی تلاش کرد که مسأله حمل سلاح و خریداری آن را مسکوت بگذارد، کمی انفعالی است. اینکه امروز تلاش میشود علل ارتکاب چنین جنایتی را ریشه یابی کنند هم نمیتواند تسلی بخش خانواده هایی باشد که فرزندانشان را از دست داده اند.
یقینا آنچه طی روزها و ماههای آینده در آمریکا دوباره به اهرم و ابزاری برای اوباما و دولتش تبدیل خواهد شد، فشار هر چه بیشتر مخالفان حمل و نگهداری سلاح در آمریکاست و با توجه به اینکه کشور آمریکا از 50 ایالت تشکیل شده است، چه بسا برخورد و قانون گذاری درباره آن به ایالتها سپرده شود تا هر ایالتی با صلاحدید و اوضاع امنیتی و سیاسی و اجتماعی خود، برای این مشکل قانون گذاری کند که این شیوه مبارزه و برخورد با این معضل و چالش اجتماعی نیز در جامعه آمریکا با مخالفتهایی روبروست. چرا که داشتن و نگهداری سلاح و اصولا در اختیارگیری سلاح، میتواند به عاملی برای وقوع جرم در نقاطی تبدیل شود که ممکن است دارای قانون منع حمل سلاح و نگهداری آن باشد.
آنچه فراتر از آمریکا موجب محکومیت جهانی آن گردیده، ناشی از این امر است که در هر جامعه ای افرادی با عقده روانی و آسیب دیدگی اجتماعی وجود دارند که در برخورد با ناملایمات، توان و کنترل خویش را از دست میدهند و ممکن است دست به هر حرکتی و واکنشی زنند که پیامد خونبار و نگران کننده اجتماعی و انسانی به دنبال داشته باشد.
از آنجایی که صفحات مجلات و روزنامه ها و بخشی از خبرهای رسانهها، هر روز اختصاص به قتل و کشتار افراد بیگناه دارند که توسط حتی نزدیکان خود و به دلیل و بهانه های غیرقابل قبول جان خود را از دست میدهند، این زنگ خطری است که باید به آن توجه شود. زنگ خطری که با پیشرفت و تکامل سلاحها میتواند بیش از پیش در هر حادثه بر شمار قربانیان افزوده شود و آنگاه اشکهایی که ریخته میشود به جای تسلی و تسکین میتواند موجب خشم و غضب خانواده های قربانیان و مردم باشد که چرا مسئولین و یا دولتشان در برخورد با این معضل و مشکل، به بهانه های مختلف و واهی کوتاه آمده اند.
بنابراین محکومیت و تقبیح هر اقدام و عمل تروریسی و مرگبار میتواند بخشی از تلاش جهانی برای کاهش حوادث دلخراشی چون حمله آدام لانزا به مدرسه نیوتاون ایالت کانتیکت آمریکا ودیگر نقاط جهان باشد.